IRENDAYA.PERSIANBLOG.IR

parfa.persianblog.ir

تکرار تجربه - آن من ِ دیگر

http://parfa.persianblog.ir/post/9

من میدونم هر قدمی که در جزیره خودم بر میدارم و رد پای من در هر جایی که بیفته، دیگه بهش راه پیدا کردم ولی مساله اینه که راههای تکراری پیش میاد. تجربه های تکراری پیش میاد و من بلد نیستم درسشو بگیرم. من جنگیدن بلد نیستم. برای چیزایی که می خوام نمی تونم بجنگم و مدام تکرار میشن. استادم می گه وقتی تجربه ای رو کامل نکنم و درسش رو نگیرم، جهان هستی بزرگتر و شدید تر اون رو سر راهم قرار می ده. با این حساب من خیلی خنگم! نصف تجربه هام تکرار مکرراته. با تو خواهم گفت. آن مرد در پاییز آمد و ماند! دانه ی درخت عشقم تو بودی.

parfa.persianblog.ir

آن من ِ دیگر

http://parfa.persianblog.ir/1390/12

من میدونم هر قدمی که در جزیره خودم بر میدارم و رد پای من در هر جایی که بیفته، دیگه بهش راه پیدا کردم ولی مساله اینه که راههای تکراری پیش میاد. تجربه های تکراری پیش میاد و من بلد نیستم درسشو بگیرم. من جنگیدن بلد نیستم. برای چیزایی که می خوام نمی تونم بجنگم و مدام تکرار میشن. استادم می گه وقتی تجربه ای رو کامل نکنم و درسش رو نگیرم، جهان هستی بزرگتر و شدید تر اون رو سر راهم قرار می ده. با این حساب من خیلی خنگم! نصف تجربه هام تکرار مکرراته. در سرزمین من، خارهای بزرگ نوک تیزی هم هست. میان جنگل انبوهش تیرگ...

parfa.persianblog.ir

آن من ِ دیگر

http://parfa.persianblog.ir/1393/5

نور درخشان زیبای لطیفی بود که امیدی به یافتنش داشتم. در عمیق ترین تاریکی های وجودم، امید به نور بود که مرا همچنان به حرکت وامیداشت. 1641;:٥٠ ‎ب.ظ ; یکشنبه ٢٦ امرداد ۱۳٩۳. با تو خواهم گفت. آن مرد در پاییز آمد و ماند! انچه آغاز ندارد، نپذیرد انجام. دانه ی درخت عشقم تو بودی. یکشنبه ٤ خرداد ۱۳٩۳. عشق مرکب حرکت است نه مقصد حرکت. مجله اینترنتی ایرن دایا. گزیده ی بهترین مطالب مجلات. آینه ای در من. باشگاه مدیران و متخصصان.

parfa.persianblog.ir

آن من ِ دیگر

http://parfa.persianblog.ir/1393/6

دانه ی درخت عشقم تو بودی. همه چیز از تو شروع می شود. از دستان تو. جریان آرام نرمی از قلبم سرازیر می شود به سمت دستان تو. بعدتر از آن، هر کسی را دوست ندارم، تو را که جای او تصور می کنم، دوستش دارم. بعد هر کسی که در شهر تو نفس کشیده را دوست دارم. بعد هر کسی را که می بینم، یک ربطی به تو پیدا می کند. آدمها را دوست دارم. از جنس تو هستند. بعد هرچیزی را که می شود دید و تصور کرد و شناخت و نشناخت، همه را دوست دارم. تو انگار دانه ی این درخت عشق بودی. با تو خواهم گفت. آن مرد در پاییز آمد و ماند! یکشنبه ٤ خرداد ۱۳٩۳.

parfa.persianblog.ir

من...تو - آن من ِ دیگر

http://parfa.persianblog.ir/post/10

تو زندگی خودت را می کنی من زندگی خودم را. تو راه خودت را می روی من راه خودم را. زیر چشمی مراقبت هستم. هر جا که هستم و هستی یا نیستی. من در دل خودم آرام آرام مثل شعله شمع بی صدایی با لذت می سوزم و تماشایت می کنم. تو راه خودت را در پیش گرفته ای و مدام می روی و میایی و دوباره می روی. من رفتنت را دور شدنت را تماشا می کنم. تو سوختنم را نمی بینی گر گرفتن و ذوب شدنم را. من نغمه ته ته دلت را می شنوم. تو دورتر شده ای. من آرام مثل دل اقیانوسی زیر خورشید سوزانم. من ایستاده ام به تماشای تمام شدن خودم. با تو خواهم گفت.

