HAFEZEYEBARTAR.COM

khabebirang.blogfa.com

خواب بیرنگ - هفتمین سپندار مذگان

http://www.khabebirang.blogfa.com/post/19

لطفا" پس از شنیدن صدای بوق پیام خود را بگذارید. میان قطب های مثبت و منفی، چشمانت منطقم را به چالش کشیده .خیس میشوم . از نگاهی که به رگه های خشک ذهنم جاری میکنی.خیستر از باور های معصومانه تو، تنها، در دنجی آغوشت به بکارت پی میبرم. می خندی . می خندی .می خندی در چشمانم .به تکثیر آینه وار چهره ات در مردمک هایی که سجده میزنند به قطب های مثبت . آب دهان قورت می دهم .با صدایی گ ر گرفته از التهاب. کوتاه می آیم. می خندی سرم روی پایت .لبهایت مماس لبهایم. هفتمین سپندار مزگانمون مبارک محبوب من (دوست دارم).خدافظ.

hopeful20.blogfa.com

هر چه هست واقـعــــــــــــی است!!! - دلتنگ

http://www.hopeful20.blogfa.com/tag/دلتنگ

هر چه هست واقعی است! که چرا این مردم . دانه های دلشان پیدانیست؟ تو کجایی سهراب . آب را گل کردند . چشم ها را بستند . و چه با دل کردند! اهدای عضو ،اهدای زندگی. خاطرات یک بیمارسرطانی در آخرین روزهای زندگی اش. پرواز را به خاطر بسپار. ای کاش می شد. گروه جغرافیا ی راهنمایی. چه آسان می توان از یاد ها رفت. يه كوله پشتي خنده. و ناگهان چه زود دیر میشود! كمپ طرفداران محمد رضا گلزار. پله پله تا خدا. هزار و یک شب. ஐ سکوت طریقت ஐ. Darkshodow (سایه ی تاریکی). ღ ღق شنگترین اش تباه ღ ღ. بهترين و زيباترين اشعار فارسي.

hopeful20.blogfa.com

هر چه هست واقـعــــــــــــی است!!! - رنج

http://www.hopeful20.blogfa.com/tag/رنج

هر چه هست واقعی است! که چرا این مردم . دانه های دلشان پیدانیست؟ تو کجایی سهراب . آب را گل کردند . چشم ها را بستند . و چه با دل کردند! اهدای عضو ،اهدای زندگی. خاطرات یک بیمارسرطانی در آخرین روزهای زندگی اش. پرواز را به خاطر بسپار. ای کاش می شد. گروه جغرافیا ی راهنمایی. چه آسان می توان از یاد ها رفت. يه كوله پشتي خنده. و ناگهان چه زود دیر میشود! كمپ طرفداران محمد رضا گلزار. پله پله تا خدا. هزار و یک شب. ஐ سکوت طریقت ஐ. Darkshodow (سایه ی تاریکی). ღ ღق شنگترین اش تباه ღ ღ. بهترين و زيباترين اشعار فارسي.

hopeful20.blogfa.com

هر چه هست واقـعــــــــــــی است!!! - خداوند

http://www.hopeful20.blogfa.com/tag/خداوند

هر چه هست واقعی است! که چرا این مردم . دانه های دلشان پیدانیست؟ تو کجایی سهراب . آب را گل کردند . چشم ها را بستند . و چه با دل کردند! اهدای عضو ،اهدای زندگی. خاطرات یک بیمارسرطانی در آخرین روزهای زندگی اش. پرواز را به خاطر بسپار. ای کاش می شد. گروه جغرافیا ی راهنمایی. چه آسان می توان از یاد ها رفت. يه كوله پشتي خنده. و ناگهان چه زود دیر میشود! كمپ طرفداران محمد رضا گلزار. پله پله تا خدا. هزار و یک شب. ஐ سکوت طریقت ஐ. Darkshodow (سایه ی تاریکی). ღ ღق شنگترین اش تباه ღ ღ. بهترين و زيباترين اشعار فارسي.

