pezeshke-farvardini.blogfa.com
**خــآطــِــــره ي شَبـــِ كريســــمـس** - عجیب نیست فقط دنبال یه مقصر میگردم...نیست که نیست...
http://pezeshke-farvardini.blogfa.com/post/194
خآط ره ي ش ب كريسمس*. سفرنامه زندگي ام را مي خوانم و بي صبرانه منتظر فصل هاي نانوشته ام. عجیب نیست فقط دنبال یه مقصر میگردم.نیست که نیست. همیشه باید یه پای کار بلنگه. هوا عالیه ها ولی حسش نیست. همیشه همینطوره. همه چی جوره هاا ولی این حسه نیست. اعصابم که همون اول من و ترک کرده بود. یعنی بگن سبااا؟ برمیگردم خیلی محترمانه میزنم تو دهن طرف. انقد هیجان تو زندگیم گم شده که با یه بسته کرانچی فلفلی و یه انیمیشن مزخرف ،آنچنان به وجد اومدم که مامان بهم گفت سبا خبریه؟ چقققققد دلم پیاده روی میخواد با یکی که آدم باشه...
pezeshke-farvardini.blogfa.com
**خــآطــِــــره ي شَبـــِ كريســــمـس**
http://pezeshke-farvardini.blogfa.com/1392/03
خآط ره ي ش ب كريسمس*. سفرنامه زندگي ام را مي خوانم و بي صبرانه منتظر فصل هاي نانوشته ام. غروب دیروز خانم همسایه تشریف آوردند درب منزلمان و خواستند خصوصی با مامان حرف بزنند. من وآبجی و پدرجان از شدت فضولی درحال هلاک شدن بودیم. پدرجان روی نزدیک ترین مبل به درب ورودی لمیده بودندجهت استراق السمع بهتر و بنده هم به دلایلی به ظاهر منطقی دائما از جلوی درب رد میشدم تا شاید از موضوع سردربیاوم. دراین میان حرف هایی نیز میشنیدم:. شنیده هایم را با پدرجان و آبجی درمیان میگذارم. اما هنوز هر سه اینگونه بودیم :. صدای بوق ...
pezeshke-farvardini.blogfa.com
**خــآطــِــــره ي شَبـــِ كريســــمـس**
http://pezeshke-farvardini.blogfa.com/1392/07
خآط ره ي ش ب كريسمس*. سفرنامه زندگي ام را مي خوانم و بي صبرانه منتظر فصل هاي نانوشته ام. و اینجا نقطه ی پایان است. هر راهی یک سرانجامی دارد و هر شروعی یک پایان. و اینجا پایان کار وبلاگ نویسی من است و نه صرفا پایان خاطراتم. دیگر نخواهم نوشت. شاید بهتر باشد همه چیز همین جا تمام شود. وبلاگ نویسی شاید بزرگترین حماقت زندگی ام بود. اما من این حماقت را دوست داشتم. حالم خوب است . میروم به دنبال زندگی ام. و روزهایی که انتظارم را میکشند. نوشته شده در ۹۲/۰۷/۰۷ساعت 12:26 توسط saba. نزدیک شدن به افکار دختری.
pezeshke-farvardini.blogfa.com
**خــآطــِــــره ي شَبـــِ كريســــمـس**
http://pezeshke-farvardini.blogfa.com/1392/05
خآط ره ي ش ب كريسمس*. سفرنامه زندگي ام را مي خوانم و بي صبرانه منتظر فصل هاي نانوشته ام. خاطرات کارآموزی داخلی جراحی1 یه سری روزانه. این مدتی که نبودم واقعا اتفاق خاصی نیفتاده بود که بیام ثبتشون کنم جز روزانه های تکراریم. وا واقعا کی حوصله خوندن غرغر های ی دختر غرغرو رو داره؟ از دوهفته ی پیش کارآموزی داخلی جراحی ۱ در بخش جراحی مردان شروع شده. چون فعالیتش بیشتره بیشتر دوسش دارم. چون ماه رمضون بود دیگه. توی این کارآموزی گاهی اتفاقات جالبی هم میفتاد که ثبت کردنشون خالی از لطف نیست. پانسمان بعدی مربوط به یه ...
alnam.blogfa.com
بـــه کَــبودیِ یـآسـ
http://www.alnam.blogfa.com/1391/08
به ک بودی یآس. ن و شتن آرومم ن میک ن ه . ا ماب رای گ فت ن حرفام جایی ج زاین وبلاگ ن دارم. ک نج دیوار . رو ب روی ه م! چه خوب ک قهوه را ن خوردیم! حرفهایمان ب ا ندازه کافی ت لخ بود . س لام به ه مه ی دوستای گ لم . اوم دم واس ه ع ذر خواهی" ع ذرخواهی ازهمه ی اونایی ک. با و جود بی م عر فتی م ن باز م بهم س ر ز د ن و من وتنهام نذاشت ن. و ا ز همه ی اونایی ک م ن وبرای آپشون د عوت کردن. ولی م ن نتونستم بهشون س ر بزنم . راستش این م د ت اینق در س رم ش لوغ بوداصلا نتونست م نت بیام! و ا لا م ن بی م عر فت نیستم بچه ها .
