ghazviniamir.persianblog.ir
حکایت - شگفتی های جهان
http://ghazviniamir.persianblog.ir/post/68
فقط خواستم بگم این داستان ها اکثرن گلچینی از سایت های دیگر و ایمیل هایی که برام ارسال می شود هست. جوابى نشنید. بعد بلند شد و یک متر جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و دوباره پرسید: عزیزم شام چى داریم؟ باز هم پاسخى نیامد. باز هم جلوتر رفت و از وسطهال که تقریبا ۲ متر با آشپزخانه و همسرش فاصله داشت گفت: عزیزم شام چى داریم؟ باز هم جوابى نشنید. باز هم جلوتر رفت و به در آشپزخانه رسید. سوالش راتکرار کرد و باز هم جوابى نیامد. این بار جلوتر رفت و درست از پشت سر همسرش گفت: عزیزم شام چى داریم؟ زنش گفت: مگه کرى؟
borobiaa.blogfa.com
۱ داستان کوچولو...
http://www.borobiaa.blogfa.com/1390/10
فردی از پروردگار در خواست کرد تا به او بهشت و جهنم را نشان دهد. خداوند پذیرفت و او را وارد اتاقی نمود که جمعی از مردم در اطراف دیگ بزرگ غذا نشسته بودند همه گرسنه نا امید و در عذاب بودند هر کدام قاشقی داشت که به دیگ می رسید ولی دسته قاشقها بلند تر از بازوی آنها بود به طوری که نمی توانستند قاشق را به دهانشان برسانند عذاب آنها وحشتناک بود! چرا مردم اینجا شادند در حالی که در اتاق دیگر بد بختند؟ با آنکه همه چیزشان یکسان است؟ خداوند تبسمی کرد و گفت :. نوشته شده در پنجشنبه پانزدهم دی 1390ساعت 23:34 توسط hedieh.
azatmotenaferam.blogfa.com
ازت متنفرم - ادامه رابطه
http://www.azatmotenaferam.blogfa.com/post-7.aspx
خب دفعه قبل تااونجایی گفتم که رابطمون شروع شد. چقدر زود باهم انس گرفتیم خودمم باورم نمیشد که خیلی راحت دلموباختم به یه پسر. پسری که فقط اسم وفامیلیشومیدونستم. یادته حرفامونو من یادمه. تو مثل خودم عاشق رنگ مشکی بودی. همه عکسایی نازتم بالباسایی مشکی بود. هروقتم بحث میشد میگفتی فلان لباس بارنگ مشکی. تو عاشق تیم پرسپولیس بودی درست نقطه مقابل من. یادته بهت میگفتم من از پرسپولیس بدم میاد. اصلا کلا من از تیمای ایرانی بدم میاد. اونوقت برگشتی وگفتی پس تیم مورد علاقت چیه منم گفتم منچستر یونایتد و رئال مادرید.
borobiaa.blogfa.com
۱ داستان کوچولو... - لذت از هر لحظه
http://www.borobiaa.blogfa.com/post/19
لذت از هر لحظه. ادیسون در سنین پیری پس از کشف لامپ، یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار میرفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش که ساختمان بزرگی بود هزینه می کرد این آزمایشگاه، بزرگترین عشق پیرمرد بود. هر روز اختراعی جدید در آن شکل می گرفت تا آماده بهینه سازی و ورود به بازار شود. در همین روزها بود که نیمه های شب از اداره آتش نشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند، آزمایشگاه پدرش در آتش می سوزد و حقیقتا کاری از دست کسی بر نمی آید و تمام تلاش ماموان فقط برای جلوگیری از گسترش آتش به سایر ساختمانها است!
azatmotenaferam.blogfa.com
ازت متنفرم -
http://www.azatmotenaferam.blogfa.com/post-5.aspx
نمیدونم چی شد که تصمیم گرفتم حرفای دلمواینجابگم. ولی تااون جایی که یادمه وقتی خیانتتو دیدم وانکارش نکردی. رفتم وب یکی دوستام واین پستشو خوندم. عشق یعنی : هر اس ام اس که بهت می رسه امیدواری از اون باشه. عشق یعنی : برای هرکسی که می خوای اس ام اس بزنی اشتباهی واسه اون می. عشق یعنی : دنبال یه موضوع می گردی که واسه اون اس ام اس بزنی. عشق یعنی : دائم موبایلتو چک می کنی که شاید از اون SMS رسیده باشه. عشق یعنی : همش فکر می کنی موبایلت داره تو جیبت می لرزه ولی وقتی نگاه می کنی. می بینی خبری نیست. عشق یعنی تا نقطه.
