hoqoooq.blogfa.com

reyhane74.blogfa.com

.لطفا مزاحم نشوید - مانند مداد باشیم

http://www.reyhane74.blogfa.com/post-47.aspx

ولی تو می تونی بیای تو چون تو. پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت .بالاخره پرسید :. ماجرای کارهای خودمان را می نویسید؟ درباره ی من می نویسید؟ پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند زنان به نوه اش گفت :. درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم .می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی . پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید . اما این هم مثل بقیه مدادهایی است که دیده ام . نوشته شده در شنبه ۱۳۹۰/۰۱/۰۶ساعت 14:37 توسط ناشناس. برو بچه های حرفه ای.

reyhane74.blogfa.com

.لطفا مزاحم نشوید - کاشکی بهش گفته بودم دوستش دارم

http://www.reyhane74.blogfa.com/post-36.aspx

ولی تو می تونی بیای تو چون تو. کاشکی بهش گفته بودم دوستش دارم. وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو داداشی صدا می کرد . به اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد . آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت: متشکرم . میخوام بهش بگم ، میخوام که بدونه ، من نمی خوام فقط داداشی باشم . من عاشقشم . اما من خیلی خجالتی هستم . علتش رو نمیدونم . تمام توجهم به اون بود. آرزو م...

reyhane74.blogfa.com

.لطفا مزاحم نشوید - داستان زیبای دو برادر مهربان

http://www.reyhane74.blogfa.com/post-39.aspx

ولی تو می تونی بیای تو چون تو. داستان زیبای دو برادر مهربان. دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی كار می كردند كه یكی از آنهاازدواج كرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود . شب كه می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف. می كردند . یك روز برادر مجرد با خودش فكر كرد و گفت :. درست نیست كه ما همه چیز را نصف كنیم . من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را اداره می كند . ). بنابراین شب كه شد یك كیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت .

reyhane74.blogfa.com

.لطفا مزاحم نشوید - یه سوال سخخخخخخخخخخخت

http://www.reyhane74.blogfa.com/post-48.aspx

ولی تو می تونی بیای تو چون تو. اگه مامان و عشقت لب پرتگاه باشن و تو بتونی فقط یکیشونو نجات بدی کدومو نجات میدی؟ لطفا جواب این سوالو نپیچونید و صریح بگید مامان؟ نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۰/۰۳/۱۶ساعت 11:12 توسط ناشناس. سلام به وبلاگه خودتون خوش اومدید.امید وارم لذت ببرید. نظر یادتون نره . برو بچه های حرفه ای. من تنها. اینجا. بزرگ ترین پایگاه تفریحی جهان.

reyhane74.blogfa.com

.لطفا مزاحم نشوید - زوجی که دیوانه وار عاشق هم بودند

http://www.reyhane74.blogfa.com/post-52.aspx

ولی تو می تونی بیای تو چون تو. زوجی که دیوانه وار عاشق هم بودند. پس از 11 سال زوجی صاحب فرزند پسری شدند. آن دو عاشق هم بودند و پسرشان را بسیار دوست داشتند. فرزندشان حدودا دو ساله بود که روزی مرد بطری باز یک دارو را در وسط آشپزخانه مشاهده کرد و چون برای رسیدن به محل کار دیرش شده بود به همسرش گفت که درب بطری را ببندد و آنرا در قفسه قرار دهد. مادر پر مشغله موضوع را به کل فراموش کرد. وقتی شوهر پریشان حال به بیمارستان آمد و دید که فرزندش از دنیا رفته رو به همسرش کرد و فقط سه کلمه بزبان آورد. حسادت ها، رشک ها ...

reyhane74.blogfa.com

.لطفا مزاحم نشوید - آیا می دانید جدید

http://www.reyhane74.blogfa.com/post-23.aspx

ولی تو می تونی بیای تو چون تو. آیا می دانید جدید. ۱- هیتلر از مکان های بسته وحشت داشت! ۲-مار می تواند تا نیم ساعت بعد از قطع شدن سرش نیش بزند! ۳-هر انسان تا ۸ دقیقه بعد از قطع گردنش هنوز به هوش است! ۴-اغلب مارها ۶ ردیف دندان دارند! ۵-وقتی به خورشید نگاه می کنید ۸ دقیقه قبل از آن را مشاهده می کنید! ۶-قلب میگو در سر آن واقع است! ۷- ظروف پلاستیکی تقریبا ۵۰ هزار سال در برابر تجزیه مقاومند! ۸- حدود ۲۵۰ نفر از محققان ناسا ایرانی هستند و رئیس بخش کامپیوتر ناسا یک ایرانی است! ۲۳ قوه چشایی پروانه در پاهای آن تعبی...

reyhane74.blogfa.com

.لطفا مزاحم نشوید - عاشق فداکار

http://www.reyhane74.blogfa.com/post-45.aspx

ولی تو می تونی بیای تو چون تو. مرد متعجب به پرستار گفت که هم اتاقیش همیشه مناظر دل انگیزی را از پشت پنجره برای او توصیف می کرده است.پرستار پاسخ داد:ولی آن مرد کاملا نا بینا بود. مرد گفت: نابینابود و عاشق! و چه خوب شرط عشق را می دانست. نوشته شده در دوشنبه ۱۳۸۹/۱۱/۲۵ساعت 18:50 توسط ناشناس. سلام به وبلاگه خودتون خوش اومدید.امید وارم لذت ببرید. نظر یادتون نره . برو بچه های حرفه ای. من تنها. اینجا. بزرگ ترین پایگاه تفریحی جهان.

reyhane74.blogfa.com

.لطفا مزاحم نشوید - داستان زیبای ابراز عشق

http://www.reyhane74.blogfa.com/post-42.aspx

ولی تو می تونی بیای تو چون تو. داستان زیبای ابراز عشق. یک روز آموزگار از. که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟ برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن. را معنا می کنند. برخی دادن گل و هدیه و. را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی را راه بیان عشق می دانند. در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد:. چه فریاد می زد؟ قطره های بلورین اشک، صورت راو...

reyhane74.blogfa.com

.لطفا مزاحم نشوید - داستان قدرت اندیشه

http://www.reyhane74.blogfa.com/post-44.aspx

ولی تو می تونی بیای تو چون تو. ی،تنها در روستایی زندگی می کرد. اوقصد داشت مزرعه ی سیب زمینی. خود را شخم بزند، اما کار بسیار سختی بود و تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان به سر می برد. پیرمرد نامه ای به پسرش نوشت و وضعیت خود و مزرعه را برای او توضیح داد:. پسر عزیزم،من حال خوشی ندارم،چرا که امسال نخواهم توانست سیب زمینی. بکارممن نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم،چون ماردت همیشه زمان کاشت محصول را دوست می داشت. نوشته شده در دوشنبه ۱۳۸۹/۱۱/۲۵ساعت 18:47 توسط ناشناس. برو بچه های حرفه ای.