IRANIANLASTWAR.BLOGFA.COM

soltaneshab1.blogfa.com

خط خطی

http://www.soltaneshab1.blogfa.com/8811.aspx

یکوقتهایی لازم است بنویسی و به نوشتههایت پناه ببری. یعنی چیزهایی برای گفتن هست که به هیچکس نتوانی گفت و آنقدری همب ظرفیت نداری که در ذهن تحملاش کنی و آنجا نگهش داری تا معمولی شود که خیلی وقتها نمیشود یا فراموش شود که ممکن است بشود ولی با تلنگری برمیگردد و خرابت میکند. حالا هم فکر نکنید میخواهم یا میتوانم بنویسم. نمیتوانم بنویسم به یک دلیل منطقی بزرگ. خیلی وقتها دلم میخواهد گند بزنم به این منطقم ولی خودش نمیذاره، میگه یادت باشه به من احتیاج داری. نهایت سوءاستفاده است از نیاز واضح من. من و تو در جايي ميان ...

soltaneshab1.blogfa.com

خط خطی

http://www.soltaneshab1.blogfa.com/8804.aspx

واژه های بی نفس! در حضور واژه های بی نفس با تو سخن می گویم . دگر یارای صبر ندارم با توام؟ می شنوی صدای بی جانم را؟ جام صبرم بیش از بیش لبریز گشته.عطش وهم دیدارت مرا دیوانه کرده .عطشانم. تو را می طلبم.تویی که دیگر نامه هایم را نمیخوانی. تویی که برایم هیچ نمی نویسی برای تو می سرایم این سرود اندوه فراق را. برای تویی که . هیچ،:. غبارهای معلق ، تیک تاک ملالت بار ، انتظار بی پاسخ ، اشک های درخفا ، افکار درهم ،. ز هجرانت خرابم خراب ! عهد بازگشت داده بودی بر این عاشق . نبود این گونه رسمش " عهد شکنی " ای معشوقم!

soltaneshab1.blogfa.com

خط خطی

http://www.soltaneshab1.blogfa.com/8805.aspx

گفت : " روزي هست كه هر دفتري به نهايت خود برسد! اهسته گفتم : " نه! نه دفتر عشق بسته نمي شود ، نهايت ندارد . ". زمزمه كردم و گفتم : "عشق را جاودانش ميكنم ." اشكي روي گونه ام لغزيد . تكرار كرد و گفت : دفتر عشق هم روزي بسته خواهد شد . نگفتم ديگر هيچ نگفتم . ياراي دفاع از عشق را نداشتم . كاش معشوق من هم به سان فرهاد بود .كاش اينجا هم بيستون بود .كاش من نبودم .كاش ميانمان دريا بود . در تلاطم احساسم سخت گم شده ام .شايد همين روزها به راستي بايد حكايت اين دفتر را به پايان برسانم! اينان هم در فرقتند نه وصال.

soltaneshab1.blogfa.com

خط خطی - عطش آتش

http://www.soltaneshab1.blogfa.com/post-44.aspx

به سان دیوانگان حیرانم. میشنوی تشنگی ام را؟ بدان تشنه ی آتشم نه آب ! مرا سیراب کن با شراره های سرکش آتش . دراین کویر بی کران سرگشته ام . می رسم جایی که سراب نیست.آب از آن می جوشد.می خروشد. آب مرا نمی فهمد.نای خشکیده مرا تنها زبانه های بدون مرز شعله آتش است که رام میکند. گفتند : "ای بنده معبودت را بخوان! مکث کردم.لمحه ای بعد نعره ای را سر دادم از همان نای خشکیده. مرا گفتند : " گر بخواهد دم آب و آتش هم یک معنا شود.". فریاد میکشیدم. و آفتاب ناوک های داغش را نثار کویر پیر میکرد. اما ایا این سراب آتش بود!

soltaneshab1.blogfa.com

خط خطی

http://www.soltaneshab1.blogfa.com/8803.aspx

به یاد خاطرات باهم بودن. سلام های تو کجایند؟ چرا به دستم نمی رسند؟ در مغاک زمان در مانده ام در کنارم نیستی پس کی میآیی؟ نوشتن در فراقت دشوار است جای خالی ات سخت در کنارم احساس می شود بیا بیا تا دوباره تجربه ای از باهم بودن را باهم در اغوش بکشیم! اما بدان من همچنان سرود عشق الهی را می سرایم. نامه هایم همه را بدون پاسخ رها میکنی! آیا این نهایت امر است؟ بدین معنا که دیگر دوستم نمی داری؟ مگر می شود من از شراب عشقت مست مست باشم اما تو ؟ نمی دانم اما اگر " ای محبوبم" چنین است زودتر این راز را بر من بگشای .

