GOZARELAHZEHA.BLOGFA.COM

badnight.blogfa.com

کفترچاهی -

http://www.badnight.blogfa.com/post-89.aspx

مرتضي مطهری در کتاب حق و باطل جملاتی به این مضمون نوشته اند :. از کودکی همیشه این سوال برایم مطرح بود که :. چرا قطار تا وقتی ایستاده است کسی به او سنگ نمی زند. اما وقتی قطار به راه افتاد سنگباران می شود. این معما برایم بود تا وقتی که بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم. دیدم این قانون کلی زندگی ما ایرانیان است که. هر کسی و هر چیزی تا وقتی که ساکن است مورد احترام است. تا ساکت است مورد تعظیم و تبجیل است. اما همینکه به راه افتاد و یک قدم برداشت نه تنها کسی کمکش نمیکند ،. بلکه سنگ است که بطرف او پرتاب میشود.

badnight.blogfa.com

کفترچاهی -

http://www.badnight.blogfa.com/post-83.aspx

در هزار توي خويش جا مانده ام، نفس هايم از نفس افتاده اند. خويش را صدا مي زنم، بيهوده وار. صداي آن نفس ها ديوانه مي كند اين مجنون را. دير زماني است كه نيستم. دنبالش بوده ام اين نبودن را. گم مي شوم در هزارتوي من تا پيدا شوم در خويش. خويش را دوست مي دارم آن وقت كه من را بيگانه ام. نوشته شده در یکشنبه ششم بهمن ۱۳۸۷ساعت19:45توسط رامین. تنگ بی ماهی من. ای قبای وصله بر. پشت پا خورده من. سایت رسمی محسن چاووشی. و خداوند عشق را آفرید. ترن م و ترانه. یک دنیا سوال بی جواب. Welcome to the darkness. معرفی وبلاگ و سایت.

badnight.blogfa.com

کفترچاهی - عشق من...

http://www.badnight.blogfa.com/post-85.aspx

رنج تلخ است ولي وقتي آن را به تنهايي مي کشيم تا دوست را به ياري. براي او کاري مي کنيم و اين خود دل را شکيبا مي کند. طعم توفيق را مي چشاند. و چه تلخ است لذت را "تنها" بردن. و چه زشت است زيبايي ها را تنها ديدن. و چه بدبختي آزاردهنده اي ست "تنها" خوشبخت بودن. در بهشت تنها بودن سخت تر از کوير است. در بهار هر نسيمي که خود را بر چهره ات مي زند ياد "تنهايي" را در. سرت زنده ميكند . تنها" خوشبخت بودن خوشبختي اي رنج آور و نيمه تمام است . تنها" بودن ، بودني به نيمه است. تنگ بی ماهی من. ای قبای وصله بر. ترن م و ترانه.

badnight.blogfa.com

کفترچاهی - تو را دوست ندارم...

http://www.badnight.blogfa.com/post-84.aspx

تو را دوست ندارم. چنانکه گویی زبر جدی یا گل نمک. آتشی از درون گل میخک. همانند بعضی چیزهای سیاه. که باید دوست داشت. محرمانه، بین سایه و. تو را دوست دارم. که هرگز شکفته نشد ولی. پنهان گلی را دارد. ممنون از عشق تو. شمیم راستینی از عطر. که می روید در روحم سیاه. تو را دوست دارم. سریح بودن پیچیدگی و غرور. چون راه دیگری نمیدانم که در آن. من" وجود ندارم و. چنان نزدیکی که دستهای تو. روی سینه ام،دست من است. که چشمهایت بهم می آیند. نوشته شده در جمعه یازدهم بهمن ۱۳۸۷ساعت19:51توسط رامین. تنگ بی ماهی من. ترن م و ترانه.

badnight.blogfa.com

کفترچاهی - ويكتور هوگو...

http://www.badnight.blogfa.com/post-79.aspx

اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی،. و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد،. و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد،. و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی . آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش. بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی . برایت همچنان آرزو دارم. از جمله دوستان بد و ناپایدار،. برخی نادوست، و برخی دوستدار. که دستکم یکی در میانشان. بیتردید مورد اعتمادت باشد.و چون زندگی بدین. برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی،. نه کم و نه زیاد، درست به اندازه،. تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد،.