alnam.blogfa.com
بـــه کَــبودیِ یـآسـ
http://www.alnam.blogfa.com/1392/05
به ک بودی یآس. ن و شتن آرومم ن میک ن ه . ا ماب رای گ فت ن حرفام جایی ج زاین وبلاگ ن دارم. خیره ب ه م رد م. ت نهآی ت نها. ن ه ک سی حال م رآ می پ رس د . ن ه ک س ی ه وآ ی م رآ دآرد . سآلهآست ب ه این ز ند گی عآدت ک رده ا م! چق د ب د ا ست ك ه خواه رى ن داشت ه بآشى تا دخت رانگى هاي ت را بآ. او ت قسيم كنى! خال ه یسنا" ت ركيبى ك ه هيچگاه ن خواه م شنيد ش. ك سى خانواده اى بآ ف رز ند د خت ر س راغ ن دار د ك ه حاضر بآش د. م را نيز ب ه ف رزندى قبول كن د؟ پنجشنبه ۱۰ مرداد۱۳۹۲ yasna. بی اختی ار اسمت را که می شنوم.
alnam.blogfa.com
بـــه کَــبودیِ یـآسـ
http://www.alnam.blogfa.com/1391/10
به ک بودی یآس. ن و شتن آرومم ن میک ن ه . ا ماب رای گ فت ن حرفام جایی ج زاین وبلاگ ن دارم. م בت هآست ت نهآ چيزي ڪہ م رآ يآב تפּ مے ا نבآز ב. ط عنہ هآي בيگ رآט ا ست. شآي ב ا گ ر ايט בيگ رآט ن بوבنב. تو زوבت ر ا ز اينهآ ب راي م ט م رבه بوבي. بعد امت حآنآت برمیگردم. م ن و ف رآموش م ن. ک نین ه آ. شنبه ۱۶ دی۱۳۹۱ yasna. ن میدآن م ح کم ت ش چیست؟ ب گ رد ن ق سم ت ه م ن می ا ندآز م. ک تآ چیزی میش و د ه مه ی کآسه کوزه هآ رآ س ر ق سم ت بیچآره میش ک نیم! این ه مه زیبآت ر ا ز او این ه مه ب هت ر ا ز او! م گ ر او کیست؟
pezeshke-farvardini.blogfa.com
**خــآطــِــــره ي شَبـــِ كريســــمـس**
http://pezeshke-farvardini.blogfa.com/1393/11
خآط ره ي ش ب كريسمس*. سفرنامه زندگي ام را مي خوانم و بي صبرانه منتظر فصل هاي نانوشته ام. برنامه ها بهم میریزن و من میفهمم که توی زندگیش هنوز پابرجام. یکی دیگه از شگفتی های دانشگاه آزاد اینه که دقیقا یک هفته بعد از انتخاب واحد، شناسه های درس ها رو عوض میکنن و کللللا برنامه و برنامه ریزی های دانشجو ها رو میریزن بهم. مخصوصا اگه ترم آخری هم باشی این تغییر بیشتر به چشم میاد. چقد این مدل شیرین کاری های دانشگاه عالیه. تا حدی که امروز رسما اشکم دراومد. با آهنگ "تو رسیدی" قرایی منش چقد حالم خوب میشه. چقد گوش ...
pezeshke-farvardini.blogfa.com
**خــآطــِــــره ي شَبـــِ كريســــمـس** - ینی آدم مهمونی نره سنگین تره...
http://pezeshke-farvardini.blogfa.com/post/192
خآط ره ي ش ب كريسمس*. سفرنامه زندگي ام را مي خوانم و بي صبرانه منتظر فصل هاي نانوشته ام. ینی آدم مهمونی نره سنگین تره. ملت میرن مهمونی که روح و روانشون حتی برای لحظات کوتاهی به آرامش برسه و برای چند ساعتم که شده برا بدبختیاشون زبون درآرن، اونوقت ما هم میریم مهمونی انگار زااارت میفتیم رو دایره بد بیاری. و تا چند روز بعد اون مهمونی حس میکنم که روحم کوفته س. خودمم نفهمیدم چی نوشتم. مخصوصا برای اونایی که ازشون متنفرم. نوشته شده در ۹۳/۱۱/۰۹ساعت 22:26 توسط saba. نزدیک شدن به افکار دختری. مردانه با زندگی می جنگد.
pezeshke-farvardini.blogfa.com
**خــآطــِــــره ي شَبـــِ كريســــمـس** - گفته بودم برنمیگردم... اما برگشتم...
http://pezeshke-farvardini.blogfa.com/post/186
خآط ره ي ش ب كريسمس*. سفرنامه زندگي ام را مي خوانم و بي صبرانه منتظر فصل هاي نانوشته ام. گفته بودم برنمیگردم. اما برگشتم. فکر نمیکردم روزی به اینجا برسم که باز برگردم سر خونه قدیمی. برگردم به وبلاگی که قسم خورده بودم برای همیشه رهاش میکنم. میدونم چشم های نامحرم زیادی اینجا رو میخونن که من ذره ای راضی نیستم دل نوشته ها و احساسات من رو بخونن. اما دیگه نتونستم طاقت بیارم. نوشتن آرومم میکنه و من باید بنویسم. دفترچه رو به زودی میسوزونم. ای کاش میشد خاطرات رو هم همراهشون سوزوند و نابود کرد. یه اتفاقایی افتاد ک...