GIRLINWIND.BLOGFA.COM

ourhomepage.blogfa.com

~Our Home Page~

http://www.ourhomepage.blogfa.com/author/ourhomepage

Welcome to our HoMe. دیگر هیچ صمیمیتی را باعث نخواهم شد. تو را با آدمکهای پوشالی. که مهم ترین اتفاق زندگی تو را ، به مهملات یاوه گویان می فروشند. و معرفتشان به شنیده هایشان بسنده می کند. که هر آنچه سیاهی در تو هست بیرون می آورند تا تو بپنداری از آغاز ، لذت زیستن , در تاریکی معنا می شده. که مهربانیت را قربانی خشونتت کرده اند . خشمت را پاس می دارند تا تو آرام آرام مهربانی و آرامش را از وجودت پاک کنی. و بدخوی وحشی صفتی شوی که خوبیهایش آنها. را از وجود خودشان ناامید نمی سازد. من دیگر برایت سخن نمی گویم.

ourhomepage.blogfa.com

~Our Home Page~ - تضاد

http://www.ourhomepage.blogfa.com/post/1

Welcome to our HoMe. دو خط موازی قرمز ,. کوتاه و بی رحم ,. پر قدرت و بدون شک ,. ترس همه جهان را به تو سیلی می زند . سست می شوی , می نشینی . چشمهایت پر از هراس , به دو خط موازی قرمز نگاه می کند که هرگز به هم نمی رسند . همیشه فاصله ها بیانگر همه ی حقیقت نیستند . در خلا غوطه می خوری , قدم می زنی , نفس می کشی . همه چیز در خیالی سیاه فرو می رود . بودن یا نبودن ". تصمیم می گیری , تصمیمت بازداشته نمی شود . شرم همه ی وجودت را در بر گرفته . حتی توان دعا کردن هم نداری. باقی نگذاشته است . با خود فکر می کنی ". با چش...

ourhomepage.blogfa.com

~Our Home Page~

http://www.ourhomepage.blogfa.com/1391/05

Welcome to our HoMe. اومد و گفت اسمت چیه؟ منم جوابشو دادم و گفتم:شکوفه.بعد اونم اسمشو گفت و با هم دوست شدیم. روزای اول تو کوچه بازی میکردیم اما کم کم رفتیم خونه ی همدیگه. کارای عجیبی میکردیم که اگه بگم خندتون میگیره.از زیر در خونه واسه همدیگه نامه مینداختیم D:. 12 سال با هم همسایه بودیم.خاطرات خوبی داشتیم.خییییلی خوب.اما حالا من یه طرف شهرم و اون یه طرف شهر. ولی همیشه به یاد هم دیگه هسیم.همیشه همیشه و همیشه. زیاد میریم خونه ی همدیگه.زیاد میریم کتاب خونه و خلاصه همیشه به فکر همدیگه هستیم. خدمتکار یک بستنى...

ourhomepage.blogfa.com

~Our Home Page~ - *****پسرک و خدمتکار*****

http://www.ourhomepage.blogfa.com/post/4

Welcome to our HoMe. پسرک و خدمتکار* * *. در روزگارى که بستنى با شکلات به گرانى امروز نبود، پسر١٠ سالهاى وارد قهوه فروشى هتلى شد و پشت میزى نشست. خدمتکار براى سفارش گرفتن سراغش رفت. پسر پرسید: بستنى با شکلات چند است؟ خدمتکار گفت: ٥٠ سنت. پسر کوچک دستش را در جیبش کرد ، تمام پول خردهایش را در آورد و شمرد . بعد پرسید: بستنى خالى چند است؟ خدمتکار با توجه به این که تمام میزها پر شده بود و عدهاى بیرون قهوه فروشى منتظر خالى شدن میز ایستاده بودند، با بیحوصلگى گفت : ٣٥ سنت. پسر دوباره سکههایش را شمرد و گفت:.

