JABBARYVAND.BLOGFA.COM

gholizadeh.blogfa.com

سوخته دلان

http://www.gholizadeh.blogfa.com/9203.aspx

ما باید ، باید مادرانمان را ، پدرانمان را دوست بداریم. وقتی مادری می میرد قسمتی از فرزندانش را با خود به زیر گل می برد. نقاشی رنگ و روغن. ادبی بود اجتماعی شد. چهل و یک مورد از کم هزینه ترین لذتهای دنیا را بشناسیم. گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم. سعی كنیم بیشتر بخندیم. تلاش كنیم كمتر گله كنیم. با تلفن كردن به یك دوست قدیمی، او را غافلگیر كنیم. ایم را بیرون بیاوریم و تماشا كنیم. در داخل آسانسور و راه پله و. باآدمها صحبت كنیم. هر از گاهی نفس عمیق بكشیم. لذت عطسه كردن را حس كنیم. زیر دوش آواز بخوانیم.

gholizadeh.blogfa.com

سوخته دلان

http://www.gholizadeh.blogfa.com/9205.aspx

ما باید ، باید مادرانمان را ، پدرانمان را دوست بداریم. وقتی مادری می میرد قسمتی از فرزندانش را با خود به زیر گل می برد. نقاشی رنگ و روغن. ادبی بود اجتماعی شد. سایه چه می فهمه. به ابر نمی بازه. پیش کش ننه سرما. نوشته شده توسط احمد در چهارشنبه سی ام مرداد ۱۳۹۲ و ساعت 17:36. تو مرا چشم نگرانی. من ترا چشم در راهم. نوشته شده توسط احمد در شنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۲ و ساعت 17:22. نوشته شده توسط احمد در چهارشنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۹۲ و ساعت 11:54. با سیب گاز زده اش. از وبلاگ دکتر نمازی).

gholizadeh.blogfa.com

سوخته دلان

http://www.gholizadeh.blogfa.com/9202.aspx

ما باید ، باید مادرانمان را ، پدرانمان را دوست بداریم. وقتی مادری می میرد قسمتی از فرزندانش را با خود به زیر گل می برد. نقاشی رنگ و روغن. ادبی بود اجتماعی شد. پیر شده شاید این از جان عزیزتر. چه کرده پسرت برات؟ بهای لرزش دستان را چند حساب کرد. یا نگاه مهربانت را. یا جانی که به پاش ریختی. مویی که سفید کردی. هان می خواهد برود از پیشت. با تنهایی ، تنها. به چه زخمی مرحم است این . این که بر داشتنش می نازی. نوشته شده توسط احمد در شنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۹۲ و ساعت 18:25. چشمهایش را زودتر از من و برای همیشه بست.

gholizadeh.blogfa.com

سوخته دلان

http://www.gholizadeh.blogfa.com/9209.aspx

ما باید ، باید مادرانمان را ، پدرانمان را دوست بداریم. وقتی مادری می میرد قسمتی از فرزندانش را با خود به زیر گل می برد. نقاشی رنگ و روغن. ادبی بود اجتماعی شد. با ارزش ترین داشته هایمان. نوشته شده توسط احمد در شنبه سی ام آذر ۱۳۹۲ و ساعت 18:27.

gholizadeh.blogfa.com

سوخته دلان

http://www.gholizadeh.blogfa.com/9211.aspx

ما باید ، باید مادرانمان را ، پدرانمان را دوست بداریم. وقتی مادری می میرد قسمتی از فرزندانش را با خود به زیر گل می برد. نقاشی رنگ و روغن. ادبی بود اجتماعی شد. آبی که عجله می کند. و با شتاب از رودخانه می گذرد. مناظر اطراف رودخانه را. نوشته شده توسط احمد در چهارشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۲ و ساعت 11:15.

gholizadeh.blogfa.com

سوخته دلان

http://www.gholizadeh.blogfa.com/9004.aspx

ما باید ، باید مادرانمان را ، پدرانمان را دوست بداریم. وقتی مادری می میرد قسمتی از فرزندانش را با خود به زیر گل می برد. نقاشی رنگ و روغن. ادبی بود اجتماعی شد. به دنبال واژه مباش . کلمات فریبمان می دهند . وقتی اولین حرف الفبا کلاه سرش برود،. فاتحه ی کلمات را باید خواند. شراب خواستم، گفت:ممنوع است آغوش خواستم،گفت:ممنوع! حالا از پس آن همه سال ديکتاتوري عاشقانه،با گلاب، آمده بر سر خاکم. و به آغوش مي کشد با بوسه، سنگ سرد مزارم را و در حسرت نفسهاي از دست رفته،. به آرامي اشک مي ريزد. چه بيهوده بزرگ شديم!

gholizadeh.blogfa.com

سوخته دلان

http://www.gholizadeh.blogfa.com/9206.aspx

ما باید ، باید مادرانمان را ، پدرانمان را دوست بداریم. وقتی مادری می میرد قسمتی از فرزندانش را با خود به زیر گل می برد. نقاشی رنگ و روغن. ادبی بود اجتماعی شد. پس کی راه می افتیم؟ نوشته شده توسط احمد در سه شنبه پنجم شهریور ۱۳۹۲ و ساعت 10:37.

gholizadeh.blogfa.com

سوخته دلان

http://www.gholizadeh.blogfa.com/9104.aspx

ما باید ، باید مادرانمان را ، پدرانمان را دوست بداریم. وقتی مادری می میرد قسمتی از فرزندانش را با خود به زیر گل می برد. نقاشی رنگ و روغن. ادبی بود اجتماعی شد. پسر بچه ای تند خو در روستایی زندگی میکرد. روزی پدرش جعبه ای میخ به او داد و گفت هربار که عصبانی میشود و کنترلش را از دست میدهد باید یک میخ در حصار بکوبد. نوشته شده توسط احمد در سه شنبه بیستم تیر ۱۳۹۱ و ساعت 19:4.

gholizadeh.blogfa.com

سوخته دلان

http://www.gholizadeh.blogfa.com/9103.aspx

ما باید ، باید مادرانمان را ، پدرانمان را دوست بداریم. وقتی مادری می میرد قسمتی از فرزندانش را با خود به زیر گل می برد. نقاشی رنگ و روغن. ادبی بود اجتماعی شد. روز پدر بر پدران عزیزمان مبارک. اما چه تلخ شده این پیامک ها و چه قدر . راحت نوشتیم بابا نان داد بی آنکه بدانیم بابا برای نان همه جوانیش را داد. مادر مثل مداد میمونه هر لحظه تراشیدن و تموم شدنش رو مبینی. ولی پدر مثل خودکاره. شکل ظاهرش تغییری نمیکنه فقط یکدفعه مبینی. به سلامتی پسر بچه های قدیمی که با ذغال واسه خودشون سبیل میذاشتن.