nakhlestoon.persianblog.ir
خنجر عشق - بهاره دختری از نخلستونای گرم جنوب
http://nakhlestoon.persianblog.ir/post/10
بهاره دختری از نخلستونای گرم جنوب. درود بر همدل آریایی. بی تو خالی شدم از هر شک وتردید. تا نشود کور همین نقطه امید. خنجر عشق به قلبم نزده ضربه ولی. تا نکرده خنجر جرات تهدید. شده تا صبح همه لحظه بیداری من. به امید توام ای چشمه خورشید. نگذار فاصله بین من و تو قد بکشد. تا نشده باز همان حادثه تجدید. 1784;:٤٦ ب.ظ ; یکشنبه ۱٥ شهریور ۱۳۸۸. من : حکایت از چه کنم شکایت از که کنم که خود به دست خود آتش بر دل خون شده ی دیگران زده ام نویسنده: بهاره. یکشنبه ۱٩ مهر ۱۳۸۸. نفس های صبح فردا. تفنگت را زمین بگذار.
nakhlestoon.persianblog.ir
بهاره دختری از نخلستونای گرم جنوب
http://nakhlestoon.persianblog.ir/post/17
بهاره دختری از نخلستونای گرم جنوب. درود بر همدل آریایی. 1784;:٤٧ ق.ظ ; یکشنبه ۱٩ مهر ۱۳۸۸. من : حکایت از چه کنم شکایت از که کنم که خود به دست خود آتش بر دل خون شده ی دیگران زده ام نویسنده: بهاره. یکشنبه ۱٩ مهر ۱۳۸۸. نفس های صبح فردا. تفنگت را زمین بگذار. مصاحبه استاد شجریان با شبکه * *. درود بر همدل آریایی. Iranie Sabz (ایرانیه سبز). آبپخش بزرگ سر بزنید جالبه. دلتنگی های یک عاشق تنها. لیلی اسم تمام دختران زمین است. من قصه گوی غریبمکیمیا. نه به آبی ها دل خواهم بست نه دریا. شبکه اجتماعی بهشت من.
nakhlestoon.persianblog.ir
مصاحبه استاد شجریان با شبکه *** - بهاره دختری از نخلستونای گرم جنوب
http://nakhlestoon.persianblog.ir/post/11
بهاره دختری از نخلستونای گرم جنوب. درود بر همدل آریایی. مصاحبه استاد شجریان با شبکه * *. شب است و چهره میهن سیاهه. نشستن در سیاهی ها گناهه. تفنگم را بده تا ره بجویم. که هر که عاشقه پایش به راهه. برادر بی قراره برادر شعله واره برادر دشت سینش لاله زاره. شب و دریای خوف انگیز و طوفان. منو اندیشه های پاک پویان. برایم طلعت و خنجر بیاور. که خون می چکد از دل های طوفان. برادر نوجونه برادر غرق خونه برادر دشت کاکلش آتشفشونه. تو که با عاشقان درد آشنایی. تو که همرزم و هم زنجیر مایی. ببین خون عزیزان را به دیوار. وی گف...
nakhlestoon.persianblog.ir
nakhlestoon - بهاره دختری از نخلستونای گرم جنوب
http://nakhlestoon.persianblog.ir/pages/1
بهاره دختری از نخلستونای گرم جنوب. درود بر همدل آریایی. تفنگت را زمین بگذار. تفنگت را زمین بگذار. که من بیزارم از دیدار این خونبار ناهنجار. تفنگ دست تو یعنی زبان آتش و آهن. من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیانکن. ندارم جز زبان دل، دلی لبریز از مهر تو. ای با دوستی دشمن. زبان آتش و آهن. زبان خشم و خونریزیست. زبان قهر چنگیزیست. بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن، شاید. فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید. گر که میخوانی مرا، بنشین برادروار. تفنگت را زمین بگذار. تفنگت را زمین بگذار تا از جسم تو. چرا باید تو بستانی؟
nakhlestoon.persianblog.ir
بهاره دختری از نخلستونای گرم جنوب
http://nakhlestoon.persianblog.ir/archive
بهاره دختری از نخلستونای گرم جنوب. درود بر همدل آریایی. عناوین مطالب وبلاگ "بهاره دختری از نخلستونای گرم جنوب". 1740;کشنبه ۱٩ مهر ۱۳۸۸ : یکشنبه ۱٩ مهر ۱۳۸۸. 1583;وشنبه ٦ مهر ۱۳۸۸ : خیال. 1662;نجشنبه ٢٦ شهریور ۱۳۸۸ : نفس های صبح فردا. 1740;کشنبه ٢٢ شهریور ۱۳۸۸ : تفنگت را زمین بگذار. 1662;نجشنبه ۱٩ شهریور ۱۳۸۸ : یادت نرود. 1587;هشنبه ۱٧ شهریور ۱۳۸۸ : فریاد. 1740;کشنبه ۱٥ شهریور ۱۳۸۸ : خنجر عشق. 1588;نبه ٧ شهریور ۱۳۸۸ : گیرم. یکشنبه ۱٩ مهر ۱۳۸۸. نفس های صبح فردا. تفنگت را زمین بگذار. درود بر همدل آریایی.