parfa.persianblog.ir

رویای نیمه کاره - آن من ِ دیگر

http://parfa.persianblog.ir/post/7

وبلاگ اولم بی هیچ دلیلی مسدود شده و باید اینجا ادامه بدم. شاید هم عمر آن وبلاگ و آن حال و هوا دیگر تمام شده و باید روزگار تازه ام را در وبلاگ تازه ای بنویسم. استادم گفت نباید داستان بنویسم. داستان های نیمه کاره ام نیمه کاره و یتیم مانده رها شدند تا یک زمانی که من به همه ابعاد خودم تسلط پیدا کنم. به همه "من". در این آغاز جدید سلام. 1637;:٤۸ ‎ب.ظ ; سه‌شنبه ٢٥ بهمن ۱۳٩٠. با تو خواهم گفت. آن مرد در پاییز آمد و ماند! انچه آغاز ندارد، نپذیرد انجام. دانه ی درخت عشقم تو بودی. یکشنبه ٤ خرداد ۱۳٩۳. آینه ای در من.

parfa.persianblog.ir

عمق تاریکی - آن من ِ دیگر

http://parfa.persianblog.ir/post/14

نور درخشان زیبای لطیفی بود که امیدی به یافتنش داشتم. در عمیق ترین تاریکی های وجودم، امید به نور بود که مرا همچنان به حرکت وامیداشت. 1641;:٥٠ ‎ب.ظ ; یکشنبه ٢٦ امرداد ۱۳٩۳. با تو خواهم گفت. آن مرد در پاییز آمد و ماند! انچه آغاز ندارد، نپذیرد انجام. دانه ی درخت عشقم تو بودی. یکشنبه ٤ خرداد ۱۳٩۳. عشق مرکب حرکت است نه مقصد حرکت. مجله اینترنتی ایرن دایا. گزیده ی بهترین مطالب مجلات. آینه ای در من. باشگاه مدیران و متخصصان.

parfa.persianblog.ir

انچه آغاز ندارد، نپذیرد انجام - آن من ِ دیگر

http://parfa.persianblog.ir/post/16

انچه آغاز ندارد، نپذیرد انجام. هوا تاریک و مه و مبهم و شب در اوج خود بود. راه بلد رها کرد و در تاریکی پنهان شد. همسفران تک به تک گم شدند، بریدند، پراکنده شدند. صدای خنده های مستانه ی شیطان در بیابان پیش رو پیچیده بود. زوزه های گرگ بود و صدای خمیازه های کویر از دور، وهم و رعبی ساخته بود که یک لحظه تردید کردم ایستادم. اینجا راهی بود بلند و تاریک و طولانی به سوی یگانه معنای زندگی. باید از این راه عبور می کردم تا به وصال حقیقت برسم و حالا یکه و تنها در این سرما و تاریکی و مه شیطانی. دستم را گرفتی و فشردی.

parfa.persianblog.ir

سرزمین وجود من - آن من ِ دیگر

http://parfa.persianblog.ir/post/8

این همه راه زندگی کردم و اومدم تا اینجا که بشم این آدمی که امروز هستم. همه روزهایی که زندگی کردم امروز منو ساختن. در سرزمین من، خارهای بزرگ نوک تیزی هم هست. میان جنگل انبوهش تیرگی هایی هست که هنوز جرات سرک کشیدن به آنها را ندارم. بعضی از غارهای تاریکی را کشف کرده ام. بعضی را شناسایی کرده ام تا برای کشفش قدمی بردارم. وقتش که برسد. منم و این جزیره بزرگ کشف نشده ی اسرار آمیز جادویی. با تو خواهم گفت. آن مرد در پاییز آمد و ماند! انچه آغاز ندارد، نپذیرد انجام. دانه ی درخت عشقم تو بودی. یکشنبه ٤ خرداد ۱۳٩۳.

parfa.persianblog.ir

دانه ی درخت عشقم تو بودی - آن من ِ دیگر

http://parfa.persianblog.ir/post/15

دانه ی درخت عشقم تو بودی. همه چیز از تو شروع می شود. از دستان تو. جریان آرام نرمی از قلبم سرازیر می شود به سمت دستان تو. بعدتر از آن، هر کسی را دوست ندارم، تو را که جای او تصور می کنم، دوستش دارم. بعد هر کسی که در شهر تو نفس کشیده را دوست دارم. بعد هر کسی را که می بینم، یک ربطی به تو پیدا می کند. آدمها را دوست دارم. از جنس تو هستند. بعد هرچیزی را که می شود دید و تصور کرد و شناخت و نشناخت، همه را دوست دارم. تو انگار دانه ی این درخت عشق بودی. با تو خواهم گفت. آن مرد در پاییز آمد و ماند! یکشنبه ٤ خرداد ۱۳٩۳.