god-is.blogfa.com

nali.blogfa.com

عشق رویایی - یه روز عادی

http://www.nali.blogfa.com/post/93

خاطرات یه عشق رویایی ولی واقعی. دیشب خیلی خواب بدی رفتم. و یادم رفت که اس شب بخیر به شوشو بدم. و محمد ازم ناراحت بود. دیشب قبل از خواب، مامان چندین بار صدام کرد تا باهام حرف بزنه. اما فقط می گفتم الآن نه! من همه ی حرفا رو شنیده بودم. دلم شکسته بود از این حرفا. پس دلیلی نداره بخوان آرومم کنن. صبح با ماماشی و باباشی رفتم بانک تا چکی که شوشو داده بود رو پاس کنم که پاس نشد. کارت ویزیت های شوشومو گرفتم. عصر هم رفتم دنبال کارای بیمه ایران که یه چیز عجیب کشف کردم. عشقمم که فداش بشم سرکار بود همش. عشق اول .: .

nali.blogfa.com

عشق رویایی - دعوت خونه ی مادر شوهری و ...

http://www.nali.blogfa.com/post/92

خاطرات یه عشق رویایی ولی واقعی. دعوت خونه ی مادر شوهری و . به دلیله بهم خوردن ناهار فردای تولد شوشو، مادر شوهری برای دیشب شام دعوتمون کرد! من بودم و مامان و بابام و رامین و رضا و زنداداشم و کسرا و نگین و فرزین. خیلی شاد بودم. خیلی! همش خراب شد. همه ی خوشیم. شادیم. همه چیزم! تنها چیزی که می تونم بگم فقط اینه که: محمد عشقمه، نه یه عشق بچگونه، نه یه رویا، نه یه بازی، محمد همه ی وجودمه، بیش از یه ساله وقتی بهش اس شب بخیر میدم آخرش می نویسم همه کسم، چون واقعا" همه کسمه، و من همه کسم رو با هیچی عوض نمی کنم!

nali.blogfa.com

عشق رویایی

http://www.nali.blogfa.com/1391/09

خاطرات یه عشق رویایی ولی واقعی. اوردن شب چله ای و امضای صورت مهر. صبح از ۸ بیدار شدم و مشغول گردگیری خونه شدم تا مامان بیدار شد و با خیال راحت به کارا رسیدم. شوشو زنگید و گفت که اگه می تونی برو واسم از بوتیک همیشگی لباس بخر، گفتم اوکی. دیشب آخر شب، رفتم شلوار صورتی که رام خریده بود رو پوشیدم با بلوز صورتیه. واااااای خدای من شلواره اصلا" به بلوزم نمیومد اما بلوزم خیلی ناز بود. یه دفعه یادم افتاد که مامان واسم از تایلند یه شلوار صورتی حالت لی اورده. رفتم پوشیدم دیدم بعله همونه که من می خواستم. برگشتیم خونه...

nali.blogfa.com

عشق رویایی

http://www.nali.blogfa.com/1392/03

خاطرات یه عشق رویایی ولی واقعی. مامان و بابا رفتن اهواز. صبح حدود ۶ سمیه بیدارم کرد تا برم بالا پیش کسرا بخوابم. توی فاصله ای که من بالا بودم، مامان و بابا رفتن به سمت اهواز. رامین سرکار بود اما بهم زنگید تا واسش یه وقتی بگیرم بره پیش شکوفه تا بهش ریاضی یاد بده. و قرار شد من و رام بریم خونه شکوه برای ریاضی خوندن و منم بچه ها رو نگه دارم. اما به خیر گذشت. بردمشون پارک و اذیت نکردن. برگشتنی رفتیم دنبال شوشو سر ساختمون تا باهامون بیاد خونه. توی راه زنگ زدیم پیتزا پیتزا، و مهمون من رفتیم شام. و کلی مرسیش شدم.

nali.blogfa.com

عشق رویایی - همش خواب و سردرد

http://www.nali.blogfa.com/post/99

خاطرات یه عشق رویایی ولی واقعی. همش خواب و سردرد. از دیشب تصمیم گرفتم که صبح دیر بیدار شم اما نشد و ۸ بیدار بودم. همش سردرد داشتم و هی می خوابیدم! ماماشی کلی ماساژم داد و برام سوپ درست کرد. رامین و رضا و محمد هم یه کار پیمانکاری گرفتن توی اصفهان و از عصر اونجا بودن تا نصفه شب. منم آخرشب که بهتر شده بودم، کلی بادکنک باد کردم برای تولد فردا شب. ما هم که هی باید کادو بدیم، تازه تولد خواهر شوهری هم دوشنبست. نوشته شده در چهارشنبه یکم خرداد ۱۳۹۲ساعت ۲۳:۴۲ بعد از ظهر به خط شینگیلی. Design By : MihanSkin.

