IBRAHIMZAMANY.BLOGFA.COM

guldara.blogfa.com

دوباره زنگ می زنم -

http://www.guldara.blogfa.com/post-3.aspx

دوباره زنگ می زنم. شعر ها و دیگر گپ های دلتنگی. قرار نیست که با شعر. ترا غزل بسرایم ، ترا غزل بکشم. قرار نیست که در کوچه شما دیگر. تمام روز غم ودرد مبتذل بکشم. قرار نیست بهاری مرا برویاند. خودم به قوت شعرم سر ازحمل بکشم. قرار نیست که دیگر به درد سر افتم. وشوکران که پاشیدی از عسل بکشم. قرار ما و تواین است بعداز این دیگر. تو مرگ باشی و من خویش را اجل بکشم. تو مرگ باشی و در یک چشم زدن روزی. ترا رفیق بگویم سپس بغل بکشم. نوشته شده در سه شنبه سوم اسفند ۱۳۸۹ساعت ۱۵:۲۱ بعد از ظهر توسط نبی سلطانی.

guldara.blogfa.com

دوباره زنگ می زنم -

http://www.guldara.blogfa.com/post-7.aspx

دوباره زنگ می زنم. شعر ها و دیگر گپ های دلتنگی. دو شعر برای صلح و مهو کوکنار! سربزن دیگر بس است این کوکنارت را. مکن آلوده با این زهر دیگر کشت وکارت را. تو ای دهقان کشور، خاطر این ناراوا کاری. مریزان آبرویت را ، مسوزان افتخارت را. بیا گندم بکاریم، تا میانش لاله ها یک یک. پیام دوستی آرد ، پیام این بهارت را. کبوتر ها نشینند بر سر هر خوشه گندم. پیام صلح و نان گندم آرد انتظارت را. ز دربار خدا خواهم ، ای افغانستان من. جنگ وخون و انتحارت را. کسی گندم نمی کارد ، کسی هم آسیابان نیست. مخالف با مسیر موج طوفان نیست.

guldara.blogfa.com

دوباره زنگ می زنم

http://www.guldara.blogfa.com/9101.aspx

دوباره زنگ می زنم. شعر ها و دیگر گپ های دلتنگی. بعد از مدتی طولانی آمدم با یک غزل نو. اگرچه روی زمین از غم و زباله پ ر است. از این خوشم که اتاقم ورق مچاله پ ر است. مرا کسی نسرایید من نی ای هستم. که بند بند تن من از آه و ناله پ ر است. من آن نشانه پیرم که تیر پیش کمان. مکن جانبش حواله ، پ ر است. به نام عشق چه بدنامی ای که می بینیم. به نام یوسف گم گشته چاه و چاله پ ر است. نمی شود که عوض کرد درد دیرین را. کتاب خاطرم از درد چند ساله پ ر است. مرا غزل بدهید، من غذا نمی خواهم. زیاد سفره ام از کاغذ مچاله پ ر است.

guldara.blogfa.com

دوباره زنگ می زنم

http://www.guldara.blogfa.com/8911.aspx

دوباره زنگ می زنم. شعر ها و دیگر گپ های دلتنگی. سلام بعد از مدت ها ولگردی این غزل نه چندان جدید تقدیم تان. دلت بر دوری نا مرد می سوزد نمی سوزد. به شبهای بلند سرد می سوزد نمی سوزد. به شبهای که می رفتیم پشت خانه ی مهتاب. بر آن شب ها چراغ زرد می سوزد نمی سوزد. به شب های که دیگر هم نمی آید به خواب ما. دلت ای شاعر شبگرد می سوزد نمی سوزد. بیا این روح بی برنامه را سرگرم چیزی کن. ببین دیوانه ات با درد می سوزد نمی سوزد. تو (من) را بر سر هرکوچه خاکستر نما کردی. مرا آتش بزن برگرد می سوزد نمی سوزد. سایت ادبی صحنه ها.

