gorbenaznazi.blogfa.com

snow-cafee.blogfa.com

*کافــــــــــــــــه برفی* -

http://www.snow-cafee.blogfa.com/post-47.aspx

روبه روم نشسته بود از پشت بخار فنجون قهوه بی پروا زل زده بود تو چشام چرا از نگاه همه رنگش نمی گریختم. نوشته شده در چهارشنبه دهم اسفند ۱۳۹۰ساعت18:45توسط قهوه تلخ. در برابر نگاهت من ابر میشوم. که مثل باد بازی ام بدهی. روی تنم فوت کن. ببین چطور ناپدید می شوم. حرارت بدنت مثل دم باد. رطوبت لباس ها و موهایم. تنم را گرم می کند. تو قلم مو در شراب. می زنی و با نگاهت. چشم هایم را سیاه کرده ام. که به هرچه نگاه کنم. اتش به جانش بزنم. انگار با نگاهت تنم را خاکستر می کنی. و با نفس هایت به من جان می دهی. از عشق هم خسته.

snow-cafee.blogfa.com

*کافــــــــــــــــه برفی*

http://www.snow-cafee.blogfa.com/9012.aspx

روبه روم نشسته بود از پشت بخار فنجون قهوه بی پروا زل زده بود تو چشام چرا از نگاه همه رنگش نمی گریختم. نوشته شده در چهارشنبه دهم اسفند 1390ساعت18:45توسط قهوه تلخ. یه دفعه با ترس از خواب پریدم از بیرون صدا میومد اول فکر کردم خیالاتی شدم ولی باز صدا. شنیده شد انگار یه یکی تو بالکن راه میرفت جرات نداشتم برم پشت پنجره هنوز هوا تاریک بود. تو تاریک و روشن نور چراغ خواب ساعتو نگاه کردم نیم ساعتم نشده بود که خوابم برده بود. چه شبی بدی بود آروم از اتاق بیرون رفتم و چراغا خاموش بود در همون اتاقی که قفل بود. راحت من...

snow-cafee.blogfa.com

*کافــــــــــــــــه برفی*

http://www.snow-cafee.blogfa.com/8912.aspx

روبه روم نشسته بود از پشت بخار فنجون قهوه بی پروا زل زده بود تو چشام چرا از نگاه همه رنگش نمی گریختم. نشستم رو به روی آینه و زل زدم به صورتم گوشی تو دستمه و هاوش داره قربون صدقه میره. حالا خانم از کی میره دانشگاه! شنبه میرم ثبت نام. دیدی بهت گفتم تو درس نخونده قبولی! من به هوش عسلم شک ندارم! به قول مامانم چه فایده دکتر که نشدم! نه اینکه عاشق پزشکی بودی! مغز کوچیکت چه منحرف شده هانی جونم! حالا خانم کی به ما شیرینی میده؟ میگی خانم یاد معلم دینی مون می افتم! حالا خانم معلم دینی میخوای قضیه شیرینی رو بپیچونی!

snow-cafee.blogfa.com

*کافــــــــــــــــه برفی* - اولین فنجون قهوه

http://www.snow-cafee.blogfa.com/cat-1.aspx

روبه روم نشسته بود از پشت بخار فنجون قهوه بی پروا زل زده بود تو چشام چرا از نگاه همه رنگش نمی گریختم. عجب تیکه ای تا حالا ندیده بودمش. بی خیال شو در حد ما نیست اون ته خطیاش جرات ندارن برن طرفش مگه از همه چیزشون گذشته باشن. بیبین دختره چه طور خودش ول کرده تو بغلش انگار نه انگار خیابونه حالمو بهم زد . اینا از اونایی هستن که واسه یه شب جای خواب داشتن تن به هر کاری میدن تو این چند ماه هر بار این پسره رو دیدم با یکی بوده میگن خیلی خرابه.حالا چیه اینجوری زل زدی بهش میخوای فکر کنه ما این کاره ایم! روی تنم فوت کن.

snow-cafee.blogfa.com

*کافــــــــــــــــه برفی* - درددل

http://www.snow-cafee.blogfa.com/post-44.aspx

روبه روم نشسته بود از پشت بخار فنجون قهوه بی پروا زل زده بود تو چشام چرا از نگاه همه رنگش نمی گریختم. ببخشید که این دفعه خیلی دیر شد. احساساته مبهمی نمیذاشت آپ کنم. کلا میخواستم نوشتنو تعطیل کنم. هرکی فکر میکنه این حرفا دروغه نخونه اجباری نیست. از بعضی کامنتا دلخورم. نوشته شده در یکشنبه هفدهم مهر ۱۳۹۰ساعت19:3توسط قهوه تلخ. در برابر نگاهت من ابر میشوم. که مثل باد بازی ام بدهی. روی تنم فوت کن. ببین چطور ناپدید می شوم. حرارت بدنت مثل دم باد. رطوبت لباس ها و موهایم. تنم را گرم می کند. تو قلم مو در شراب.

