havayebaroni.blogfa.com
zendegizendegi -
http://havayebaroni.blogfa.com/
zendegi -
http://havayebaroni.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Saturday
LOAD TIME
0.2 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
0
SSL
EXTERNAL LINKS
1
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.219 sec
SCORE
6.2
zendegi | havayebaroni.blogfa.com Reviews
https://havayebaroni.blogfa.com
zendegi -
هوای بارانی
سهشنبه 16 اردیبهشت 1393 ساعت 09:20 ق.ظ. تاحالا شده به جایی برسی که پر باشی. ولی هرچی تقلا میکنی هم نتونی با. تقلا کنی اما یچیزی تو مغزت بگه. مگه حرفی هم هست که بزنم؟ پنجشنبه 15 اسفند 1392 ساعت 01:01 ب.ظ. همه که دور می شوند. جمعه 24 خرداد 1392 ساعت 09:52 ب.ظ. یک خیابون اون ور تر. اسمش مقبره الشهدا بود. خیابون سمت راست مسجد. یه روزهایی دلم تنگ میشه برای مقبره برای همون جا که کنار جدول شکسته اش همیشه جای خودم بود. برای دعا ندبه هاش و زیارت عاشوراهای پنجشنبه عصر هاش. حالا اونجا اون سر دنیاست و من غریب. ولی م...
هوای بارانی
بوی بهار را می شنوم. نوشته شده توسط : عاتیکه خلیلی. چهارشنبه 3 فروردین 1390-04:29 ب.ظ. درها را بگشایید تا بوی بهار مست کند شما را. تا بشوید تیرگی ها را. تا بزداید دلتنگی ها را. با خود ببرد سیاهی ها را. گل ها می شکوفند. غنچه ها باز می شوند. بهار طراوت می بخشد. بهار زندگی می بخشد. ولی باز باران در اواخر زمستان. امسال باران به استقبال بهار می آید. گویا باران زمستان، نشسته است کاملا تیرگی ها را. ببار باران ، ببار. کز باریدن تو ، دل ها تازه می شود. می میرد زنگارها ، غم ها و غبارها. تا بزداید دو رنگی ها را.
خرید VPN
مشق عشق
به دنیای خیالی عشق دل نبندید که روزی بازیچه دست روزگارخواهیدشد. دفتر عشق كه بسته شد. دیدم منم تموم شدم. خونم حلال ولی بدون. به پایه تو حروم شدم. اونیكه عاشق شده بود. بد جوری تو كارتو موند. حالا باید فاتحه خوند. به نام تو سند زدم. از تو گله نمیكنم. از دست قلبم شاكیم. چرا گذشتم از خودم. دوست ندارم چشمای من. فردا به آفتاب وا بشه. چه خوب میشه تصمیم تو. دست و دلت نلرزه. بزن تیر خلاص رو. ازاون كه عاشقت بود. Aji شانزدهم دی 1391 10:40. چه دنیای عجیبی است. حرف دلت را بزن. اما هر وقت حرف دلت را زدی ،. یعنی واقعن د...
آبــــــی تریــــن عـــــشـق
Hacked By Wild Wolf. نوشته شده در پنجشنبه 2 خرداد1387ساعت 14:38 توسط ҰâŞâmįη. از دل تا قلم ( ثمین خانوم). خانومى و آقايى ( سارا و عليرضا ). قلمروی عشق (حامد ). ماهی گیری (خیلی قشنگه). روز نوشتهاى ما ( گلى جونم ). زندگي نامه ي يه دختر ( نيلوفر ).
zendegi
نوشته شده در جمعه بیست و چهارم بهمن 1393ساعت 15:28 توسط dr. نوشته شده در جمعه بیست و چهارم بهمن 1393ساعت 15:28 توسط dr.
باران بهاری
رد کبود روزگار را بر صورتم ببین! دیگر جایی برای سیاهکاری تو نیست. به یمن تو ، مبارک شده ام . نوشته شده در دوشنبه چهاردهم بهمن 1392ساعت 9:2 توسط باران. من فقط کسی رو از دست دادم که دوستم نداشت. ولی تو کسی رو از دست دادی که دوستت داشت. من باختم یا تو؟ نوشته شده در جمعه پانزدهم آذر 1392ساعت 21:11 توسط باران. برو ای یار که ترک تو ستمگر کردم. حیف از ان عمر که در پای تو من سر کردم. عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران. ساده دل من که قسم های تو باور کردم. به خدا کافر اگر بود به رحم امده بود. نمیدونم کی ام الان؟
هوای بارونی
1641;:۱۳ ب.ظ ; شنبه ٢٠ خرداد ،۱۳۸٥. خرابه ای برای بوف کور. داخل خیابان هدایت - کوشک دیروز و شهید تقوای امروز- کنار سفارت دانمارک که به جای پلاک سیزده ، 1 12 را بر سر در آن می بینید ، خانه ای متروک وجود دارد ، تنها اثر نیمه جانی که از صادق هدایت باقی مانده . می گفتند خانه پدری هدایت ، مهد کودک شده و کسی هم اجازه عکاسی و تهیه گزارش از آن را ندارد حتی با مجوز! همین و بس . و الان از آب باران پر شده. و برگهای زرد اطراف آنرا احاطه کرده است . اعتضادالملک و زیورالملک ، پدر و مادر صادق هدایت بودند ، این خانه هما...
هوای بارونی
همچون باران باشیم.رنج جداشدن از آسمان را باشاد کردن زمین جبران میکند. حسن باران این است،که تبس م دارد. گرد غم از همه چیز ، از همه جا می گیرد. همه جا بر همه ک س می بارد. و تعلق دارد به جهانی از عشق * *. به وبلاگ خودتون خوش اومدین. خوشحالم میکنین اگه قبل رفتن نظر بزارین. اللهم عجل لولیک الفرج* *. ا لس لام ع ل ي ك يا م يثاق الله .(محدثه). من خدایی دارم.(فاطمه). دست من در دستان خدا(مهسا). در فراق گل نرگس(فاطمه). باوری از جنس باران(محدثه). وخدایی که در این نزدیکیست.(زهرا). قدم زدن زیر بارون(شبنم). چه حس خوبیه .
♪♫ و خدايي كه همين نزديكي است ♪♫
و خدايي كه همين نزديكي است. ای که می دانی ندارم غیر درگاهت پناهی / دیگر از من بر مگردان روی خود, گاهی نگاهی. نوشته شده در پنجشنبه ۴ شهریور۱۳۸۹ساعت 11:55 توسط رها. فيلم جراحت رو كه ميبينيم فكر ميكنيم اين چيزا فقط تو فيلم هاست . پيش خودمون ميگيم خاك بر سرت امير حافظ تو چرا اينقدر بي عرضه اي . زنت رو بردار و برو . ولي هيچكدوم خودمون رو جاي اون نميذاريم . من خودم رو جاي اون گذاشتم چون زندگيم يه جورايي شبيه اونه . يعني واقعا اونا هم اگه به هم برسن خوشبخت ميشن؟ گمون نكنم . مگه من خوشبختم؟ چند روز پيش :. توي اي...
