happywolf.blogfa.com

nofire2000.blogfa.com

درد دلهای شعر من با تو

http://www.nofire2000.blogfa.com/8711.aspx

درد دلهای شعر من با تو. نوشته شده در تاريخ سه شنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۸۷ توسط فرشته. منبع کدهای آهنگ وبلاگ کلیک کنید!

noshaa.blogfa.com

دخترک عجیب و غریب - عطر سیب!

http://noshaa.blogfa.com/post-3.aspx

دخترک عجیب و غریب. سیب را در دست می گیرم ،. ولی هرگز نمی دانستی که همه خوشبختی آنجاست. توی سیب که توی دست تو جا گرفته. به سیب نگاه می کنم ، دستم را بالا می آورم و نگه می دارم، سیب تکانی نمی. رهایش می کنم و می افتد! با تعجب نگاهم می کنی و. این آن زمان بود که ندانستی به بهانه گرفتن. دستان توست که می خواهم روزی هزار بار سیب را ول کنم و تو باز آن را به دستم. و آن زمان که عطر سیب در کوچه ها می پیچید من ، تو را یافتم. و همه شادی ام جای گرفت در یک دانه سیب که به سویت دراز کنم و با لبخند گازش. شود در همه جا.

noshaa.blogfa.com

دخترک عجیب و غریب - خترک تنها.....

http://noshaa.blogfa.com/post-4.aspx

دخترک عجیب و غریب. یکی بود یکی نبود، یه خدا بود و یه دریای کبود،که همه بهش می گفتن آسمون، یه زمین بود و. شهر و یه غریب، با یه جاده که مسافری نداشت. توی این شهر غریب، زیر سایه ی دو تا بید بلند، که هنوز مجنون مجنون نبودن، یه کسی شاید مث یه دخترک، همیشه دنبال گمشدش می گشت. اما اون گمشدشو ندیده بود، فقط از شدت غصه غروبا، یه چیزی مثل بلور، لای اشکاش می شکست و روی گونه هاش می ریخت. گونه هاش از غم اونی که نمی دونست کیه، خیس بارون می شدن. نمی دونست اونی که قراره از راه برسه با چشاش چند تا گل مریمو جادو می کنه؟

rubto.blogfa.com

رو به تو... -

http://www.rubto.blogfa.com/post-19.aspx

مرده ئي در دل تابوت تكان مي خورد آرام آرام. چشمم را مي بندم تا نبينم با اين كه ديد م يا شايد باز مي كنم تا بهتر ببينم. ضربه اي مي آيد. آغوش باز كرده ام با لذتي بي پايان براي درد.ضربه اي ديگر. هر قدم كه مي روم جلوتر ضربه اي ديگر فرو مي آيد و من از اين درد لذتي ساديسمي مي برم. بايد بفهمم چيزي نيست. بايد مردن هر احساسي را در درونم با تمام وجود ببينم. اين عشق اگر بميرد دردي نخواهد بود! نوشته شده در ۸۹/۰۴/۰۶ساعت 12:25 توسط نگار. از دريچه ام نگاه مي کنم. جز طنين يک ترانه نيستم.

rubto.blogfa.com

رو به تو... - زیستن

http://www.rubto.blogfa.com/post-21.aspx

مرده ئي در دل تابوت تكان مي خورد آرام آرام. اين زيستن به كدام قيمت بر بدنامي چيره شد؟ هر نگاه به اطراف آتشم مي زند. و از شرم به پيله ام فرو مي روم. به قول حميد مصدق:. حتي شهامتي نه كه نوشيم شوكران.). خاک کدام ميکده از اشک چشم من. از دست من نثاره خاک مي شود؟ اي دوست در دشتهاي باز. اسب سپيد خاطره ات را هي کن. تا چشم کار مي کند آواز بي بري ست. در دشت زندگاني ما. حوا فريب دانه گندم نيست. من با کدام اميد؟ من بر کدام دشت بتازم؟ خو کرده با ملال. افسانه حيات نمي گويند. و آهوان مانده به بند. ديوار زانوان من کنون.

