habaibi2.persianblog.ir

zendeginaame.blogfa.com

وصله های زندگی من

http://zendeginaame.blogfa.com/8908.aspx

وصله های زندگی من. نوشته شده در شنبه ۲۹ آبان۱۳۸۹ساعت 21:30 توسط سمانه. بيست آبان هشتاد و نه. نوشته شده در پنجشنبه ۲۰ آبان۱۳۸۹ساعت 1:10 توسط سمانه. نوشته شده در یکشنبه ۱۶ آبان۱۳۸۹ساعت 23:17 توسط سمانه. چهار آبان هشتاد و نه. امروز دقیقا پنج سال از روزی که با تو آشنا شدم می گذره. پنج سال با تو بودن و عاشق بودن رو با تو تجربه کردم. با تمام وجودم دوستت دارم محسن عزيزم و اين روز قشنگ و به ياد موندني زندگيمون رو بهت تبريك ميگم. پ ن : امشب ساعت ۸ ميرم تهران! نوشته شده در سه شنبه ۴ آبان۱۳۸۹ساعت 16:0 توسط سمانه.

secret77.blogfa.com

دست خط من............ - تو مرا میفهمی؟

http://www.secret77.blogfa.com/post-70.aspx

قاب هیچ پنجره ای خالی از نور نیست! نوشته شده در پنجشنبه ۳۱ اردیبهشت۱۳۸۸ساعت 3:0 توسط طلا. من طلا دختری از دیار آواره گی ,. 21بهار(66.3.27) رو از زندگیم گذروندم آمده ام تا به حس غریبم بگم که بی اون من میمیرم. تا ابد بمان بامن(7تا دوست دارم). من و goll pesaran. هر چی بخوای بیدا میشه! زندگي جديد من(مليكا جون). Jay baray ba ham budan.

paaom.blogfa.com

P A N I - روزهای زندگی من!!!

http://www.paaom.blogfa.com/post-118.aspx

زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد. بعد از یک غیبت کبری دیگه. دوباره سلام. حالم خیلی بهتره. خوشبختانه تمام مشکلاتی که برام پیش اومده بود.(معده درد و حالت تهوع) همه بعد از پایان ماه سوم و با یه قرص برطرف شده. و الان کاملا احساس راحتی و سلامتی میکنم. خدارو شکر.البته در کناره خانواده بودن و مراقبت و پذیرایی ۲۴ ساعته مادرو پدر هم خودش نقش بزرگی رو ایفا میکنه. قبل از بارداری تو کاره خونه و آشپزی تنبل بودم. وای به حال الان که یه نی نی تو راهه. دیگه دست به سیاه و سفید نمیزنم. خلاصه که دورانی واسه خودش.

nazgol.persianblog.ir

روزمره - تنها در غربت

http://nazgol.persianblog.ir/post/6

سلام دوست جون های خوب و مهربون. گفتم بیام بنویسم بلکه طلسم این وبلاگ شکسته بشه! امروز یه جمعهء خوب و گوگولی هستش و من از زیر کار در رفتم. و امروز رو آف گرفتم! خوب قبل از هر چیز سئوالات شما رو پاسخ بدم. خانوادهء من ایران هستند و اونا هم کاری به کار ما ندارند خیلی! و اما همسر جان موضوع در مورد همسر جان یه کمی پیچیده است! ولی به هر حال اون هم ایرانی هست و تو ایران با هم آشنا شدیم و. مدت زیادی دوست بودیم و مسافرت رفتیم و یه مدت هم همخونه بودیم. و بعدش ازدواج کردیم. این از این و حالا می رسیم به روزمرهء من!

paaom.blogfa.com

P A N I - بوی عیدی بوی توپ بوی کاغذرنگی

http://www.paaom.blogfa.com/post-124.aspx

زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد. بوی عیدی بوی توپ بوی کاغذرنگی. هفته ۲۹ هم رو به پایان است. و من.یک پانی توپول موپول به معنای واقعی با ۱۶ کیلوگرم اضافه وزن از اول بارداری تا بحال . اعتراف میکنم که راه رفتن دیگه داره سخت میشه. اما دیدن فروشگاه ها و خرید لباس های بچه همچنان من و سر پا نگه داشته. دیروز برای چک آپ رفتم بیمارستان . و یک سری آزمایش دادم که تو ویزیت بعدی به دکترم نشون بدم. برای همین احساس میکنم امسال برای من قراره زودتر عید بشه. بوی عید و سال نو و خبر خوش میاد. بوی امید بوی زندگی. یا تع...