snow-cafee.blogfa.com

*کافــــــــــــــــه برفی*

http://www.snow-cafee.blogfa.com/8810.aspx

روبه روم نشسته بود از پشت بخار فنجون قهوه بی پروا زل زده بود تو چشام چرا از نگاه همه رنگش نمی گریختم. میدونم دیر اپ کردم ولی اینترنتم قاطی کرده بود هنوزم درست نشده شانسی اپیدم مرسی از همراهیه همتون. اگه وبلاگ سنگینه و دیر باز میشه بهم بگید فکری به حالش کنم.اونایی که منو لینک کردن یا دوست دارن لینکشون. کنم و من یادم رفته بلینکم حتما تو نظرا بگن نمیخوام بی معرفت باشم.نخونده نظر ندین لطفا. چند روز پیش CD فیلم دلخون رو دیدم تو یه دیالوگی حامد بهداد میگه:تا حالا شده انقدر عاشق یه نفر باشین. خودت میدونی بعد از...

snow-cafee.blogfa.com

*کافــــــــــــــــه برفی* - هفدهمین فنجون قهوه

http://www.snow-cafee.blogfa.com/post-46.aspx

روبه روم نشسته بود از پشت بخار فنجون قهوه بی پروا زل زده بود تو چشام چرا از نگاه همه رنگش نمی گریختم. من همینجا رو قالیچه میخوابم تو جای خودت بخواب. رو تخت بخواب من رو قالیچه میخوابم. آخه اینجوری که نمیشه اصلا میرم تو همون اتاق میخوابم. هانی دیگه بحث نکن صبح شد. رو تخت دراز کشیدم و به سقف زل زدم خواب از چشم پریده بود به هاوش نگاه کردم. راحت خوابیده بود فکرم باز به سمت بهزاد پرکشید یعنی اونجاچیکار میکرد که انقدر. راحت منو ول کرده و رفته بود؟ از فکرم خندم گرفت! اینکه فکر کردن نداره خوب معلومه رفته. یه دفعه...

snow-cafee.blogfa.com

*کافــــــــــــــــه برفی*

http://www.snow-cafee.blogfa.com/8811.aspx

روبه روم نشسته بود از پشت بخار فنجون قهوه بی پروا زل زده بود تو چشام چرا از نگاه همه رنگش نمی گریختم. اخرای خرداد کارنامه هارو دادن همه رو قبول شدم باور نکردنی بود. خودم دو سه بار کارنامه رو رو بالا پایین کردم و بعدشم به رها نشون دادم خندیدو گفت:شیرینی مهمون هاوش! تو که معدلت بهتر شده اول مهمون رامین! اصلا یه جشن چهار نفره خوبه! دو تایی داشتیم تو پیاده رو مثل همیشه قدم میزدیم بعد از مدتها سوالی رو که میخواستم ازش بپرسم پرسیدم. رها تو چرا با هاوش نموندی؟ خندید و گفت :واسه تو گذاشتمش کنار! بی مزه جدی پرسیدم.

snow-cafee.blogfa.com

*کافــــــــــــــــه برفی*

http://www.snow-cafee.blogfa.com/9007.aspx

روبه روم نشسته بود از پشت بخار فنجون قهوه بی پروا زل زده بود تو چشام چرا از نگاه همه رنگش نمی گریختم. ببخشید که این دفعه خیلی دیر شد. احساساته مبهمی نمیذاشت آپ کنم. کلا میخواستم نوشتنو تعطیل کنم. هرکی فکر میکنه این حرفا دروغه نخونه اجباری نیست. از بعضی کامنتا دلخورم. نوشته شده در یکشنبه هفدهم مهر 1390ساعت19:3توسط قهوه تلخ. به چشماش نگاه کردم سرخ بود و نگاهش نا آرومتر شده بود این موقع شب. کجا داشت منو میبرد ولی ساکت شدم و خودم خواسته بودم هر بلایی سرم. اینجا چه جهنمی منو آوردی؟ چته مث برج زهرمار میمونی!