new-lantern.blogfa.com
فانوس نو - ...
http://www.new-lantern.blogfa.com/post-38.aspx
سايه ها مى رقصند/ اگر در گوش فانوس/ بادها زمزمه اى كنند. تصویرت آن گوشه روی میز. کمی کهنه شده است. هنوز اما لبخند می زند. مثل روح خسته من. که پیر شده است و ملول. اما لبخند می زند. نوشته شده در 2008/2/16. ساعت 23:38 توسط ياسين. همه گلبرگهای کاج را. در هوای عشق تو. و صلیب دردهایم را. برای خاطر این دل که سرخ است! تا خون گذشته ام. سنگفرش جاده ای راکه تو از آن خواهی گذشت. اشاره : کامنت هایی با مفهوم چه وبلاگ جالبی داری به من هم سر بزن و نیز کامنتهای تبلیغاتی پاک می شوند. ودود - غياب بزرگ چنين بود.
aminghasemi.wordpress.com
یک جمله به صانع و محمد | محاکمه
https://aminghasemi.wordpress.com/2011/02/18/یک-جمله-به-صانع-و-محمد
یک جمله به صانع و محمد. یک جمله به صانع و محمد. برادرم شرمندهام که سهم من تنها یک گلولهی رنگی بود و سهم تو گلولهی واقعی. 18 اوت 2011 در 16:44. شرمنده ام.این را هربار که عکست را بر دیوار اتاق میبینم با خود تکرار میکنم. 12 ژانویه 2012 در 17:34. پاسخی بگذارید لغو پاسخ. دیدگاهتان را اینجا وارد نمایید. در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی شمایلها کلیک نمایید:. نشانی هرگز عمومی نمیشود). شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. ( بیرون رفتن. درحال اتصال به %s.
metroadvanture.persianblog.ir
که می گوید مایوس نباش؟ - ماجراهای من و مترو
http://metroadvanture.persianblog.ir/post/61
ماجراهای من و مترو. که می گوید مایوس نباش؟ تو ایستگاه صادقیه ایستادم. جمعیت روی سکو پراکنده اند. مدت هاست که کاری به. خط قرمز لبه سکو. ساعت دیجیتالی سکو خاموش است. روی سکو می افته. چند قدم پشت خط قرمز می ایستم. چندی است کسی برای آمدن قطار سرک نمی کشد. به رو به رو خیره می شم. ماشین های بی سرنشین. و گل سرخ زیبایی که در باغچه خشکیده سخاوتمندانه روییده است. بی آنکه سرک بکشم. زیر لب زمزمه می کنم. که می گوید «مایوس نباش»؟ من امیدم را در یاس یافتم. من مهتابم را در شب. عشقم را در سال بد یافتم. ی روی صورتم نیست.
metroadvanture.persianblog.ir
"خط فسفری لبه سکو حریم ایمن شما می باشد!" - ماجراهای من و مترو
http://metroadvanture.persianblog.ir/post/46
ماجراهای من و مترو. خط فسفری لبه سکو حریم ایمن شما می باشد! خلاصه روی یکی از صندلی های. دلشوره ی عجیبی دارم. به جلو خیره می شم. خط قرمز لبه سکو" رو فسفری کردن. چه فرقی می کنه؟ به این فکر می کنم که نوارهای ضبط شده مترو اعلام کنن. خط فسفری لبه سکو حریم ایمن شما می باشد! و خنده ای عصبی. کلمات دور سرم می چرخن. و دو سرباز و یه درجه دار از جلوم رد می شن. موبایلم رو در می آرم. و به بهشت کوچک فکر می کنم. نفس عمیقی می کشم. و اخطار قرمز رنگی که روی صفحه موبایل ظاهر می شه. و حریم ایمنی که. پروفایل پریای خط خطی.
metroadvanture.persianblog.ir
ماجراهای من و مترو
http://metroadvanture.persianblog.ir/1389/5
ماجراهای من و مترو. کفش های صورتی دختری که بالای سرم ایستاده توجهم رو جلب کرد. یه رنگ خاصی بود صورتیش. بین صورتی و سفید. از اون رنگ ها که دوست دارم و مطمئنم سالیان سال دوستش خواهم داشت. کیفش هم همون رنگی بود و شالش هم. یه پاپیون بزرگ صورتی پررنگ تر هم رو کیفش. وای خدایا چه قدر صورتی. خانوم می خواید کیفتون رو بذارید رو پای من؟ دلم می خواست صورتی اش رو لمس کنم. آخه زحمت می شه. این چه حرفیه من که نشستم. و من شدم یه بغل پر از صورتی. موبایلش رو از کیفش درآورد. و من داشتم به این همه صورتی فکر می کردم. از تئاتر...