ourhomepage.blogfa.com

~Our Home Page~ - عروسکهای پوشالی

http://www.ourhomepage.blogfa.com/post/2

Welcome to our HoMe. دیگر هیچ صمیمیتی را باعث نخواهم شد. تو را با آدمکهای پوشالی. که مهم ترین اتفاق زندگی تو را ، به مهملات یاوه گویان می فروشند. و معرفتشان به شنیده هایشان بسنده می کند. که هر آنچه سیاهی در تو هست بیرون می آورند تا تو بپنداری از آغاز ، لذت زیستن , در تاریکی معنا می شده. که مهربانیت را قربانی خشونتت کرده اند . خشمت را پاس می دارند تا تو آرام آرام مهربانی و آرامش را از وجودت پاک کنی. و بدخوی وحشی صفتی شوی که خوبیهایش آنها. را از وجود خودشان ناامید نمی سازد. من دیگر برایت سخن نمی گویم.

ourhomepage.blogfa.com

~Our Home Page~

http://www.ourhomepage.blogfa.com/author/shokoofeh

Welcome to our HoMe. اومد و گفت اسمت چیه؟ منم جوابشو دادم و گفتم:شکوفه.بعد اونم اسمشو گفت و با هم دوست شدیم. روزای اول تو کوچه بازی میکردیم اما کم کم رفتیم خونه ی همدیگه. کارای عجیبی میکردیم که اگه بگم خندتون میگیره.از زیر در خونه واسه همدیگه نامه مینداختیم D:. 12 سال با هم همسایه بودیم.خاطرات خوبی داشتیم.خییییلی خوب.اما حالا من یه طرف شهرم و اون یه طرف شهر. ولی همیشه به یاد هم دیگه هسیم.همیشه همیشه و همیشه. زیاد میریم خونه ی همدیگه.زیاد میریم کتاب خونه و خلاصه همیشه به فکر همدیگه هستیم. خدمتکار یک بستنى...

ourhomepage.blogfa.com

~Our Home Page~ - سکوت

http://www.ourhomepage.blogfa.com/post/3

Welcome to our HoMe. الان نمیاد.ولی هروقت بیاد.می دونم.می تونم.الان نمیاد .تا اومدنش خیلی مونده.اونو می گم.همون که قراره تا آخر عمر عشقم باشه .تو قلبم باشه.فقط قلب من .قلب من فقط اون.نمی دونم کیه؟ ولی یه روز میاد.اون موقع می شناسمش.بیشتر از خودم. 1-انسان چه راحت با جا به جایی یک نقطه از خدا جدا میشود. نصیحت من:عاشق عاشقی باش و دوست داشتن را دوست بدار از تنفر متنفر باش و به مهربانی مهر بورز با اشتی اشتی کن و از جدایی جدا باش. 3-بچه های عزیز من شکوفه ام.امیدوارم از مطلب خوشتون اومده باشه. ปกคล มไปด วยเปล อก.

ourhomepage.blogfa.com

~Our Home Page~ - فاطمه

http://www.ourhomepage.blogfa.com/post/5

Welcome to our HoMe. اومد و گفت اسمت چیه؟ منم جوابشو دادم و گفتم:شکوفه.بعد اونم اسمشو گفت و با هم دوست شدیم. روزای اول تو کوچه بازی میکردیم اما کم کم رفتیم خونه ی همدیگه. کارای عجیبی میکردیم که اگه بگم خندتون میگیره.از زیر در خونه واسه همدیگه نامه مینداختیم D:. 12 سال با هم همسایه بودیم.خاطرات خوبی داشتیم.خییییلی خوب.اما حالا من یه طرف شهرم و اون یه طرف شهر. ولی همیشه به یاد هم دیگه هسیم.همیشه همیشه و همیشه. زیاد میریم خونه ی همدیگه.زیاد میریم کتاب خونه و خلاصه همیشه به فکر همدیگه هستیم.