HEZAROYEKSHAB.BLOGFA.COM
هزار و یک شبهزار و یک شب - قصه های من، برای تو
http://hezaroyekshab.blogfa.com/
هزار و یک شب - قصه های من، برای تو
http://hezaroyekshab.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Monday
LOAD TIME
0.2 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
20
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.219 sec
SCORE
6.2
هزار و یک شب | hezaroyekshab.blogfa.com Reviews
https://hezaroyekshab.blogfa.com
هزار و یک شب - قصه های من، برای تو
hezaroyekshab.blogfa.com
هزار و یک شب
http://www.hezaroyekshab.blogfa.com/9103.aspx
هزار و یک شب. قصه های من، برای تو. گاهی خیلی حال میده همین جوری فقط بشینی گذر زمان رو نگاه کنی. و دلت خنک بشه از این که مثل او نیازی به رفتن و گشتن و چرخیدن دائم میان دایره ای که ۱۲ عدد مزخرف ساخته اند نداری! ولی حالت گرفته میشه وقتی بفهمی این عقربه ها تورو به بازی گرفتن و تا بهشون زل نزنی تظاهر به سردرگمی نمیکنن. اه چه نامردن این عقربه ها. به هر حال حس سکون مطلق در میان این همه تحرک و تحول خیلی هیجان انگیزه. مثه کشف یه جزیره ناشناخته میمونه. نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۱/۰۳/۲۳ساعت 18:19 توسط شهرزاد.
هزار و یک شب - این روزها
http://www.hezaroyekshab.blogfa.com/post-79.aspx
هزار و یک شب. قصه های من، برای تو. باز هم بی اجازه من. برای تو تصویرسازی میکند. تا تو دنیا را آنطور که باور کرده ای ببینی. تا بدانی که هنوز گوشه ای در این دنیا هست. که تک تک واژه هایت بی دغدغه آنجا بیارامند. گوشه ای دست نیافتنی برای دیگران. که هر روز با شوق به استقبال طنین صدایت می آید. که هر روز بی وقفه. از فکرهایت پرستاری میکنم. تا مبادا از مهربانی شان کم شود. این روزها که بیش از این در توانم نیست. این روزها که بیشتر از هر چیز. از ترسهایم می ترسم. و چیزهایی که در توانم نیست. کوه تحسین می کرد.
هزار و یک شب - 100
http://www.hezaroyekshab.blogfa.com/post-86.aspx
هزار و یک شب. قصه های من، برای تو. خیلی از حرف هایم را گم کردم. نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۱/۱۱/۰۹ساعت 2:40 توسط شهرزاد. از دیاران که سفر کردم و رفتم بی تو. از دیاران که گذر کردم و رفتم بی تو. بی تو می رفتم می رفتم تنها تنها. کوه تحسین می کرد.
هزار و یک شب - 99
http://www.hezaroyekshab.blogfa.com/post-85.aspx
هزار و یک شب. قصه های من، برای تو. من الان واقعا نمیتونم بخوابم. نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۱/۱۱/۰۹ساعت 2:38 توسط شهرزاد. از دیاران که سفر کردم و رفتم بی تو. از دیاران که گذر کردم و رفتم بی تو. بی تو می رفتم می رفتم تنها تنها. کوه تحسین می کرد.
