eshgh1988.blogfa.com
چرا تنهام گذاشتی چرا قدرم نمی دونی - ::::عشق من:::::
http://www.eshgh1988.blogfa.com/post-48.aspx
چرا تنهام گذاشتی چرا قدرم نمی دونی. حال من دست خودم نیست دیگه آروم نمیگیرم دلم از کسی گرفتم که می خوام براش بمیرم. عشق من: : :. من از قصه زندگی ام نمی ترسم. من از بی تو بودن به یاد تو زیستن و تنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن می ترسم. ای بهار زندگی ام. اکنون که قلبم مالا مال از غم زندگیست. اکنون که باهایم توان راه رفتن ندارد. باز هم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه را. باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا. باز هم شانه هایت را مرحمی برایم قرار بده. بگزار در آغوشت آرامش را به دست آورم. بدان که قلب من هم شکسته.
eshgh1988.blogfa.com
چرا تنهام گذاشتی چرا قدرم نمی دونی - :::واسه خودت:::
http://www.eshgh1988.blogfa.com/post-50.aspx
چرا تنهام گذاشتی چرا قدرم نمی دونی. حال من دست خودم نیست دیگه آروم نمیگیرم دلم از کسی گرفتم که می خوام براش بمیرم. به یاد داشته باش هر وقت دلتنگ شدی به آسمان نگاه کن. کسی هست که عاشقانه تو را می نگرد و منتظر توست. اشکهای تو را پاک می کند و دستهایت را صمیمانه می فشارد تو را دوست دارد. فقط به خاطر خودت به یاد داشته باش هر وقت دلتنگ شدی به آسمان نگاه کن. و اگر باور داشته باشی می بینی ستاره ها هم با تو حرف میزنند. باور کن که با او هرگز تنها نیستی هرگز. فقط کافی است عاشقا نه به آسمان نگاه کنی۰. حرف نمي زنم .
eshgh1988.blogfa.com
چرا تنهام گذاشتی چرا قدرم نمی دونی - جوانه مسافر
http://www.eshgh1988.blogfa.com/post-43.aspx
چرا تنهام گذاشتی چرا قدرم نمی دونی. حال من دست خودم نیست دیگه آروم نمیگیرم دلم از کسی گرفتم که می خوام براش بمیرم. تنم خاموش و سرد و چشمانم مست و سیاه و لبانم به حالت نیمه باز . نیمه شب است و من در سکوتی تلخ از غم غربت تنهایم و چشمانم را بر چهره زیبای مهتابی تو خیره کرده ام و پرده ای از اشک دیده چشمانم را می پوشاند . گریه های من هم گریه می کنند. قاصدک های پاییزی من ، برایم خبر بیاورید در آن هنگام که از پیشخون خانه دلم می گذرید و صدایم کنید طوری که نام نفرین شده من به یادم آید ، به یاد جوانه دلم! چون تو د...
eshgh1988.blogfa.com
چرا تنهام گذاشتی چرا قدرم نمی دونی - :::خداوند:::
http://www.eshgh1988.blogfa.com/post-58.aspx
چرا تنهام گذاشتی چرا قدرم نمی دونی. حال من دست خودم نیست دیگه آروم نمیگیرم دلم از کسی گرفتم که می خوام براش بمیرم. دستانم خالی اند و دلم غرق در آرزوها . يا به قدرت بيكرانت دستانم را توانا گردان . يا دلم را از آرزوهای دست نيافتنی خالی كن . نوشته شده در شنبه بیست و هشتم آذر ۱۳۸۸ساعت 17:8 توسط درد دل. يک لحظه دلم براي بيقراري هايت تنگ شد . نگاهت را دوباره در ذهنم مرور کردم . دوباره آرام شدم . دوباره جان گرفتم . و دوباره عاشق شدم. چون مي دانم هيچ گاه نوشته هايم را نمي خواني. حرف نمي زنم . نگاهت نمي كنم .
eshgh1988.blogfa.com
چرا تنهام گذاشتی چرا قدرم نمی دونی - :::گریه ام ::::
http://www.eshgh1988.blogfa.com/post-55.aspx
چرا تنهام گذاشتی چرا قدرم نمی دونی. حال من دست خودم نیست دیگه آروم نمیگیرم دلم از کسی گرفتم که می خوام براش بمیرم. گریه ام : :. گریه ام باش ای. از طلوعی رو به ظلمت. از امیدی رو به غربت. از گناهی رو به اسمت. از سلامی رو به هجرت. با همه رنج و مصیبت. از سپیدی تا سیاهی. از صداقت تا پلیدی. از نجابت تا دورویی. از طلوعی تا غروبی. در برم باش ای. نوشته شده در سه شنبه هفدهم آذر ۱۳۸۸ساعت 1:39 توسط درد دل. يک لحظه دلم براي بيقراري هايت تنگ شد . نگاهت را دوباره در ذهنم مرور کردم . دوباره آرام شدم . دوباره جان گرفتم .