mavanini.blogfa.com

فعلآ فقط ما

http://www.mavanini.blogfa.com/9008.aspx

دیشب مهمونی عاااالی بود. . بازار چقد شلوغ بود مملکت انگار خرید کردنشون گرفته بود تازه. برای متی ن هم لباس خریدم . نایلونی که توش لباساش بود موقع برگشتن دیگه دستم نبود نمی دونم کجاافتاد یا کجاجا گذاشتم؟ انقدرم خسته شده بودم که دیگه نای دوباره برگشتن هم نداشتم البته چون آخر هفته بود بازارهم زود می بست. حالا تا شنبه که برم ببینم تومغازه جا نذاشتم؟ انقد دلم برای خواهرام تنگ شده بود ،به خصوص درس ا ی عزیز دلم که خیلی وقت بود ندیده بودمش. دوشنبه شب هم زین ب برای مه سا می خواد تول د بگیره.بازم دور هم هستیم.

mavanini.blogfa.com

فعلآ فقط ما - فردا

http://www.mavanini.blogfa.com/post-4.aspx

از وقتی کمر درد گرفتم از آرایشگری بدم اومده.هر کی میگه کار میکنی می گم نه کمر درد دارم .حالا همیشه هم مسئله درد نیس ولی خوب دوس ندارم کارش رو. خستگیش زیاده . نوشته شده در چهارشنبه هجدهم آبان ۱۳۹۰ساعت 13:47 توسط هانی. Design By : Night Melody. بعد از چند تا وبلاگ، خواستم شخصی روزانه نویسی کنم تقریبآبدون سانسور. من و رضا و نی نی. هستی شیرینی زندگی مامان و بابا. مانا و مانیا،دخترای آسمون. من و شوهرمویکی یدونه پسرم. آشیانه عشق من و آقای همسر. ماجراهای ممول و حامی. دختر باباو پسر مامان. آرزوهای بر باد رفته.

mavanini.blogfa.com

فعلآ فقط ما - جمعه

http://www.mavanini.blogfa.com/post-5.aspx

دیشب مهمونی عاااالی بود. . بازار چقد شلوغ بود مملکت انگار خرید کردنشون گرفته بود تازه. برای متی ن هم لباس خریدم . نایلونی که توش لباساش بود موقع برگشتن دیگه دستم نبود نمی دونم کجاافتاد یا کجاجا گذاشتم؟ انقدرم خسته شده بودم که دیگه نای دوباره برگشتن هم نداشتم البته چون آخر هفته بود بازارهم زود می بست. حالا تا شنبه که برم ببینم تومغازه جا نذاشتم؟ انقد دلم برای خواهرام تنگ شده بود ،به خصوص درس ا ی عزیز دلم که خیلی وقت بود ندیده بودمش. دوشنبه شب هم زین ب برای مه سا می خواد تول د بگیره.بازم دور هم هستیم.

mavanini.blogfa.com

فعلآ فقط ما - برف پایــــــــــــــــــــیـــــــــزی

http://www.mavanini.blogfa.com/post-3.aspx

لواشک به دست هوس پست زدن کردم اونم تو این هوای سررررررررررد.:دی بعد از عمری بالاخره یه لوشک ترش پیدا شد .هرچی لواشک میگرفتیم شیرین از آب در می اومد.:دی. آخ که چقد خونه سرده ، شوفاژا روشن شومینه هم روشن بازم سرد ، یا شاید من شدم نه نه سرما و خبر ندارم! هنوزداره برف میاد از صب تا حالا کم و زیاد شده ولی قطع نشده . ببار ای برف ببار که متین چه نقشه هایی کشیده برات :) . میگه مشقام می نویسم باید بیای بریم برف بازی ، میگم واااای نه من دارم همینجوری یخ می زنم! برم ازش بپرسم بعد جواب بده و بیام. من و رضا و نی نی.

faslidigar.blogfa.com

فصلی دیگر

http://www.faslidigar.blogfa.com/1392/07

میدانم خدا یکروز میفهمی که خیلی دوستت دارم و آنوقت با خودت میگویی بایدتمام دعاهایش را مستجاب کنم. بالاخره اومدم روزاست که این صفحه رو باز می کنم اما دستم رو کیبورد برای نوشتن نمیره نمی دونم قبلاچطوری این همه ذوق وشوق برای نوشتن داشتم چر دلم میخواست روزمرگی هام راثبت کنم .بهارگذشت تابستون اومد وحالا بهارشد. برای خودم دخترپخته عاقلی شدم شاید می تونستم مادر دانا و عاقلی باشم که نشد. نوشته شده در پنجشنبه چهارم مهر 1392ساعت 8:57 توسط چکاوک. من و یک زندگی. سردو گرم روزگاریک زن. خانه کوچک جودی ابوت.