هزار و یک شب
http://www.hezaroyekshab.blogfa.com/9012.aspx
هزار و یک شب. قصه های من، برای تو. این راه را ادامه خواهم داد. در ترانه ای نو با صدای بانوی تاریکی. در سرمای کویر گوش هایم را گرم میکند. و دیگر چیزی مهم نیست. این راه را ادامه خواهم داد. حتی با کفش های پاره. پن: سدریک عزیز این را یک هفته پیش در ناکجایی نوشتم که نامش را گذاشتی کویر! پن: الان همه مشکلاتم حل شده فقط مونده قالب وبلاگ؟ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۰۸ساعت 16:53 توسط شهرزاد. از دیاران که سفر کردم و رفتم بی تو. از دیاران که گذر کردم و رفتم بی تو. بی تو می رفتم می رفتم تنها تنها. کوه تحسین می کرد.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
دل نوشته های من -
http://www.mahdisa20.blogfa.com/post-206.aspx
دل نوشته های من. نترس از هجوم حضورم چیزی جز تنهایی با من نیست. باید بتوانم از نیما چند کلمه قرض بگیرم. که یاد بعضی خاطرات روشنم میدارد. باید بتوانم جای این خاطرات، خطرات ننشانم. نیمای عزیز برای برهمخوردن وزن میبخشدم لابد، که همهی زندگیام در جنگ خطر و خاطره جنگیدهام و شکست خوردهام. یاد بعضی نفرات، روشنم میدارد. . یکشنبه ۱۳۹۴/۰۴/۰۷ 3:15 AM. Design By : Night Skin. به یادگار برای کسی که نه! برای به یادگار ماندن برای روزهای نیامده ی فردا می نویسم تا یادم نرود آن چه که بودم. چیزی نیست جز. دل نوشته های من.
دل نوشته های من
http://www.mahdisa20.blogfa.com/9211.aspx
دل نوشته های من. نترس از هجوم حضورم چیزی جز تنهایی با من نیست. لابد چارهاش این است که برای تو نامه بنویسم. نامه، همیشه چاره نیست، گاهی خودش درد است و اشتباه، شاهدش هم، همهی آن نامههای رفته و نباید، و نامههای نرفته و باید. یا نمیدانم. شاید هم همان نباید. هر چه هست میدانم که اینجا دغدغهی نوشتن ندارم دیگر، یا اگر هنوز دغدغهای هست، این روزها بیجان است. این روزها که خستگی هست، و ریشههای کوچکی که چنگ میزنی بهشان و یکییکی درمیآیند از خاک، و تو که هی دستت خالیتر میشود، زخمیتر، و پرتگاهت نزدیکتر، عمیقتر. و تو را ...
دل نوشته های من -
http://www.mahdisa20.blogfa.com/post-211.aspx
دل نوشته های من. نترس از هجوم حضورم چیزی جز تنهایی با من نیست. زن و مرد جوان هردو کفش ورزشی و لباس راحت پیادهروی تنشان بود. شانهبهشانهی هم راه میرفتند، تند، و توی گوش هردوشان هدفون بود. عجیب بود آن شانههایی که به هم میسایید و آن گوشها، آن حواسی که به دنیای خودشان بود. تماشایشان میگذاشتت همانجایی که همیشه هستی و حواست نیست: کرسی قضاوت. نزدیک بودند یا دور؟ همراه هم بودند یا یکدنیا جدا، غریبه، سوا؟ چرا هرکدام تنها نیامده بودند؟ چهارشنبه ۱۳۹۴/۰۵/۱۴ 19:24 PM. Design By : Night Skin. به یادگار برای کسی که نه!
دل نوشته های من -
http://www.mahdisa20.blogfa.com/post-197.aspx
دل نوشته های من. نترس از هجوم حضورم چیزی جز تنهایی با من نیست. لابد چارهاش این است که برای تو نامه بنویسم. نامه، همیشه چاره نیست، گاهی خودش درد است و اشتباه، شاهدش هم، همهی آن نامههای رفته و نباید، و نامههای نرفته و باید. یا نمیدانم. شاید هم همان نباید. هر چه هست میدانم که اینجا دغدغهی نوشتن ندارم دیگر، یا اگر هنوز دغدغهای هست، این روزها بیجان است. این روزها که خستگی هست، و ریشههای کوچکی که چنگ میزنی بهشان و یکییکی درمیآیند از خاک، و تو که هی دستت خالیتر میشود، زخمیتر، و پرتگاهت نزدیکتر، عمیقتر. و تو را ...