noshaa.blogfa.com

دخترک عجیب و غریب - از من نپرس چقدر دوستت دارم...

http://noshaa.blogfa.com/post-16.aspx

دخترک عجیب و غریب. از من نپرس چقدر دوستت دارم. از من نپرس چقدر دوستت دارم. از من نپرس چقدر دوستت دارم. چرا که اينجا در قلب من حد و مرزي براي. به من نگو که چگونه بي تو زيستن را تمرين کنم. مگر ماهي بيرون از آب. ميشود هوا را از زندگيم برداري و من زنده بمانم؟ بريدن از چه چيز را تمرين. بريدن از خودم را؟ مگر هميشه نگفتم که تو هم پاره اي از تن مني! از من نپرس که اشکهايم را براي چه به پروانهها هديه ميدهم، همه. ميدانند که دوري تو روحم را. ميآزارد و تو خود پروانهها را به من سپرده بودي که ميهمان لحظههاي.

nofire.blogfa.com

درددلهای شعر من با تو

http://www.nofire.blogfa.com/8912.aspx

درددلهای شعر من با تو. توي اين صفحه بيشتر داستانك ها شعر ها دلگيري ها و دلخوشيهاي شخصي من نوشته خواهند شد. همه چيز درباره موجودات زنده. هامون خشكيده (دلنوشته هاي فرزندي از ديار هامون). از عشق تا عشق. حسرت ديدارت تو را از من گرفت. سیاه مشق های گاهی هم سپید. که برند از ره پناه به حرم قافله را(درویش بی خویش). پایگاه اطلاع رسانی شهید اباد. یک قدم تا نیستان. تسلیم می شوم باز به اغوش رویای تو. باچشمهای کاملا" بسته . تو را می بینم که نیستی . نیستی جز در خیال من! هستی اما با من نیستی. دو روز بود که نه خودش نه پس...

nofire.blogfa.com

درددلهای شعر من با تو

http://www.nofire.blogfa.com/8911.aspx

درددلهای شعر من با تو. توي اين صفحه بيشتر داستانك ها شعر ها دلگيري ها و دلخوشيهاي شخصي من نوشته خواهند شد. همه چيز درباره موجودات زنده. هامون خشكيده (دلنوشته هاي فرزندي از ديار هامون). از عشق تا عشق. حسرت ديدارت تو را از من گرفت. سیاه مشق های گاهی هم سپید. که برند از ره پناه به حرم قافله را(درویش بی خویش). پایگاه اطلاع رسانی شهید اباد. یک قدم تا نیستان. زمان مثل هیولایی به دور شهر پیچید و. به تندی لحظه های زندگی را با ولع انگار بلعید. جوانی ناجوانمردانه در چشمی به هم از دست خارج شد. زمان بس ناجوانمرد است.

rubto.blogfa.com

رو به تو... - باید...

http://www.rubto.blogfa.com/post-10.aspx

مرده ئي در دل تابوت تكان مي خورد آرام آرام. بايد چيزي مي نوشت! بايد چيزي مي نوشت.براي چندمين بار كاغذها را پاره كرد.راستي چندمين بار؟ اينبار مچاله كاغذها را نه درون سطل چوبي پر از كاغذ كنارش كه به ديوار روبه رو كوبيد.صداي زنگ تلفن هم براي تكميل عصبانيتش بلند شد.ميل عجيبي به شكستن و فرياد در درونش حس مي كرد اما. هزاران داستان پر از نكبت. اين همه بدبختي حالش را به هم زد پنجره را بست و به اتاق كوچكش باز گشت بدبختي هاي خودش كمتر از همه بود حداقل زني نداشت كه مجبور به اين دعواهاي تكراري با او باشد.مجبور؟