eshgh1988.blogfa.com
چرا تنهام گذاشتی چرا قدرم نمی دونی - :::فراموش کن:::
http://www.eshgh1988.blogfa.com/post-54.aspx
چرا تنهام گذاشتی چرا قدرم نمی دونی. حال من دست خودم نیست دیگه آروم نمیگیرم دلم از کسی گرفتم که می خوام براش بمیرم. فراموش کن اگه شبا بی خوابی خسته ام می کنه. فراموش کن اگه نگات, بیشتر شکسته ام میکنه. فراموش کن اگه غزل به خاطرت زاده میشه. فراموش کن اگه بهار ,بدون تو ساده میشه. فراموش کن اگه خدا به خوابمونم نمیاد. بذار که اشکام بریزه بدون تو حتی زیاد. فدای چشم روشنت ,غزل که مرهم نمیشه. بذار که تنها بمونم عکست که همدم نمیشه. بذار که باز ترانه هام ,اوج بگیرن با صدات. نگو که خاطره بود نگو که یادت نمیاد. وقتی ...
eshgh1988.blogfa.com
چرا تنهام گذاشتی چرا قدرم نمی دونی - :::سراب:::
http://www.eshgh1988.blogfa.com/post-59.aspx
چرا تنهام گذاشتی چرا قدرم نمی دونی. حال من دست خودم نیست دیگه آروم نمیگیرم دلم از کسی گرفتم که می خوام براش بمیرم. هيچ گاه نيامده بود كه حالا بخواهد برود. و من را در حسرت از دست دادنش بگذارد. آن خيالي بوده كه من مي پنداشتم او را در كنار خود دارم. حال ميابم كه توهم و سرابي بيش نبوده. و من خود را داشتم بيهوده در سراب غرق مي كردم. اما لحظه ي تلخ خستگي من كه ايستادم از خستگي. خواستم كه گوش كنم صداي امواج دريايي را كه به دنبالش در حركتم. تا با شنيدن آن جاني دوباره بگيرم براي ادامه ي راه. و چه ساده سوخت عمر من.
eshgh1988.blogfa.com
چرا تنهام گذاشتی چرا قدرم نمی دونی - ::::عشق::::
http://www.eshgh1988.blogfa.com/post-51.aspx
چرا تنهام گذاشتی چرا قدرم نمی دونی. حال من دست خودم نیست دیگه آروم نمیگیرم دلم از کسی گرفتم که می خوام براش بمیرم. به دنبال واژه ای می گردم تا قلبم را سیراب کنم. و این آخرین شاید هم آغازی برای فرداییست که هنوز. در راه نیست و کاغذهای مچاله شده زباله دان گواه به. این راز دارند و این آینه خسته تر از همیشه زیر غباری. از دور تنها تصویر مرابدون هیچ واژه ای به سکوت فریاد. می زند امروز غبارت را به باد می دهند. هرگاه دلت هوایم را کرد، به آسمان بنگر و ستارگان را ببین که همچون دل من در هوایت می تپند. اگه من و تو دو...
eshgh1988.blogfa.com
چرا تنهام گذاشتی چرا قدرم نمی دونی - ::یک خیال محض !!! ::::
http://www.eshgh1988.blogfa.com/post-62.aspx
چرا تنهام گذاشتی چرا قدرم نمی دونی. حال من دست خودم نیست دیگه آروم نمیگیرم دلم از کسی گرفتم که می خوام براش بمیرم. همیشه آرزوم این بود باهات یه دل سیر حرف بزنم. همیشه آرزوم این بود باهات یه دل سیر بخندم. همیشه آرزوم این بود باهات یه دل سیر گریه کنم. همیشه آرزوم این بود بهت یه دل سیر نگاه کنم. نمی دونم آرزوهام زیادی بزرگ بود یا من زیادی کوچیک! نوشته شده در سه شنبه بیست و پنجم اسفند ۱۳۸۸ساعت 18:1 توسط درد دل. يک لحظه دلم براي بيقراري هايت تنگ شد . نگاهت را دوباره در ذهنم مرور کردم . دوباره آرام شدم .