دل نوشته های من -
http://www.mahdisa20.blogfa.com/post-194.aspx
دل نوشته های من. نترس از هجوم حضورم چیزی جز تنهایی با من نیست. مامان میگوید نمیخواهی دست از این کار برداری؟ میگویم دست کم تا آخر سال که باید بروم، بعدش دیگر هرجور شده میآیم بیرون. و نمیگویم بهش که، فکرش هم عصبیام میکند، که پارسال همینموقعها هم همین حس را داشتم و حالا هم، و این یعنی یک سال درجا زدم. به جاش میگویم آره. میآیم بیرون، میروم سراغ درس، و شاید، دل کندم و رفتم جایی، دهکورهای . هر کاری که فکر میکنم درست است. کاش شجاعتش را داشتم. داشته باشم. پنجشنبه ۱۳۹۲/۰۶/۲۸ 21:49 PM. Design By : Night Skin.
دل نوشته های من -
http://www.mahdisa20.blogfa.com/post-193.aspx
دل نوشته های من. نترس از هجوم حضورم چیزی جز تنهایی با من نیست. یک وقتی، نمیدانم کی، ده سال، بیست سال، پنجاه سال بعد، آدمبزرگها به بچههای شگفتزدهشان عکسها و فیلمهایی نشان میدهند که توش آدمها لباسهای خندهداری پوشیدهاند، مقنعههای شرمن بنفش و قهوهای و سرخابی، تیشرتهای قرمز و زرد و پیرهن مردانهی روی شلوار با دکمههای باز، عینک دودی و گردنبند دانه درشت، که یعنی آدم خلاف، کلاه روی روسری، کلاه زیر روسری، دامنهای بلند و بلوز مردانه و شالهای درازی که شش دور، دور گردنشان چسبیده، مقنعهی زیر روسری. و میروند توی خیابان...
دل نوشته های من
http://www.mahdisa20.blogfa.com/9207.aspx
دل نوشته های من. نترس از هجوم حضورم چیزی جز تنهایی با من نیست. شلوغم گیجم. مضطربم. آدمهایم را دوست دارم. میخواهم که خوشحالشان کنم. میخواهم که به همهی کارها برسم. میخواهم که برای همه هدیه بخرم. میخواهم که زیبا باشم. میخواهم همه شاد باشند. اما یک جایی، دورتر، درونتر از من، یکی به عبث میخواهد چنین صحنهای بسازد، از آدمهای آرام و شاد و کارهای به سامان رسیده و تمام شده، بعد در را آرام، جوری که کسی نشنود، ببندد، و توی تاریکی، برود که برود. چهارشنبه ۱۳۹۲/۰۷/۲۴ 23:59 PM. یک تصویری توی ذهنم هست، از یک بعدازظهر یا ...
دل نوشته های من
http://www.mahdisa20.blogfa.com/9405.aspx
دل نوشته های من. نترس از هجوم حضورم چیزی جز تنهایی با من نیست. زن و مرد جوان هردو کفش ورزشی و لباس راحت پیادهروی تنشان بود. شانهبهشانهی هم راه میرفتند، تند، و توی گوش هردوشان هدفون بود. عجیب بود آن شانههایی که به هم میسایید و آن گوشها، آن حواسی که به دنیای خودشان بود. تماشایشان میگذاشتت همانجایی که همیشه هستی و حواست نیست: کرسی قضاوت. نزدیک بودند یا دور؟ همراه هم بودند یا یکدنیا جدا، غریبه، سوا؟ چرا هرکدام تنها نیامده بودند؟ چهارشنبه ۱۳۹۴/۰۵/۱۴ 19:24 PM. اگر چندوقت بعد دوست مشترکی را ندیده بودم و او هم ن...
دل نوشته های من -
http://www.mahdisa20.blogfa.com/post-195.aspx
دل نوشته های من. نترس از هجوم حضورم چیزی جز تنهایی با من نیست. به گمانم از آن روزی شروع شد که رفتم خانهی یکی از بچههای دانشگاه، یک سال بود تقریبا که ازدواج کرده بود و من فراری از این جور دید و بازدیدها هی امروز و فردا میکردم برای سر زدن بهش. رفتم و کلی متلک دوستانه خوردم و دو تا دیگر از بچهها را هم آنجا دیدم. یکی دیگرشان هم ازدواج کرده بود و دوتاشان هم فوق همان رشتهی منفور من را خوانده بودند و برای دکترا هم خیز برداشته بودند که نشده بود هنوز. مانده بودم توی خانه، گتسبی بزرگ، با اندوه بزرگ و ناکامی بزرگتر...