guldara.blogfa.com

دوباره زنگ می زنم -

http://www.guldara.blogfa.com/post-6.aspx

دوباره زنگ می زنم. شعر ها و دیگر گپ های دلتنگی. بعد از مدتی طولانی آمدم با یک غزل نو. اگرچه روی زمین از غم و زباله پ ر است. از این خوشم که اتاقم ورق مچاله پ ر است. مرا کسی نسرایید من نی ای هستم. که بند بند تن من از آه و ناله پ ر است. من آن نشانه پیرم که تیر پیش کمان. مکن جانبش حواله ، پ ر است. به نام عشق چه بدنامی ای که می بینیم. به نام یوسف گم گشته چاه و چاله پ ر است. نمی شود که عوض کرد درد دیرین را. کتاب خاطرم از درد چند ساله پ ر است. مرا غزل بدهید، من غذا نمی خواهم. زیاد سفره ام از کاغذ مچاله پ ر است.

guldara.blogfa.com

دوباره زنگ می زنم -

http://www.guldara.blogfa.com/post-5.aspx

دوباره زنگ می زنم. شعر ها و دیگر گپ های دلتنگی. این غزل قدیمی تقدیم دوستان که از این خانه متروکه دیدن می کنند. ناگهان زنگ می زند لیلا تو بگویی که دیگری باشد. آن صدایی به گوشت آمده است مثل آواز مادری باشد. آن صدایی که چند ماه قبل شر شر بی قرار دریا بود. آه بیرون می آید از گوشی , شاید او روی بستری باشد. آن صدایی که نیمه شب هار اگل صبح پراز صفا می کرد. حال شب می فشاند از هرسو او نه دیگر که دختری باشد. می فشاری تمام گپ ها را پشت لبهای پر خجالت و بعد. یک دلیل دگر نداری تا بره او فکر بهتری باشد.

guldara.blogfa.com

دوباره زنگ می زنم -

http://www.guldara.blogfa.com/post-4.aspx

دوباره زنگ می زنم. شعر ها و دیگر گپ های دلتنگی. بعد از مدت ها آمدم تا از وبلاگم دیدن کنم راستی از زمانی که فیس بوک روی کار شده است بازار وبلاگ ها خوب نیست . اما من علاقه دارم تا بعد از این کار های تازه تری را هم در اینجا بگذارم چون دوستان ایرانی ما که بعضی شان به فیس بوک دسترسی ندارند درخواست کردند که شعر ها را باید اینجا بگذارم. میراث هزار ساله ی عاشقی. در دست پری قباله ی عاشقی. من بچه ی نا تنی عشقم. او دختر خورد خاله ی عاشقی. یک شام سروده بودمت در باران. می ساخت دوبیتی مرا تر باران. سایت ادبی صحنه ها.

guldara.blogfa.com

دوباره زنگ می زنم

http://www.guldara.blogfa.com/9008.aspx

دوباره زنگ می زنم. شعر ها و دیگر گپ های دلتنگی. بعد از مدت ها آمدم تا از وبلاگم دیدن کنم راستی از زمانی که فیس بوک روی کار شده است بازار وبلاگ ها خوب نیست . اما من علاقه دارم تا بعد از این کار های تازه تری را هم در اینجا بگذارم چون دوستان ایرانی ما که بعضی شان به فیس بوک دسترسی ندارند درخواست کردند که شعر ها را باید اینجا بگذارم. میراث هزار ساله ی عاشقی. در دست پری قباله ی عاشقی. من بچه ی نا تنی عشقم. او دختر خورد خاله ی عاشقی. یک شام سروده بودمت در باران. می ساخت دوبیتی مرا تر باران. سایت ادبی صحنه ها.

guldara.blogfa.com

دوباره زنگ می زنم

http://www.guldara.blogfa.com/8912.aspx

دوباره زنگ می زنم. شعر ها و دیگر گپ های دلتنگی. قرار نیست که با شعر. ترا غزل بسرایم ، ترا غزل بکشم. قرار نیست که در کوچه شما دیگر. تمام روز غم ودرد مبتذل بکشم. قرار نیست بهاری مرا برویاند. خودم به قوت شعرم سر ازحمل بکشم. قرار نیست که دیگر به درد سر افتم. وشوکران که پاشیدی از عسل بکشم. قرار ما و تواین است بعداز این دیگر. تو مرگ باشی و من خویش را اجل بکشم. تو مرگ باشی و در یک چشم زدن روزی. ترا رفیق بگویم سپس بغل بکشم. نوشته شده در سه شنبه سوم اسفند 1389ساعت 3:21 بعد از ظهر توسط نبی سلطانی. سایت ادبی صحنه ها.