hochi.persianbelog.ir

sadghazal.blogfa.com

.   - یادش بخیرپاییز باآن طوفان رنگ ورنگ که برپا در دیده می کند. شاملوی بزرگ

http://www.sadghazal.blogfa.com/post-17.aspx

چهارشنبه یکم آبان ۱۳۸۷. یادش بخیرپاییز باآن طوفان رنگ ورنگ که برپا در دیده می کند. شاملوی بزرگ. اولین بلوز زمستانه ام را. به سرمای هاجرانه ام. غزل های گرم بفرست. چاقوی ابراهیمی ام را. احتمال وقوع معجزه بیشتر شود. شاید امسال قراراست که شاعربشود. پای مهمانی احساس تو حاضر بشود. گوش کن، حرف بدی نیست،خودش می گوید. دوست میداشت که درکوی تو عابربشود. به خودش گفت: ببین! شب شعری که در این دلهره دایربشود. آرزو کرد که موسای پریشان تو را. درشب وحشت این دهکده ساحربشود. توی بازار مسلمانی او مرد نبود. طولانی تر از سکوت.

sadghazal.blogfa.com

.  

http://www.sadghazal.blogfa.com/8506.aspx

دوشنبه بیست و هفتم شهریور 1385. به فردا دلخوشم .شاید که فرداطلوع. پرونده آماده اما.این دفعه ضامن ندارد. قدری بیا این طرف تر این خانه خا ئن ندارد. ه بره ها را با حوصله سر بریده. این گرگ باید بمیرد اما و لاکن ندارد. شهر از گل و بوسه خالی انگار پروانه مرده. گلدسته های حوالی گویا موذن ندارد. آدم نمی گوید آدم.می ترسد از آبرویش. بیچاره حوای قصه یک راه ممکن ندارد. رفتم بگویم که : "آقا. آقا دلم را."نگفتم! گفتی که :"یک جمله گفتن اینقدر من من ندارد! آهوی چشمانم امشب قصد حرم کرده آقا! امضا کن این برگه هارا. هنوزخور...

sadghazal.blogfa.com

.  

http://www.sadghazal.blogfa.com/8612.aspx

پنجشنبه بیست و سوم اسفند 1386. پای تمام چهارشنبه ها هستم! سلام ايندفه خيلي زود اومدم دستام. به دلايلي ازاين به بعد زود به زود به روز ميشم،. يه وقت خسه نشن؟ انگارپراز بهار شد آبادي، انگار به اين منطقه عيد آوردند. باران دل ترسوي مرا روشن كن، گمنام تر از هرچه شهيد آوردند. انگار شب ازخانه اين مردم رفت، امروزدل عجيب اين آدمها. شده بود از پر پروازولي، يك سوژه بسيار جديد آوردند! فرياد زدند وروي دوشش بردندگفتند غريبي ي ترا مي فهميم. احساس نكن غريب هستي آقا،جان تو براي ما اميد آوردند. احساس قشنگ بوم نقاشي كو؟

sadghazal.blogfa.com

.   - !تو بیشتر از آنچه تصور شده بودی

http://www.sadghazal.blogfa.com/post-19.aspx

پنجشنبه پانزدهم مهر ۱۳۸۹. تو بیشتر از آنچه تصور شده بودی. برفرض که من بادل تویارنبودم. من باغم تومردشدم مردشدم، مرد. پیش ازغم تو داخل آمارنبودم. نام تواگربردهنم بوسه نمی زد. توبیشترازآنچه تصو رشده بودی. من مط لع ازقیمت بازارنبودم! هرروزتراپای غزل گریه نوشتم. بااین که شبیه شب عزادارنبودم. رفتم بنویسم چه کسی پرده دری کرد. درحوصله ی صحبت خودکارنبودم. پروانه شدم دور پریشان تو،هرچند. درقص ه ی کوتاه تو بسیارنبودم. عیبی به تریبون وتووهمهمه هانیست. من باب دل خلوت حض ارنبودم! به نمایشگاه بین المللی کتاب کشیده شد.

sadghazal.blogfa.com

.  

http://www.sadghazal.blogfa.com/8503.aspx

پنجشنبه هجدهم خرداد 1385. بازآمده ام سلام احوال شما! ترانه : خدا یعنی نمی دونه؟ یکی اون گوشه خوابیده ، یکی خوابش نمی گیره. نه آبی موند و نه دونه ، دل تابش نمی گیره. می خواد ماهی بشه اماازعمق تنگه می ترسه. یه عکس افتاده توچشماش ، ولی قابش نمی گیره. خدا یعنی نمی دونه که ماهم مشق شب داریم؟ که حتا صورت مارو به مهتابش نمی گیره. یکی پیدا بشه ، بس ه. دیگه چاقو به رگ بنده. یکی که قلب شب بوها تو محرابش نمی گیره. اگه یک رستم دیگه توی این قصه پیدا شه. نترس انگشت توبیخو به سهرابش نمی گیره. محا کمه ی مکافات. هنوزخورش...