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
20
هزار و یک شب
هزار و یک شب. هزار و يك شب من پر از صداي تو بود گريه هر شب من فقط براي تو بود. نمیدونم چرا اما دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم. دلم واسه همتون تنگ شده بود. گفته بودم هر سلام آغاز دردناك يك خداحافظي تلخه. اما نگفته بودم بعد از هر خداحافظي هم ميشه سلام كرد اما با شرمندگي. تواين مدت كه نبودم خيلي اتفاقات رخ داد چه خوب و چه بد. همينطور نظراي بعضي از دوستان كه خواسته بودن دوباره برگردم. تصميم گرفته كه بازم بر گردم. سرتونو درد نميارم اما اميد وارم منو ببخشين. مخصوصا يكي از دوستان كه خودش ميدونه. مطمئن باش تا خود...
شب هزار و یکم
شب هزار و یکم. می نویسم تا تمام شوم جوهرم. او عظمت را نه فقط در خود که در همه کس می دید. و نه فقط برای خود، که برای همه کس می خواست. با این حساب طبیعی بود مرا که یک نقاش ساده ی ساختمان بودم به دیگران بزرگترین نقاش وطن معرفی کند و خودش را که از اهالی قم بود، به لهجه ی فرانسویانی که ر را غ تلفظ می کنند متولد رم! این طور بود که روزی که ملیت اش را عوض کرد بر خود نام الکساند نهاد و رفته رفته هم در ماترک پدری شجره نامه ای پیدا کرد که نشان می داد از اهالی شریف ایتالیا بودند.". اطلاعات بیشتر راجع به جلسات. نوشته...
1001 Nights
One Thousand and One Nights. اشتراک سالانه ۷۵۰۰ دقیقه پادکست هزارویکشب. پس از اشتراک با نصب اپلیکشین پادبین و لاگین کردن در اکانت خود میتوانید تمامی فسمتهای پادکست هزارویکشب را از طریق موبایل گوش کنید. July 27th, 2016. مجموعهی هزار و یک شب، حدود صد و هفتاد حکایت است که نزدیک به هشتصد شب داستانی را در بر میگیرد. این کتاب را در زبان انگلیسی شبهای عربی. نامیدهاند. اما بر پایهی پژوهشها داستانهای این مجموعه سه منبع متفاوت دارند: هندی، ایرانی و عربی. نقطه نظر مشترک پژوهشگران اما این است که هزار افسان. نخستین چ...
هزار و یک شب
هزار و يک شب*. امشب به قصه دله من گوش میکنی فردا مرا چو قصه فراموش میکنی. هزار و یک شب. آثار تاريخي يك عاشق. موزیک و سایر امکانات. زمان مثل باد میگذره. زمان مثل باد میگذره .انگار همین دیروز بود که همگی دور هم جمع بودیم. تا صبح با هم می خندیدیم و گریه میکردیم.الان از هم فراریم.آدمها عوض میشن یا از هم خسته؟ دوست دارم زمان برگردانم عقب.ای کاش . نوشته شده توسط هزار و یک شب در 0:18 AM. دیشب دوباره دیدمت اما خیال بود. تو در کنار من بشینی؟ هر چه نگاه عاشق من بی نصیب بود. چشمان مهربان تو پاک و زلال بود. که به قا...
♪ ♫ هزار و يك شب ؛ سرزمين شهرزاد ♪ ♫
هزار و يك شب سرزمين شهرزاد. گوشه اي دنج و گرم براي گرفتن آرامش و مرور خاطراتم. ولی بقیه اش اینجاست:. پن:یاد این قالب خاطره انگیز تا ابد. نوشته شده در دوشنبه بیست و یکم بهمن 1392ساعت 18:27 توسط شهرزاد. با سلام و تسلیت به علت غم جان فرسای شروع مدارس. من دوباره با اون پست نظر سنجیا اومدم. زیاد حرف نزنم و فقط بگم که :. میخوام توی این پست همتون بگید که :. 1- توی چه چیزی ته استعدادید. و 2- توی چه چیزی استعداد هاتون ته کشیده. ینی توی چی اصلا فاقد هرگونه استعداد به حساب میاید). توی کارنامه 20 نبود. مرگ بیداری بر...
