jaananhonar.blogfa.com

hicho-puch.blogfa.com

هیچستان - 18

http://www.hicho-puch.blogfa.com/post/18

تولدم مبارکه فردا تولد منه. توی اتاق شیشه ای هیچ کسی پر نمیزنه. از دو تا شمع روی کیک فقط یه دونه روشنه. اون که نمیسوزه توئی و این که میسوزه منه. نه هدیه می خوام و نه گل.هدیه خودت.گلی خودت. فقط یه بار بهم بگو .مبارکه تولدت. نوشته شده در سه شنبه هشتم فروردین ۱۳۹۱ساعت 18:16 توسط سپیده. برای همه ی اونایی که دلو زدن به دریا! مرا با گیتارم بسوزانید رضا رضائي. رفع ریزش موی سر. آخر جاده ي گيتاريست عاشق. بزرگترین گالری عکس در اینترنت. یگانه بی همتا (شهر ازباران). نفسم ميگيرد درهوايي كه نفس هاي تو نيست.

asheghekhoda70.blogfa.com

عشق خدا... - خدایا

http://asheghekhoda70.blogfa.com/post/50

دستم به آسمان نمی رسد, اما تو که دستت به زمین می رسد . پس بگیر تو دستم را . . . دانشجویی به استادش گفت:. استاد اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم ان را عبادت نمی کنم. استاد به انتهای کلاس رفت و به ان دانشجو گفت : ایا مرا می بینی؟ دانشجو پاسخ داد : نه استاد! وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم. استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت : تا وقتی به خدا پشت کرده باشی او را نخواهی دید! نوشته شده در چهارشنبه دهم خرداد ۱۳۹۱ساعت 10:40 توسط مرتضی. رویای زیبای یک فرشته.

sharghitarin71.mihanblog.com

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آنست که مجنون باشی - مشق شب

http://sharghitarin71.mihanblog.com/post/86

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آنست که مجنون باشی. شنبه 29 مهر 1391 : نویسنده : لیلی. زیاد می خندیدم آن روزها. از ته دل. حالا نمی خندم. خوب می شنیدم صدای دیگران را آن روزها. خوب می دیدم دیگران را. حالا نمی شنوم. نمی بینم. رسول گفت: "صدای من رو نمی شنوی لامسب؟ می خواهم بایستم. باید بایستم. باید متوقف شوم. باید بهترین كتاب هستی را بردارم. باید مقدس ترین داستان را بردارم و گوشه ای درنگ كنم. كجاست درنگ؟ چرا كسی یقه ام را نمی چسبد و نمی گوید: "بایست عوضی! لینک های مرتبط :. اینم آدرس خود کرسی.

sharghitarin71.mihanblog.com

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آنست که مجنون باشی - روز دختر مبارک

http://sharghitarin71.mihanblog.com/post/83

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آنست که مجنون باشی. سه شنبه 28 شهریور 1391 : نویسنده : لیلی. این فرشته ساده است و خط خطی ست. سر به زیر و یک کمی خجالتی ست. بوی سیب می دهد ، لباس او. دامنش حریر سبز و صورتی ست. گوشواره هایش از ستاره است. تاجش از شهاب سنگ قیمتی ست. سرمه های نقطه چین چشم هاش. ریزه هایی از طلاست ، زینتی ست. تکه ای بهشت توی دستش است. خنده های کوچکش قیامتی ست. دشمنی همیشه در کمین اوست. دشمنش، بد و حسود و لعنتی ست. هاج و واج مانده روی این زمین. او فرشته ای غریب و پاپتی ست. که دست زهد...

sharghitarin71.mihanblog.com

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آنست که مجنون باشی - روز پدر

http://sharghitarin71.mihanblog.com/post/93

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آنست که مجنون باشی. پنجشنبه 2 خرداد 1392 : نویسنده : لیلی. مغرورن، زیاد تو چشات نیگاه نمی کنن،وقتی بغلشون می کنی هم سرشون رو رو شونه هات نمیذارن ، وقتی بیمار میشن جونتو به لبت میرسونن تا برن دکتر ، وقتی هم درد می کشن فقط ابروهاشون یه کم گره می خوره دستاشون یه زمختی خوبی داره ازشون یه جورایی می ترسی ولی با تمام سلولات دوسشون داری. اینا خصوصیتهای همه ی پدرای ایرانیه (حامد عسگری). لینک های مرتبط :. سه شنبه 14 خرداد 1392 16:26. تو چرا پروفایل نداری هان؟