badnight.blogfa.com

کفترچاهی -

http://www.badnight.blogfa.com/post-74.aspx

روزی ما دوباره کبوترهای خود را پیدا خواهیم کرد. و مهربانی،دست تنهایی را خواهد گرفت. روزی که کمترین سرود. روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند. برای زندگی بس است. روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است. تا تو به خاطر آخرین حرف،دنبال سخن نگردی. روزی که آهنگ هر حرف،زندگی است. تا من به خاطر آخرین شعر، رنج جستجوی قافیه نبرم. روزی که هر لب ترانه یی ست. تا کمترین سرود،بوسه باشد. روزی که تو بیایی،برای همیشه بیایی. و مهربانی با زیبایی یکسان شود. روزی که ما دوباره برای کبوترهای مان دانه بریزیم. تنگ بی ماهی من.

badnight.blogfa.com

کفترچاهی - کبوتر سياه

http://www.badnight.blogfa.com/post-78.aspx

خسته ام از گريستن و هنوز از آفتاب نشانی نيست. ديگر نمی دانم که نفرينت کنم يا دعا. می ترسم که جستجويت کنم و می ترسم آنجا بيابمت که. همه می گويند رفته ای. گاه می خواهم دست از پيکار بردارم و ميخ هايی که رنجم می دهند بيرون بکشم. اما چشمانم می ميرند اگر به چشم های تو نگاه نکنند. و عشقم باز می گردد تا سحرگاهان به انتظارت بنشيند. و تو به تنهايی بر آن شدی که برای خويش فرجی بيابی. کبوتر سياه، کبوتر سياه هر جا که هستی بيش از اين شرفم را به بازی مگير. دختر بزم نشين نوازش هايت بايد تنها از آن من باشد. تنگ بی ماهی من.

badnight.blogfa.com

کفترچاهی -

http://www.badnight.blogfa.com/post-86.aspx

اگر تکهای زندگی میداشتم، نمیگذاشتم حتی یکروز از آن سپری شود. بی آن که به مردمانی که دوستشان دارم نگویم که عاشقتان هستم و به همهی مردان و. قلبم در اسارت یا سیطرهی محبت آنان است. اگر خداوند، فقط و فقط تکهای زندگی در دستان من میگذارد. در سایهسار عشق میآرمیدم. به انسانها نشان میدادم در اشتباهاند که گمان کنند. وقتی پیر شدند، دیگر نمیتوانند عاشق باشند. آنان نمیدانند زمانی پیر خواهند شد که دیگر. به هر کودکی، دو بال هدیه میدادم، رهایشان. میکردم تا خود، بالگشودن و پرواز را بیاموزند. چه نیک آموختهام که وقتی. با اش...

badnight.blogfa.com

کفترچاهی -

http://www.badnight.blogfa.com/post-90.aspx

کجايی ای خود ديگر من؟ در اين سکوت شب بيداری؟ مهربانی جاودانه ی قلبم را به تو برساند. ای ستاره زيبای من؟ زندگی مرا در اغوش کشيده. اندوه بر من چيره گشته است. لبخندی در فضا بزن که خواهد رسيد و مرا جانی دوباره خواهد. انفاس خود عطری در فضا بپراکن که حمايتم خواهد کرد. چه بزرگ است عشق. نوشته شده در سه شنبه یازدهم فروردین ۱۳۸۸ساعت12:8توسط رامین. تنگ بی ماهی من. ای قبای وصله بر. پشت پا خورده من. سایت رسمی محسن چاووشی. و خداوند عشق را آفرید. ترن م و ترانه. یک دنیا سوال بی جواب. Welcome to the darkness.

badnight.blogfa.com

کفترچاهی -

http://www.badnight.blogfa.com/post-75.aspx

کاش در دهکده عشق فراوانی بود. توی بازار صداقت کمی ارزانی بود. کاش اگر گاه کمی لطف به هم می کردیم. مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود. کاش به حرمت دلهای مسافر هر شب. روی شفاف ترین خاطره مهمانی بود. کاش دریا کمی از درد خودش کم می کرد. قرض می داد به ما هرچه پریشانی بود. کاش به تشنگی پونه که پاسخ دادیم. رنگ رفتار من و لحن تو انسانی بود. مثل حافظ که پر از معجزه و الهامست. کاش رنگ شب ما هم کمی عرفانی بود. چه قدر شعر نوشتیم برای باران. غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود. کاش سهراب نمی رفت به این زودی ها.