هزار و یک شب
هزار و یک شب. قصه های من، برای تو. اه لعنتی ها. نمیفهمند. هیچ چیز نمیفهمند. احمق ها. کثافت ها. سودجوهای گدا و عقده ای. یک مشت قلدر عربده کش و یک مشت تو سری خور بدبخت. بی وجدان ها. بی وجودها. نفهم ها. بله قربان گوهای پست و زیرابزن و دورو و دروغگو. آدم های بی خاصیت تکثیرشونده که مثل کرم توی هم می لولند و می میرند و می گندند و بوی تعفن می دهند. پست فطرت ها. عق می زنم توی صورتتان. نوشته شده در چهارشنبه 1391/11/11. ساعت 15:40 توسط شهرزاد. خیلی از حرف هایم را گم کردم. نوشته شده در دوشنبه 1391/11/09. تا بدانی ک...
www.hezaroyekshab.com
This Web page parked FREE courtesy of Dibaweb. Search for domains similar to. Is this your domain? Let's turn it into a website! Would you like to buy this. Find Your Own Domain Name. See our full line of products. Easily Build Your Professional Website. As low as $9.23/mo. Call us any time day or night 18883422932.
مجله ادبی هزارو یک شب
نام کاربری شما : *. رمز ورود شما : *. یک روز مناسب برای شنای قوباغه. اما پدر کور است. نظر شما درباره سایت چیست؟ نام کاربری شما : *. رمز ورود شما : *. شرکت حامی افزار کویر. اما پدر کور است. قرائت نقادانهی "شکار کبک رضا زنگیآبادی. Raquo; ادامه مطلب. شاید تبدیل به راوی حیات خود شویم. نویسنده : میلاد ظریف. مصاحبه روزنامه فرهیختگان با مهدی بهرامی، نویسنده کتاب گهواره مردگان. Raquo; ادامه مطلب. سحر و گنجشکهای باغ. Raquo; ادامه مطلب. یادش نمی آمد چطوری، اما خودش را کشته بود و مانده بود با جنازه اش توی اتاق چکار...
بازگشت ِ شازده کوچولو
همه چیز حوالی دریای خزر اتفاق افتاد نه من خلبان بودم نه هواپیمایی داشتم،بال پر خودم شکسته بود.یهو نفهمیدم از کجا پیداش شد،چهرش خیلی آشنا بود خیلی . برای اطمینان کتاب شاهزاده کوچولو رو از کیفم بیرون آوردم اون نقاشی رو نشونش دادم .یکم نگاش کرد گفت این یه مار که فیل خورده! دستم روو نوشته ها بود پس نمیتونست از روی متن خونده باشه! مطمئن شدم خودش ، آخه فقط شازده کوچولو بود که نمیگفت این نقاشی یه کلاهه! نویسنده: الی - دوشنبه ۱۳٩۳/۱/۱۸. شب هزار و یکم. امشب هزار و یکمین شبی هست که من و تو ما شدیم .
سایت از دسترس خارج شده است
hezaroyekshabedastan.blogfa.com
انجمن داستان هزارو یک شب
انجمن داستان هزارو یک شب. روایتی چند از انجمن داستان هزارو یک شب بندر انزلی. یکشنبه دوم بهمن ۱۳۹۰. ن : هزارو یک شب. زیر آسمان ابری شهر ، عصر هر دوشنبه از اتاقی کوچک دری می گشاییم به دنیای هزار و یک قصه گفته و ناگفته . در این نشست ها ما می نویسیم و می خوانیم . مواردی همچون اصول داستان نویسی ، نویسندگی خلاق ، آثار ، مقالات و مصاحبه هایی از نویسندگان ایران و جهان را مطالعه و تحلیل می کنیم . ما می کوشیم تا در لحظه لحظه های زمانی که به این نشست ها اختصاص می دهیم بیاموزیم ، بیاموزیم و بیاموزیم . ن : هزارو یک شب.