nakhlestoon.persianblog.ir
بهاره دختری از نخلستونای گرم جنوب
http://nakhlestoon.persianblog.ir/1388/6
بهاره دختری از نخلستونای گرم جنوب. درود بر همدل آریایی. نفس های صبح فردا. نمی دانم از خوبی تو بنویسم یا بدی روزگار. ولی هر چه بود به خواب صبح بهاری شبیه بود. پرده بلورین صورتت همان تابش قلب آفتاب بود. که در آن آیینه برابر ستاره و ماه قادر نبود من تو را دیدم و. چیزی که هیچ کس تاب دیدنش را نداشت. و من در برابر ستاره تا بناک زندگیم کور شدم. و من در خواب بیدارم و تو را ندیدم. هر چند که خوابم ابدیست. اکنون که دیگر مجال آشفتگی نیست. گر چه می بینی دکم شکسته و مدام می سوزم. تو را ای عزیز تر از جان تو بیداری.
nakhlestoon.persianblog.ir
عاشقانه - بهاره دختری از نخلستونای گرم جنوب
http://nakhlestoon.persianblog.ir/post/8
بهاره دختری از نخلستونای گرم جنوب. درود بر همدل آریایی. ای قلم یاریم کن تا بنگارم دردم را بر صفحه سپید کاغذ بگویم از از دل. هایی که سنگ شده اند. قدم هایی که عشق را لگد مال می کنند. قلب هایی که فقط صدای شکستنشان به گوش می رسد. بیا عادت نکنیم که بی سلام از کنار هم بگذریم. عادت نکنیم به بی عشقی. عادت نکنیم به اکواریوم های شیشه ای. بلکه باز هم عادت کنیم که اسممان روی لب هایمان جاری باشد. شب ها به یاد چشم بر هم بگذاریم و به امید فردای نزدیکتر یاد هم را در. و من مثل هر بار به اندازه بر هم زدن پلک چشمم.
nakhlestoon.persianblog.ir
درود بر همدل آریایی - بهاره دختری از نخلستونای گرم جنوب
http://nakhlestoon.persianblog.ir/post/9
بهاره دختری از نخلستونای گرم جنوب. درود بر همدل آریایی. درود بر همدل آریایی. با درود بر همدل آریایی. ماه میاد تو خواب. منو می بره کوچه به کوچه. باغ انگوری باغ آلوچه. دره به دره صحرا به صحرا. اونجا که شبها پشت بیشه ها. یه پری میاد ترسون و لرزون. پاشو میزاره تو اب چشمون. شونه می کنه موی پریشون. ماه میاد تو خواب. منو می بره ته اون دره. اونجا که شبها یکه و تنها. شاد و پر امید. می کنه به ناز. که یه ستاره بچکه مثل یه چیکه بارون. یه جای میوه ش سر یه شاخه س. ماه میاد تو خواب. می بره اونجا که شب سیاه.
nakhlestoon.persianblog.ir
خیال - بهاره دختری از نخلستونای گرم جنوب
http://nakhlestoon.persianblog.ir/post/16
بهاره دختری از نخلستونای گرم جنوب. درود بر همدل آریایی. گذشتن از لحظه های سرد و بی روح آزارم می داد نه تحمل سردی زمستان بی فروغ. و من در انتهای کوچه تنهایی با لبخندی پژمرده خاطره های به وهم آلوده را مرور می کردم. کدام ابر با سخن خود عشق را می گریاند. کدام ناسپاس پاداش مهر مهرگان را نداده است و امروز دیروز نیست. و امروز اندیشه ما به سوی هیچ می رود حیران وسرگردان. نمی دانم تاوان کدامین گناه را باید پس بدهم . نمی دانم به چه دلیل باید اسیر غم شوم. ولی روشن رو به آینده و تنها. یکشنبه ۱٩ مهر ۱۳۸۸.
nakhlestoon.persianblog.ir
فریاد - بهاره دختری از نخلستونای گرم جنوب
http://nakhlestoon.persianblog.ir/post/12
بهاره دختری از نخلستونای گرم جنوب. درود بر همدل آریایی. در و دیوار گویی به من با تمسخر می نگرند. به من می گویند:. اگر عاشقی پس معشوقت کو. اگر مومنی پس خدایت کو. جوابی ندارم جز سکوت. نمی دانم چرا کسی فریاد های درد آلود مرا نمی شنود؟ چرا کسی فریاد مرا نمی شنود؟ نمی خواهم بمیرم از درد تنهایی. شعر از : بهاره. 1637;:۱٧ ب.ظ ; سهشنبه ۱٧ شهریور ۱۳۸۸. من : حکایت از چه کنم شکایت از که کنم که خود به دست خود آتش بر دل خون شده ی دیگران زده ام نویسنده: بهاره. یکشنبه ۱٩ مهر ۱۳۸۸. نفس های صبح فردا. تفنگت را زمین بگذار.