khabebirang.blogfa.com

خواب بیرنگ - ناشی...«دلشدگیهای بی قانون»

http://www.khabebirang.blogfa.com/post/23

ناشی دلشدگیهای بی قانون. با آخرین بوسه روحم را میک میزنی ،می جوی و تف میکنی پشت پایم. دیدی چقدر تلخم چقدر بیذار از دلخوشی هایی که روی زبانت جاگذاشته ام! کشک خریدی عجله داری . آش پشت پات می سوزه. دلخوری هایم را تا نکرده می چپانی در کیف آبی ،زود زود پشتت را به من می کنی حتی نگاه نمی کنی که میروم یا میمیرم. و امتداد جاده از تو خالی میشود. انگار بخار دهانت روی شیشه چشمم نشسته! کور شدم ،نمی بینم سایه کسی را که آخر جاده انتحار نوک سینه های سرخ و خیست را می مکد. توضیحاتی حول( داستان نو ) :. نکته مهم و قابل توجه...

khabebirang.blogfa.com

خواب بیرنگ - ثـــریا

http://www.khabebirang.blogfa.com/post/18

رقص نایلن مشکی روی آنتن خانه کلنگی روبه رو . آن روز فریاد های عمیق خورشید در آخرین درجه افق و به سکوت می گرایید ،عکس من در شیشه رفلکس اتاقم کم کم ظاهر شد. با زبان سرخ کشیده لواشکم را میلیسیدم آب از دهانم جاری شده بود و چشمانم با ریتم آهنگ می رقصید هنوز هوا گرگ میش بود و میشد کورسو کورسو به سختی ،دختر های رنگارنگی که با شلوارهای تنگ پسر خفه کن از کف کوچه قر ریزان میگذرند دید زد. در همین لحظه ناب صدای همراهم در آمد و من باید تا ا پن آشپزخانه میرفتم لکن از موضوع گذشتم. حسین که به دقت رفته بود در بحر حرفهایم...

khabebirang.blogfa.com

خواب بیرنگ - پٌرتره

http://www.khabebirang.blogfa.com/post/26

رو به آسمان تیره این اتاق، خیره به لامپ های دود زده، در لیوان شرابم به بازی موج سرخ واشک سیاه غوطه می خورم. هنوز آدمیم که یک سال ویک ماه وسه روزو هفت ساعت است مرده. آهافکارم مثل پیچکی کبود دور حواسم چنبره میزند تمام خواب هایم سیاه سپید شده. مدام خواب میبینم عکس شده ام. عکس قفس قناری مرده یا سایه ای تیره که روی شمعدانی کبود افتاده. نه، میتوانم آلبومی پر از عکس های سیاه و سپید باشم وچای تلخی با لیوان خاکستری در دست زنی که با پوزخند ورقم می زند و چشمان یخ زده اش را به شانه و صورتم می دوزد. خدافظی نمی کند .

khabebirang.blogfa.com

خواب بیرنگ - چه اشکهایی که در فاضلاب ریخته ام؟..

http://www.khabebirang.blogfa.com/post/5

چه اشکهایی که در فاضلاب ریخته ام؟ سرم از سکوت بی تعادل گیج میرود واز رقص ناموزون خاطرات به رعشه می افتم انگار به وادی متروکی قدم گذاشته باشم. آفتاب ظهر تابستان پوستم را می د ر د به من نفوذ می کند ،قطره قطره آب می شوم . با هزار دغدغه.جلوی در طوسی تازه رنگ شده می ایستم . خیس عرق با تنی خسته ولباس های خاک آلود و ذهنی مغشوش . تق تق .تق. سر م از حرف های نا گفته ورم کرده و از سکوت و نگاه های دیگران. یکی در را با ز می کند. سر تکان می دهد. شیر آب را باز می کنم شر شر آب روی تنم. نه این من نیستم! هر نویسنده ای سبک...

khabebirang.blogfa.com

خواب بیرنگ

http://www.khabebirang.blogfa.com/1393/04

ناشی دلشدگیهای بی قانون. با آخرین بوسه روحم را میک میزنی ،می جوی و تف میکنی پشت پایم. دیدی چقدر تلخم چقدر بیذار از دلخوشی هایی که روی زبانت جاگذاشته ام! کشک خریدی عجله داری . آش پشت پات می سوزه. دلخوری هایم را تا نکرده می چپانی در کیف آبی ،زود زود پشتت را به من می کنی حتی نگاه نمی کنی که میروم یا میمیرم. و امتداد جاده از تو خالی میشود. انگار بخار دهانت روی شیشه چشمم نشسته! کور شدم ،نمی بینم سایه کسی را که آخر جاده انتحار نوک سینه های سرخ و خیست را می مکد. چتر دلشدگیهای بی قانون. من هنوز بعد از بار ها نوش...