HOZENAGHASHI.PERSIANBLOG.IR

khabobidari.blogfa.com

برگی از نوشته های من - ستاره

http://www.khabobidari.blogfa.com/post/15/ستاره

برگی از نوشته های من. می دانم و می دانی که مرور سرنوشت سودی نخواهد داشت! یه ستاره از آسمون شنیدم که می گفت نوشته هامو می خونه. می گفت قشنگه اما یه کم. گفتم تاریکش از دوری راهه. تلخیش از دوری تو. نوشته شده در دوشنبه ۸ خرداد۱۳۹۱ساعت 20:54 توسط YALDA.

khabobidari.blogfa.com

برگی از نوشته های من - دچار

http://www.khabobidari.blogfa.com/post/12/دچار

برگی از نوشته های من. می دانم و می دانی که مرور سرنوشت سودی نخواهد داشت! دچار زندگیم در این سرای ویران دلم. نه راه پس دارم نه راه پیش تویاین وادی پست! چی می شد گذشت و رفت . چی می شد همش توی سفر باشیم. دنبال یه راه بی هدف باشیم! چی می شد تصادفی دچار عاشقی بودیم! چی می شد روزای نو وجود نداشت! چی می شد با رهگذرا همسفر بشیم! چی می شد حقیقت و باور کنیم! چی می شد برای هم دروغ نگیم! چی می شد بغضامون انقدر دچار حبس نبود! چی می شد لبخندامون تصادفی نبود! چی می شد دلمون برای پرنده ها لک می زد! کاش بهشون دونه بدیم.

khabobidari.blogfa.com

برگی از نوشته های من - بارون

http://www.khabobidari.blogfa.com/post/10/بارون

برگی از نوشته های من. می دانم و می دانی که مرور سرنوشت سودی نخواهد داشت! دیروز که داشتم تو خیالم پرسه می زدم. یه هو یادم افتاد. تو نم نم و خیال بارون که بودم. یادم ا مد گفته بودی بارون و خیلی دوس داری. نم بارون که رسید رو گونه هام گفتم که کاش اینجا بودی. فهمیدم که بارونم دلش هواتو کرده بود! فهمیدی که بارونم دلش هواتو کرده بود! نوشته شده در شنبه ۱۹ فروردین۱۳۹۱ساعت 21:16 توسط YALDA.

khabobidari.blogfa.com

برگی از نوشته های من - می دانم و می دانی

http://www.khabobidari.blogfa.com/post/18/می-دانم-و-می-دانی

برگی از نوشته های من. می دانم و می دانی که مرور سرنوشت سودی نخواهد داشت! می دانم و می دانی. به پس زمینه های دیار توحید بنگر تا شاید آسایش. درونی ات به واژه های. ناگفته ات کمک کند. می دانم و می دانی هر دو به طریقت یک روش آمده ایم. آری هر دو به بازخوانی گذشته آمده ایم. و می دانیم راهی که در آن هستیم انتهایش را ندیده ایم. اما همچنان در راهیم. می دانی و می دانم از لحظه های ناامیدی خواهیم گذشت. و به آسایش خواهیم رسید. از عشق گفتن یعنی حواسی دیگر بر. امید و آرزو . می دانی و می دانم که لحظه ها از.

khabobidari.blogfa.com

برگی از نوشته های من - منتظر

http://www.khabobidari.blogfa.com/post/20/منتظر

برگی از نوشته های من. می دانم و می دانی که مرور سرنوشت سودی نخواهد داشت! نه می تونه بره نه می تونه بمونه. نه قصد رفتن داره . نه جای موندن داره. می دونی که یه جورایی بی قراره. منتظر یه اتفاقه که نه خیلی دوره نه نزدیک. منتظر یه بارون . منتظره که گل ها بیدار بشن دوباره. منتظره درختا قد بکشن تا خورشید. منتظره یه پرنده است که خیلی وقته دونه پاشیده تو راهش! نوشته شده در شنبه ۲ دی۱۳۹۱ساعت 22:28 توسط YALDA.

khabobidari.blogfa.com

برگی از نوشته های من - دلم

http://www.khabobidari.blogfa.com/post/13/دلم

برگی از نوشته های من. می دانم و می دانی که مرور سرنوشت سودی نخواهد داشت! یبچاره دلم هوا که تاریک می شه غصه می خوره. واسه ی تو که نکنه یه وقت بترسی! شب که می شه غصه هاشم بیشتر می شه! به یاد تو که می افته اشکش می شه. تا روشن کنه شبارو نترسی از سیاهی! می سوزه دلم بدجوری! دلم می خواد شب نرسه! گفته بودی شب نشده رسیدی! ولی انگار راهت خیلی درازه! آخه خیلی وقته شب شده ولی تو هنوز تو راهی! نوشته شده در یکشنبه ۲۴ اردیبهشت۱۳۹۱ساعت 0:15 توسط YALDA.

khabobidari.blogfa.com

برگی از نوشته های من - رویا

http://www.khabobidari.blogfa.com/post/19/رویا

برگی از نوشته های من. می دانم و می دانی که مرور سرنوشت سودی نخواهد داشت! دیگه از فاصله ها چیزی نمونده. دیگه از خاطره ها کسی نمونده . نه کسی رو توی رویا نه توی کتابا نه روی برگ درختا ندیدم. که دل داده باشه. دلا همه سنگی شده. عشقا همه رنگی شده. دستا همه بی وفا شدن . شعرا همه سرد شدن . روزا همه کوتاه شدن. شبا تا تونستن دراز شدن. نوشته شده در چهارشنبه ۱۵ شهریور۱۳۹۱ساعت 21:4 توسط YALDA.

khabobidari.blogfa.com

برگی از نوشته های من - تماشا

http://www.khabobidari.blogfa.com/post/16/تماشا

برگی از نوشته های من. می دانم و می دانی که مرور سرنوشت سودی نخواهد داشت! به تماشا سوگند و به آغاز کلام که نگاهی در راه است. که نگاری در خواب است. و نسیمی از سوی وفا. می کوبد بر شیشه ی دل. دل ما سوخته از این همه دوری. به تماشا بنشین . نوشته شده در دوشنبه ۸ خرداد۱۳۹۱ساعت 21:32 توسط YALDA.

khabobidari.blogfa.com

برگی از نوشته های من - آسمون

http://www.khabobidari.blogfa.com/post/11/آسمون

برگی از نوشته های من. می دانم و می دانی که مرور سرنوشت سودی نخواهد داشت! بیچاره آسمون دلش که می گیره می زنه زیر. گریه، اونم مثل من هوای تازه می خواد. می دونم از آدما خسته شده می خواد بره یه جای دور اما کجا! قلبای مهربون آدما دیگه پیر شدن دارن می رن یه جای دور دور دور. همون جای که آسمون می خواد بره! نوشته شده در شنبه ۲۳ اردیبهشت۱۳۹۱ساعت 23:18 توسط YALDA.