nali.blogfa.com

عشق رویایی

http://www.nali.blogfa.com/1391/12

خاطرات یه عشق رویایی ولی واقعی. خلاصه تا 30 اسفند و هپی نیو ییر :-D. توی این چند روز اتفاق خاصی نیفتاد. ۲۰ اسفند تولد داداشی فرزین بود. ۲۷ اسفند هم ماماشی شوشو و باباشی شوشو رفتن مسافرت، اول تهران و بعد مشهد. ۲۹ اسفند که چهارشنبه سوری بود هم جایی نرفتیم، از صبح تا شب با شوشو تنها بودم. و آخرشب با مامان و رضا و سمیه و کسرا رفتیم برای کسرا یه ماشین شارژی خریدیم. ما بیشتر از همه خوشحال بودیم تا کسرا. امروز سال تحویل بود! سال نو رو به همه تبریک میگم. محمدم این دومین عید نوروزیه که باهمیم. و منم باز سکوت.

nali.blogfa.com

عشق رویایی - خلاصه تا 30 اسفند و هپی نیو ییر :-D

http://www.nali.blogfa.com/post/97

خاطرات یه عشق رویایی ولی واقعی. خلاصه تا 30 اسفند و هپی نیو ییر :-D. توی این چند روز اتفاق خاصی نیفتاد. ۲۰ اسفند تولد داداشی فرزین بود. ۲۷ اسفند هم ماماشی شوشو و باباشی شوشو رفتن مسافرت، اول تهران و بعد مشهد. ۲۹ اسفند که چهارشنبه سوری بود هم جایی نرفتیم، از صبح تا شب با شوشو تنها بودم. و آخرشب با مامان و رضا و سمیه و کسرا رفتیم برای کسرا یه ماشین شارژی خریدیم. ما بیشتر از همه خوشحال بودیم تا کسرا. امروز سال تحویل بود! سال نو رو به همه تبریک میگم. محمدم این دومین عید نوروزیه که باهمیم. ஐعاشق انه ها.ஐ.

nali.blogfa.com

عشق رویایی - مامان بزرگ دلم تنگته

http://www.nali.blogfa.com/post/95

خاطرات یه عشق رویایی ولی واقعی. مامان بزرگ دلم تنگته. امروز همش خونه بودم و دلتنگ مامان بزرگ. واسه مامان بزرگ نوشتم تا شاید آروم شم! هیچ وقت یادم نمیره خوبی هاتو، مهربونی هاتو، و پایه بودنتو. الآن که دارم اینا رو می نویسم (با تاخیر) دارم از دلتنگیت گریه می کنم. هیچ وقت یادم نمیره که هروقت با ما نوه ها بودی شاد بودی، می خندیدی و توی هر موردی پایمون. مامان بزرگ، پارسال وقتی تلفنی بهمون خبر فوتت رو دادن پشت فرمون بودم، چشام سیاهی رفت و نمی دونم چطوری ماشین رو کنترل کردم تا اینکه مامان نشست پشت فرمون.

nali.blogfa.com

عشق رویایی

http://www.nali.blogfa.com/1391/11

خاطرات یه عشق رویایی ولی واقعی. محمد باور نکردنی :-D. ا مروز اولین چت رو با سارا (سارا سایلنت) بهترین دوست وبلاگم، کردم. اول چتمون از کامنت بود، بعد رفتیم یاهو، و در نهایت شماره. اما قبل شماره دادن از شوشو اجازه گرفتم، آخه این چند وقت خیلی شماره عوض کردم به خاطر مزاحم تلفنی، و این خطمو به کسی نمی دادم، ولی شوشو گفت هرجور خودم می دونم! و کلا" محمد امروز با این کارش باور نکردنی بود. نوشته شده در جمعه بیست و هفتم بهمن ۱۳۹۱ساعت ۲۱:۳۵ بعد از ظهر به خط شینگیلی. 20 بهمن تا 23 بهمن. حالا مجبورم لباسم رو عوض کنم.

nali.blogfa.com

عشق رویایی - قرار بود...

http://www.nali.blogfa.com/post/96

خاطرات یه عشق رویایی ولی واقعی. قرار بود شوشو بیاد تا بریم سرخاک مامان بزرگ، اما نیومد. قرار بود شوشو بیاد تا بریم بازار واسه خرید لباس، اما نیومد. قرار بود شوشو بیاد تا بریم شام بیرون، اما نیومد. و منم باز سکوت. نوشته شده در جمعه هجدهم اسفند ۱۳۹۱ساعت ۲۲:۲ بعد از ظهر به خط شینگیلی. Design By : MihanSkin. راجع به شینگیلی و شوشو. خوستگاری با خانواده: 14/12/90. این وب خاطرات روزانه ی منه. به قول سارا (دوست وبم) خاطرات آنلاینم! من رزا یا همون شینگیلی هستم و عشقم محمد که شوشو صداش می کنم. ஐعاشق انه ها.ஐ.