vahid137676.blogfa.com

کوچه های نمناک - خدا

http://www.vahid137676.blogfa.com/category/2

اوست که یار ماست . آمد رمضان و مقدمش بوسیدم. در رهگذرش طبق طبق گل چیدم. من با چه زبان شکر بگویم که به چشم. یکبار دگر ماه خدا را دیدم . نوشته شده در شنبه سی و یکم تیر ۱۳۹۱ساعت 20:3 توسط وحید اختاری. از فراقت به جواني همگي پير شديم. بي تو از وادي دنيا همگي سير شديم. بي خود از حادثه ي عشق تو ديوانه و مست. عاشق کوي تو گشتيم و زمين گير شديم. تا که وصفي ز کمان و خم ابروي تو رفت. در پي ديدن رويت همگي تير شديم. از کمان خانه ي زلفت همه بالا رفتيم. در سراشيبي ابروت سرازير شديم. گو گدايان در اين خانه بيايند که ما.

vahid137676.blogfa.com

کوچه های نمناک - محمدعلی بـــهمــــنـــی

http://www.vahid137676.blogfa.com/post/38

اوست که یار ماست . گفتم : بدوم تا تو همه فاصله ها را. تا زود تر از واقعه گویم گله ها را. چون آینه پیش تو نشستم که ببینی. در من اثر سخت ترین زلزله ها را. پر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست. از بس که گره زد به گره حوصله ها را. ما تلخی نه گفتنمان را چشیدیم. وقت است که بنوشیم از این پس بله ها را. بگذار ببینیم بر این جغد نشسته. یکبار دگر پر زدن چلچله هارا. یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش. بگذار که دل حل بکند. نوشته شده در سه شنبه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۱ساعت 16:23 توسط وحید اختاری. عشق و هزاران بهانه.

asheghekhoda70.blogfa.com

عشق خدا... -

http://asheghekhoda70.blogfa.com/post/52

دستم به آسمان نمی رسد, اما تو که دستت به زمین می رسد . پس بگیر تو دستم را . . . بخدا گفتم: " بیا جهان را قسمت کنیم، آسمون واسه من ابراش مال تو، دریا مال من موجش مال تو، ماه مال من خورشید مال تو . ". خدا خندید و گفت: " بندگی کن، همه دنیا مال تو . من هم مال تو . ". نوشته شده در چهارشنبه دهم خرداد ۱۳۹۱ساعت 10:45 توسط مرتضی. کوله بارم بر دوش سفری بی همراه گم شدن تا ته تنهایی محض هر کجا لرزیدی از سفر ترسیدی تو بگو از ته دل من خدا را دارم. به وبلاگتون خوش اومدین. و خدایی که در این نزدیکی ست. اتاق عمل 89 بیرجند.

sharghitarin71.mihanblog.com

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آنست که مجنون باشی - اون ور قاب پنجره.....

http://sharghitarin71.mihanblog.com/post/89

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آنست که مجنون باشی. اون ور قاب پنجره. جمعه 25 اسفند 1391 : نویسنده : لیلی. بازم سلام عزیز دل ، ببین من یادت میاد. منم همون شاعری که یه روز دلش ر به تو داد. فقط یه کم توی موهام ، موی سفید زیاد شده. گوشم پر از زمزمه ی کاشکی یه روز بیاد شده. فقط یه کم حس می کنم از اون روزا عاشق ترم! هنوز کنار پنجره ص ب تا غروب منتظرم. اما دلم شور می زنه ، مث یه برگ میون باد. آخه همه ب ه م میگن اون دیگه هیچوقت نمیاد. میگن که عشق و عاشقی این روزا از مد افتاده. لینک های مرتبط :.

sharghitarin71.mihanblog.com

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آنست که مجنون باشی - بهار مبارک

http://sharghitarin71.mihanblog.com/post/90

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن شرط اول قدم آنست که مجنون باشی. پنجشنبه 8 فروردین 1392 : نویسنده : لیلی. باز کن پنجره ها را که نسیم. روز میلاد اقاقی ها را. روی هر شاخه کنار هر برگ. شمع روشن کرده است. و طراوت را فریاد زدند. کوچه یکپارچه آواز شده است. هدیه جشن اقاقی ها را. گل به دامن کرده ست. باز کن پنجره ها را ای دوست. که زمین را عطشی وحشی سوخت. تشنگی با جگر خاک چه کرد. تاریکی شب های بلند. سیلی سرما با تاک چه کرد. با سرو سینه گلهای سپید. نیمه شب باد غضبناک چه کرد. حالیا معجزه باران را باور کن. نظراتون و ...