ilgar-p.blogfa.com

sokutpoem.blogfa.com

سکوت - مثنوی خورشید

http://www.sokutpoem.blogfa.com/post-13.aspx

بشنوید ای دوستان این داستان . خود حکایت شرح حال ماست آن. برخیز ز بستر ظلام ای خورشید. این صبح مبارکت سلام ای خورشید. این دشت فراخ سبز را روشن کن. آنگاه نگاه در نگاه من کن. ما هر دو نگاه شعله پرور داریم. باید ز نگاه هم اثر برداریم. ای شعله زده به خویش ای ققنوسم. این آتش جاودانه را می بوسم. اما تو مرا مگیر کم از خویشت. زنهار ز من اگر بیایم پیشت. هر چند تو شعله می زنی در جانم. من با ظلمات خود تو را سوزانم. تو غره مشو به جان آتشپوشت. هشدار که سایه ام کند خاموشت. اما نه . من و تو پاک جانی داریم.

sokutpoem.blogfa.com

سکوت -

http://www.sokutpoem.blogfa.com/post-21.aspx

بشنوید ای دوستان این داستان . خود حکایت شرح حال ماست آن. عمری حدیث خوش سپردم به دست باد. باری هنوز چشم امیدم به بادهاست. شب ها که سر به بالش اوهام می نهم. تا صبح گفتگوی من و خیل یادهاست. یکبار با خیال تو سرمست خنده ام. یکبار نعره می کشم و گریه می کنم. آنگاه غم به خنده نگه می کند به من. می خندم از نگاه غم و گریه می کنم. ناگه نگاه می کنی از آنسوی خیال. شادی شکوفه می زند از گریه های من. سرشار می کند شب تاریک را ز نور. درهای هشتگانه ی باغ بهشت را. یکباره در نگاه تو بر من گشوده اند. ابزار هدایت به بالای صفحه.

fanoos-ha-88.blogfa.com

فانوس ها - با لحن خودم بخوانید

http://www.fanoos-ha-88.blogfa.com/post-20.aspx

با لحن خودم بخوانید. همین چند روز پیش بود همین چند هفته قبل همین چند سال گذشته . یک روز خواستم پله هایش را بشمارم وسواس عجیبی داشتم و آخر سر هم نشمردم که کسی حتی خودم به قداست این اعداد پی نبرده باشد جاهل بودم و سعی کردم جاهل بمانم و جاهل ماندم . کتاب هایم را بوسیدم و گذاشتم توی قفسه تمام شد . پشت همین نیمکت ها بزرگ شدم پشت همین نیمکت ها فهمیدم باید عقایدم را برای خلوت خودم نگه دارم تا مبادا احمق خطاب شوم! و پشت همین نیمکت ها زبانم آنقدر تیز شد تا دستم را برید ! مردم یاد گرفته اند بگذرند . عصرها که از را...

fanoos-ha-88.blogfa.com

فانوس ها - ده فرمان ...

http://www.fanoos-ha-88.blogfa.com/post-12.aspx

این مطالب رو که دارم واسه این پست آماده میکنم ساعت ۲۳ و ۴۳ دقیقه است . سرما خوردگی و عوامل بیرونی و درونی دست به دست هم میدن تا حس کنم شب وارونه ای هست! از اون شب هایی که آدم دوس داره لخت وسط حیاط دراز بکشه یا در یک شب تابستانی لب پنجره بشینه و به قرص کامل ماه خیره بشه و با خودش فکر کنه چه لحظه ی شکوهمندی هست وقتی پلنگی با شوق میپره تا ماه رو بگیره و وقتی نا امید روی صخره می افته انگار یکی از امپراطوری های بزرگ سقوط کرده است . سقوط کرده است . ۱ - این پست کمی طولانی تر خواهد بود . ۵ - راستی دیروز تولد پرو...

000paniz000.mihanblog.com

خودم و فقط خودم - اولین سخن

http://000paniz000.mihanblog.com/post/1

خودم و فقط خودم. اینجا فقط من هستم و دلنوشته هام و گاهی هم خاطره. من پانیذ هستم و تازه با دنیای وبلاگ نویسی آشنا شدم ، یعنی یکی از دوستام بهم معرفی کرده . من از امروز در هر چه بهتر شدن وبلاگ نهایت سعی و تلاش خودم رو می کنم. تو این وبلاگ تمامی دلنوشته های من و همچنین خاطراتی رو که خودم صلاح بدونم براتون می نویسم. و حالا بهتره برای شروع صحبت یه کم از خودم بگم. همونطور که فهمیدین اسم من پانیذ موسویان ،متولد سال 1371 و ساکن شهر شیراز هستم . مسافرت رفتن رو خیلی دوست دارم.مخصوصا اگه با فامیل هامون بریم. بعضی و...