azatmotenaferam.blogfa.com
ازت متنفرم
http://www.azatmotenaferam.blogfa.com/91011.aspx
نمیتونم بهتون بگم امیدوارم از وبم لذت ببرید. خب من نمیگم بقیشو. بسته به خودتون داره. من اینجام که فقط باگفتن حرف دلم اروم بشم. فقط یه چیزی یه خواهش. و هرکی هر نظری داشت بگه خوشحال میشم. نوشته شده در پنجشنبه سوم فروردین ۱۳۹۱ساعت 21:18 توسط ثمین. چه كسی می گوید كه گرانی شده است؟ دل شكستن ارزان ،. آبرو قیمت یك تكه نان! و دروغ از همه چیز ارزان تر. قیمت عشق چقدر كم شده است. كمتر از آب روان. و چه تخفیف بزرگی خورده، قیمت هر انسان. نوشته شده در پنجشنبه سوم فروردین ۱۳۹۱ساعت 15:20 توسط ثمین. کی بود تو یادته؟ ولی م...
azatmotenaferam.blogfa.com
ازت متنفرم -
http://www.azatmotenaferam.blogfa.com/post-4.aspx
عشق من به توازکجاشروع شدکه الان رسیده به نفرت. رسیده به ته تهش. که همشون فکرمیکنند بعدازتو وجودندارند. ولی من میخوام به همشون یادبدم. بعدازتوهم زندگی جریان داره. ووجود تورو ازخودشون بیرون کنند. بهشون یادمیدم که وابستت نباشن چون تو اینو ازشون خواستی. خواستی خودشونوبکشند تاتواذیت نشی. تا هیچ وقت بهت ثابت نشه که وجودشون بهت بستگی داشت. تانفهمی که بی هیچ دلیلی تورو میخواستن. وجودتو نه پول یامقام یا. خودتو میخواستن ولی تو اونارونخواستی. پس بهشون یادمیدم که بعدازتو. Design By : Mihantheme. هفته دوم مهر ۱۳۹۱.
ghazviniamir.persianblog.ir
سیاست - شگفتی های جهان
http://ghazviniamir.persianblog.ir/post/75
فقط خواستم بگم این داستان ها اکثرن گلچینی از سایت های دیگر و ایمیل هایی که برام ارسال می شود هست. یک روز یک پسر کوچولو که می خواست انشا بنویسه از پدرش می پرسه: پدرجان! لطفا برای من بگین سیاست یعنی چی؟ پدرش فکر می کنه و می گه :بهترین راه اینه که من برای تو یک مثال در مورد خانواده خودمون بزنم که تو متوجه سیاست بشی من حکومت هستم، چون همه چیز رو در خونه من تعیین می کنم. مامانت جامعه هست، چون کارهای خونه رو اون اداره میکنه. کلفت مون ملت فقیر و پا برهنه هست، چون از صبح تا شب کار می .کنه وهیچی نداره. 1636;:...
azatmotenaferam.blogfa.com
ازت متنفرم
http://www.azatmotenaferam.blogfa.com/91072.aspx
این وبلاگ دیگه اپ نمیشه. ممنون از تمام دوستام که این مدت تنهام نذاشتن. اخر این ماجرا فقط بدونید به جای رسید که ازم عذرخواست ودلیل خیانتشو گفت. این وبلاگ منه هرکی دوست داره بیاد اینجا. Http:/ abrangebirang.blogfa.com/. نوشته شده در جمعه چهاردهم مهر ۱۳۹۱ساعت 16:19 توسط ثمین. Design By : Mihantheme. دیگر هیچ چیز مشترکی بین ما نیست. همیشه به همین سادگی از ادمای بی ارزش میگذرم. دلم نگرفته از اینکه رفته ای دلم گرفته از همه دوستت دارمهایی که گفتی و نداشتی. هفته دوم مهر ۱۳۹۱. هفته دوم شهریور ۱۳۹۱.
borobiaa.blogfa.com
۱ داستان کوچولو... - ۱ داستان کوچولو...
http://www.borobiaa.blogfa.com/post/13
مرد عابدي مقداري گندم به آسياب برد تا آرد. کند، آسيابان گفت: امروز وقت ندارم، برو فردا بيا. عابد گفت: من مردي با. خدا و زاهدم، اگر گندم مرا آرد نکني و دلم بشکند، دعا خواهم کرد تا خدا. آسيابت را خراب کند. آسيابان گفت: اگر راست ميگويي دعا کن تا خدا گندمت را آرد کند که محتاج من نباشي. نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۱ساعت 23:52 توسط hedieh. از ادم های دنیا هستم که یک مصرف کننده به حساب میاد. گاهی فکر میکنم گاهی نه ولی همیشه میخندم. داستان ها و جملات زیبا. غمگین ترین غمگین ها. سلام ای کهنه عشق من :.