sadghazal.blogfa.com

.  

http://www.sadghazal.blogfa.com/8708.aspx

چهارشنبه یکم آبان 1387. یادش بخیرپاییز باآن طوفان رنگ ورنگ که برپا در دیده می کند. شاملوی بزرگ. اولین بلوز زمستانه ام را. به سرمای هاجرانه ام. غزل های گرم بفرست. چاقوی ابراهیمی ام را. احتمال وقوع معجزه بیشتر شود. شاید امسال قراراست که شاعربشود. پای مهمانی احساس تو حاضر بشود. گوش کن، حرف بدی نیست،خودش می گوید. دوست میداشت که درکوی تو عابربشود. به خودش گفت: ببین! شب شعری که در این دلهره دایربشود. آرزو کرد که موسای پریشان تو را. درشب وحشت این دهکده ساحربشود. توی بازار مسلمانی او مرد نبود. طولانی تر از سکوت.

sadghazal.blogfa.com

.  

http://www.sadghazal.blogfa.com/9002.aspx

شنبه بیست و چهارم اردیبهشت 1390. عشق شیطان رجیم است. وسلامی دوباره واجب است بر من به دوستان مهربانم امید که ازحضور دوردور من دراین صفحه مجازی خرده بسیار نگیرندکه حوصله ام این سالها چندان به این سطرها مجال نمی دهد! باغزلی دوباره مهمانتان میکنم بااین خواهش از بعضیها که از روی دست هم بهتراست ننویسیم چراکه شنیده ایم چند وقتی است کسانی دست به سرقت اشعار میزنندو بعضی ها رابه ترحم درموردخودشان وامی دارند به جاست که اشیاء مسروقه را به صاحبانشان برگردانند! مثل آرامش آبی که خدا ساخته است. نکند این شعر سر زا بمیرد!

sadghazal.blogfa.com

.   -

http://www.sadghazal.blogfa.com/post-21.aspx

شنبه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۳۹۰. عشق شیطان رجیم است. وسلامی دوباره واجب است بر من به دوستان مهربانم امید که ازحضور دوردور من دراین صفحه مجازی خرده بسیار نگیرندکه حوصله ام این سالها چندان به این سطرها مجال نمی دهد! باغزلی دوباره مهمانتان میکنم بااین خواهش از بعضیها که از روی دست هم بهتراست ننویسیم چراکه شنیده ایم چند وقتی است کسانی دست به سرقت اشعار میزنندو بعضی ها رابه ترحم درموردخودشان وامی دارند به جاست که اشیاء مسروقه را به صاحبانشان برگردانند! مثل آرامش آبی که خدا ساخته است. هنوزخورشید28اردی بهشت58سر...

sadghazal.blogfa.com

.  

http://www.sadghazal.blogfa.com/8505.aspx

یکشنبه یکم مرداد 1385. این روزها زندگی فرصتی برای سرودن است. بنام خداوند جان آفرین. با سپاس از دوستان عزیز شاعرم وهمه ی كساني كه ازسر لطف و مهربانی. با نوشته هاي خود دل گرمم كردند . بااجازه يك غزل تازه را به همه ي شما. هواي ابري تهران حدود بعدازظهر. به شانه هاي من افتاده تني پرازآجر. تني كه خون كثيفي به دا منش. وسرفه هاي عجيبي درآستينش. چه برسرش آورده اين قماربد مذ هب. كه آس آن همه دل را دوباره مي زد ب ر. بيا به به قصه ي تلخ زني كه مي گريد. خدا ي قشنگم خداي من! صداي پنجه ي باران به گوش من خورده. هنوزخورش...

sadghazal.blogfa.com

.  

http://www.sadghazal.blogfa.com/8501.aspx

جمعه هجدهم فروردین 1385. احساس میکنم اینروزها چقدر شعر نگفته روی دستم مانده. سلام دوستان عزیز ومحترم شاعرا ومنتقدان گرامی که با راهنمایی های خود کلی باعث شادی واعتماد به نفس می شوید . ضمن قدردانی از حضور شما اینبار با یک غزل وکار آزاد منتظر نظرات شما هستم . قدری شبیه خودم بود ویک روسری آبی داشت. شب پشت پنجره می خوابید دنیای رو به سرابی داشت. امشب ستاره ی شعرمن یک دختر قشنگ خیابانی ست. من بادوچشم خودم دیدم اوضاع شوم خرابی داشت. من بادوچشم خودم دیدم دنیای کاغذی اش پر بود. بالا بیاور آی زن کولی! دارم به تما...