000paniz000.mihanblog.com

خودم و فقط خودم - خداحافظ

http://000paniz000.mihanblog.com/post/11

خودم و فقط خودم. اینجا فقط من هستم و دلنوشته هام و گاهی هم خاطره. این وبلاگ همش دروغ بود. شاید یه جور دیوونه بازی. شایدم یه آدم روانی پشتش بود. به هر حال آدمی به اسم پانیذ و به این مشخصات وجود نداره. من اصلا پدربزرگ هم ندارم که بخواد بمیره. از این به بعد این وبلاگ آپ نمیشه. نوشته شده در دوشنبه 22 شهریور 1389 ساعت 12:31 ب.ظ توسط پانیذ موسویان. گاهی وقتا چیزهایی رو که تو دلم می گذره تو کاغذ می نویسم و از خوندنشون لذت می برم. اینا همون چیزا هستن که دارم برای شما هم می نویسم. خرید فوق العاده با فروش استثنایی.

000paniz000.mihanblog.com

خودم و فقط خودم - تنهایی نرو......

http://000paniz000.mihanblog.com/post/5

خودم و فقط خودم. اینجا فقط من هستم و دلنوشته هام و گاهی هم خاطره. این راه انتهایی ندارد. اگر از پرتگاه سقوط کردی؟ اگر رفتی و دیگر باز نگشتی؟ می دانی چه به روزم می آید! حداقل مرا نیز با خود ببر. تنهایی در این راه گم می شوی. تنها پیمودن راه عشق، هیچ صفایی ندارد. بیا تا در کنار هم ،عشق را معنا کنیم. و چه زیباست یافتن واژه ای زیبا که در وصف عشق باشد. نوشته شده در شنبه 9 مرداد 1389 ساعت 12:40 ب.ظ توسط پانیذ موسویان. گاهی وقتا چیزهایی رو که تو دلم می گذره تو کاغذ می نویسم و از خوندنشون لذت می برم.

sokutpoem.blogfa.com

سکوت

http://www.sokutpoem.blogfa.com/9310.aspx

بشنوید ای دوستان این داستان . خود حکایت شرح حال ماست آن. عمری حدیث خوش سپردم به دست باد. باری هنوز چشم امیدم به بادهاست. شب ها که سر به بالش اوهام می نهم. تا صبح گفتگوی من و خیل یادهاست. یکبار با خیال تو سرمست خنده ام. یکبار نعره می کشم و گریه می کنم. آنگاه غم به خنده نگه می کند به من. می خندم از نگاه غم و گریه می کنم. ناگه نگاه می کنی از آنسوی خیال. شادی شکوفه می زند از گریه های من. سرشار می کند شب تاریک را ز نور. درهای هشتگانه ی باغ بهشت را. یکباره در نگاه تو بر من گشوده اند. ابزار هدایت به بالای صفحه.

sokutpoem.blogfa.com

سکوت

http://www.sokutpoem.blogfa.com/9309.aspx

بشنوید ای دوستان این داستان . خود حکایت شرح حال ماست آن. بعد مرگم پیش او از تو نشان خواهم گرفت. چون نشانی داد دیگر بار جان خواهم گرفت. تا بسوزانند دار دوری و درماندگی. آتشی خواهم شد و در عاشقان خواهم گرفت. دور کرد از من تو را و فرصت عیشم نداد. از زمانه فرصت عیش و امان خواهم گرفت. آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند " (1). انتقام عشق را از آسمان خواهم گرفت. گر ز روی تو کشم نقشی به روی آسمان. رنگ چشمان تو از رنگین کمان خواهم گرفت. گر بخواهی هستی ام را پای رنگش می دهم. گرچه ارزان می دهد او من گران خواهم گرفت.

sokutpoem.blogfa.com

سکوت -

http://www.sokutpoem.blogfa.com/post-20.aspx

بشنوید ای دوستان این داستان . خود حکایت شرح حال ماست آن. بعد مرگم پیش او از تو نشان خواهم گرفت. چون نشانی داد دیگر بار جان خواهم گرفت. تا بسوزانند دار دوری و درماندگی. آتشی خواهم شد و در عاشقان خواهم گرفت. دور کرد از من تو را و فرصت عیشم نداد. از زمانه فرصت عیش و امان خواهم گرفت. آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند " (1). انتقام عشق را از آسمان خواهم گرفت. گر ز روی تو کشم نقشی به روی آسمان. رنگ چشمان تو از رنگین کمان خواهم گرفت. گر بخواهی هستی ام را پای رنگش می دهم. گرچه ارزان می دهد او من گران خواهم گرفت.