soltaneshab1.blogfa.com

خط خطی

http://www.soltaneshab1.blogfa.com/8801.aspx

آسمان عمیق ترین رنگ سیاه را شیهه میکشد .پرده ای به رنگ شب! قدم می زنم زیر سقف این شهر .در حاشیه ای از جاده، در امتداد خط سفیدی که کم و بیش رنگی از آن به جای مانده .قدم میزنم و صوت قدم هایم ، پیچش شگفتی در آن سکوت خوفناک ، بر جای می نهد. هجوم چندین ابر سیاه ، خلوت آسمان را برهم میزند .و آسمان چه اندوهناک می نوزاد غر ش رعدش را ! قطرات باران با نفرت وصال خود را بر زمین ابراز می کنند.سریع و بی احساس .، صورتم نمناک شده و شاید اشک هایم در بغض شکسته آسمان غرق گشته. خیس از آسمانم.قدم می زنم در حاشیه ی جاده.

soltaneshab1.blogfa.com

خط خطی

http://www.soltaneshab1.blogfa.com/8808.aspx

روز هجران و شب فرقت يار آخر شد. زدم اين فال و گذشت اختر و كار اخر شد. آن همه ناز و تنعم كه خزان مي فرمود. عاقبت در قدم بهار اخر شد. آن پريشاني شب هاي دراز و غم دل. همه در سايه گيسوي نگار اخر شد. باورم نيست ز بد عهدي ايام هنوز. قصه ي غصه كه در دولت يار آخر شد. به نور تو براي نوشتن محتاجم ،. دلم را ورق مي زنم به دنبال نامي كه گم شده. نامي به نام تو! توي آشنا ، اما ناشناس تمام غزل هايم. مي دانم .آگاه هستم. چه بخواهم چه نخواهم خاتمه كلام ، باز واژه ايست هم رديف عشق كه از ميان دلنوشته هايم مي تراود. و چه كسي ...

soltaneshab1.blogfa.com

خط خطی

http://www.soltaneshab1.blogfa.com/8903.aspx

من باز تصمیم گرفته ام كه برايت بنويسم.اما همیشه دلیل نوشتن من خواندن تو نیست .گاهی اوقات باید دلخوش بود به این که میتوانی برایش بنویسی حتی اگر چشمانش دستانت را نبیند. در ميانه امواج پر خروشي كه تو بر آورده اي. من خالق مي شوم! آن وجودي را كه من در ذهنم پروراندم تو نيستي! يعني با حضور تو ذهن خلاق من اغاز به خلق يك وجود كرد . اما بعد از آن ديگر تو نبودي! فقط شايد نامت با نام او يكسان بود. گرنه ميدانم انچه را كه در فراسوي افكارم حيات دارد ومن عاشقانه دوستش ميدارم تو نيستي.خودت هم ميداني! و اين يك فاجعه است.

soltaneshab1.blogfa.com

خط خطی

http://www.soltaneshab1.blogfa.com/8904.aspx

به سان دیوانگان حیرانم. میشنوی تشنگی ام را؟ بدان تشنه ی آتشم نه آب ! مرا سیراب کن با شراره های سرکش آتش . دراین کویر بی کران سرگشته ام . می رسم جایی که سراب نیست.آب از آن می جوشد.می خروشد. آب مرا نمی فهمد.نای خشکیده مرا تنها زبانه های بدون مرز شعله آتش است که رام میکند. گفتند : "ای بنده معبودت را بخوان! مکث کردم.لمحه ای بعد نعره ای را سر دادم از همان نای خشکیده. مرا گفتند : " گر بخواهد دم آب و آتش هم یک معنا شود.". فریاد میکشیدم. و آفتاب ناوک های داغش را نثار کویر پیر میکرد. اما ایا این سراب آتش بود!

soltaneshab1.blogfa.com

خط خطی

http://www.soltaneshab1.blogfa.com/8809.aspx

چرا این گونه اشک های شیشه ای تو غرق ابهام اند؟ بیا و بگو که احساسم راست نمی گوید؟ ایا حقیقت دارد که تو بهترینم همچنان ناراحتی؟ تو را به خدا با خودت این گونه نکن.که من خودم را نخواهم بخشید. من نمی توانم ناراحتی تو را حتی تصور کنم.که در آن صورت لحظه ها برایم بس ناگوار درازکش می شوند. بالاترین تمنای من از توست. می پذیری؟ چشمانت را ببند و یقین کن و خوشبخت باش. فراموشم کن. تو باید فراموشم کنی. باید. عشق را گلباران وصالت کن. من چگونه میتوانم گفته هایم را به او برسانم. با کدامین پیغام رسان! چرا پس او نمی شنود؟