aminghasemi.wordpress.com
امین | محاکمه
https://aminghasemi.wordpress.com/author/aminghasemi
یک جمله به صانع و محمد. برادرم شرمندهام که سهم من تنها یک گلولهی رنگی بود و سهم تو گلولهی واقعی. دو روز تو هفته کلاس داریم، اونم که هر دفعه تعطیل میشه باقیش رو هم که همه میدونن(! ما میکروب هستیم، لکن انگل نیستیم که از خون انسان تغذیه کنیم. اون روز تحقیر شدم که گفت خانوم حجابتو درست کن و من مثل بز نگاه کردم. اون روز تحقیر شدم که پیش رئیس دانشگاه رو زدم و مهرورز گفت: به تو چه، بگو خودش بیاد. اون روز تحقیر شدم که برای مراقبت از تو 100 متر پشت سرت راه میرفتم. اون روز تحقیر شدم که عشق زنجیر شد، کی بود؟ یک سوا...
mazboor.blogfa.com
...Great absence
http://www.mazboor.blogfa.com/post-102.aspx
فکر می کردم در این دنیا. غیر عقرب نتوان جانوری پیدا کرد. که چو از روی سرش. سنگ بر می داری. سر و کارت بشود با نیشش! فکر می کردم در این دنیا. غیر یک خنجر آلوده به زهر. آلتی نیست که در یک شب تاریک زمستانی پشتی بدرد! فکر می کردم در این عالم. غیر دشنام سخنهایی نیست. که دلی را با درد، سخت اندوده کند. فکر می کردم غیر از شیطان. عنصری نیست که گمراهی مردم را تضمین سازد. و به غیر از طاعون. مرضی نیست که با سرعت برق. خانه یا کوچه و یا شهری را. به خود آلوده کند. روی عقرب چون ماه! کام دشنام پر از صحبت نغز!
metroadvanture.persianblog.ir
پشت سرش هم نگاه نمی کنه - ماجراهای من و مترو
http://metroadvanture.persianblog.ir/post/58
ماجراهای من و مترو. پشت سرش هم نگاه نمی کنه. نگاهی به پله ها می اندازم. ترجیح می دم تو ازدحام جمعیت از همون پله برقی استفاده کنم. خلاصه پام به اولین پله می رسه. جلوتر از من کیف آقایی به زنجیری که به موازات پله برقی آویزونه می خوره. یا کیفش رو می زنه؟ پله بالا می ره و به زنجیر می رسم. داره تکون می خوره. آقا داره از گیت خارج می شه. پشت سرش هم نگاه نمی کنه. و من نگران به زنجیر خیره شدم. 1784;:٥٢ ق.ظ ; ۱۳۸۸/٩/٢۳. من : تجسم این چهره ها در جمعیت/گلبرگ هایی روی یک شاخه ی مرطوب تیره است. (ارزا پاوند).
metroadvanture.persianblog.ir
دلم یهو گرفت... - ماجراهای من و مترو
http://metroadvanture.persianblog.ir/post/55
ماجراهای من و مترو. دیروز یکی از دوستام تلفنی بهم قول یک سری کتاب داد. کتاب هایی که دوست داشتم خیلی هاشون رو داشته باشم. کتاب های شعر انگلیسی. یادم افتاد که نمی تونم تو مترو بخونمشون. 1777;۱:۱۸ ق.ظ ; ۱۳۸۸/٧/۱۸. من : تجسم این چهره ها در جمعیت/گلبرگ هایی روی یک شاخه ی مرطوب تیره است. (ارزا پاوند). پروفایل پریای خط خطی. که می گوید مایوس نباش؟ آن کس که مست گردد خود این بود نشانش. پشت سرش هم نگاه نمی کنه. این دفعه سیب رو می خورم. چرا چنین بی صبرانه چشم دوخته ام به تعویض لاستیک؟ چرا قلبم داره تند تند می زنه؟
SOCIAL ENGAGEMENT