jaffang.blog.ir

livan-e-khali.blog.ir

سلام بر خداحافظ :: یک لیوان خالی

http://livan-e-khali.blog.ir/1394/05/24/سلام-بر-خداحافظ

این لیوان خالی رو یکی پرش کنه. شاید خیلی روشنفکر بازی باشد که بخواهم بگویم بدی ها لازمند، اما باور دارم که اینگونه است.بدی ها زشتی ها کثیفی ها همان هایی هستند که به من فراموشکار بی حواس یادآوری میکنند خوب چیست کجاست و کیست! صدایی از بیرون میشنوم. چرا همیشه باید گریه ام بگیرد از این صدا؟ چون بیاد می آوری که چگونه ای و با اینحال هنوز هم او بزرگتر است. می افتم و با وجود نتیجه رضایت بخشی که برایم داشت دارد اذیتم میکند. همه اینها را گفتم برای یک چیز. کسانی که زندگی ام را در کنارشان گذراندم. اینجا آمده ام که ب...

stigmata.blog.ir

سمفونی بیست و سوم :: سمفونی نجس ذهن یک قدیسه

http://stigmata.blog.ir/1394/04/31/Symphony-No.23

م ن باب م ن. سمفونی نجس ذهن یک قدیسه. سمفونی بیست و سوم. چهارشنبه ۳۱ تیر ۹۴. نظرات [ ۷ ]. 1 در میان گذاشتن حقایق حتی با نزدیکترین دوست ش عور آن فرد را می طلبد. باید پذیرفت رشد افراد بی ش عور روز به روز در حال افزایش است و در میان گذاشتن حقایق بهائی سنگین دارد هر چند که خود حقایق بی ارزش باشند نتیجه اش اعتماد بر باد رفته ات است. آن وقت می شوی "من" که وقتی کاری از دستت ساخته نیست بر سر اعتماد از دست رفته ات شمع روشن کنی و برای خودت مرثیۀ فحش بخوانی. حواستان را جمع کنید. چه خوب که دیگر بچه نداری! 4 دیروز سه...

kdastan.mihanblog.com

کوتاه داستان - The butterfly & the cocoon

http://kdastan.mihanblog.com/post/82

داستانی برای زندگی هدفی برای فردا تفکری در آراستن اندیشه. پنجشنبه 8 مرداد 1394. The butterfly and the cocoon. A small crack appeared on a cocoon. A man sat for hours and watched carefully the struggle of. The butterfly to get out of that small crack of cocoon. Then the butterfly stopped striving. It seemed that she was exhausted and couldn’t go on trying. The man decided to help the poor creature. He widened the crack by scissors. The butterfly came. Protect her body. But it didn’t happen! ارسال لینک به ...

bahari14.blog.ir

شادی های کوچک بهار :: جملات بهارى

http://bahari14.blog.ir/1393/05/08/شادی-های-کوچک-بهار

در این مکان به زودی یچیزی درج میگردد گیر ندید فعلا. شادی های کوچک بهار. دوچرخه سواری اونم به حالت زیگ زاگ از میون درختا. یا رد شدن از کنار تیره برق کنار دیوار جوری که احساس میکنی عجب کار خفنی کردم. آشتی شدن با دو تا از دوستات تو یه روز و یه لحظه اونم موقعی که اصن انتظارشو نداری. تعریف کردن همه چیزایی که تو مدت قهر پیش اومدو نتونسته بودی واسش تعریف کنین. در غیاب لیدر مسولیت کلن بیشترش بیافته رو دوشتو بتونی وارو ببری اونم با حداقل نیرو خخخ(اشاره به بازی کلش). از ورزش بیای خونه یادت بیاد یه بسته آلبالو خشکه.

bahari14.blog.ir

happy birthday Eli :: جملات بهارى

http://bahari14.blog.ir/1393/08/29/happy-birthday-Eli

در این مکان به زودی یچیزی درج میگردد گیر ندید فعلا. کسانی که هویج زیاد میخورن شاید موفق به خوندن مطالب توی عکس بشن خخخخ الان وقت ندارم مجبورم هیتو مطلب بزارم بعدا درستش میکنم.بهار است دیگر هول هولکی. ۱۹ آذر ۹۳ ، ۰۳:۵۸. با ذره بین و دوربین که چه عرض کنم. با تلسکوپ میشود احتمالا! تولدتان مبارک سرکار خانوم الی. آخه مثلن میخواستم سوپه ریزش کنم ببخشید یعنی سورپرایزش کنم اما گفتم شاید دوس نداشته باشه همه بخونن اون مطالبو بنابراین کو شولو پست کردم عکس اصلیو بخودش فرستادم خخخ. ۰۶ آذر ۹۳ ، ۰۷:۵۷.

kanape.blog.ir

غرانه! :: کاناپه

http://kanape.blog.ir/post/ghorane

اینجا آساییدن گاه من است . اینجا آساییدن گاه من است . زندگی باید کرد . گاه با تلخی راه ، گاه با یک گل سرخ . 34;گاه با یک دل تنگ". گاه باید رویید در میان باران . گاه باید خندید با غمی بی پایان :). ۱۵ تیر ۹۴، ۱۲:۰۱ - ALI REZA. امشب تمام آینه ها را صدا کنید گاه . ۱۰ تیر ۹۴، ۱۸:۲۰ - (: vuvik. صبا عزیزم تو که تو اینستا و وبلاگ . ۳ دی ۹۳، ۱۳:۳۵ - محمود. نظر شخصیم: شیر مادر فرزاد فرزین هم خوانندست! ۱۳ مهر ۹۳، ۱۲:۵۴ - ALI REZA. سلام عید سعید قربان بر شما مبارک. ۳۰ شهریور ۹۳، ۲۳:۵۸ - (: vuvik. ینی چی آخه اصن؟

kdastan.mihanblog.com

کوتاه داستان - دسته گلی برای مادر

http://kdastan.mihanblog.com/post/87

داستانی برای زندگی هدفی برای فردا تفکری در آراستن اندیشه. یکشنبه 18 مرداد 1394. دسته گلی برای مادر. در گل فروشی ،مردی می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود. وقتی از گل فروشی خارج شد، دختری را دید که روی جدول خیابان نشسته بود و هق هق گریه می کرد. مرد نزد دختر رفت و از او پرسید : دختر خوب ، چرا گریه می کنی؟ وقتی از گلفروشی خارج شدند مرد به دختر گفت: مادرت کجاست؟ می خواهی تو را برسانم؟ دختر دست مرد را گرفت و گفت: آنجا و به قبرستان آن طرف خیابان اشاره کرد. با دستکش رای م...

bahari14.blog.ir

بازی سرنوشت ساز :: جملات بهارى

http://bahari14.blog.ir/1393/04/04/بازی-سرنوشت-ساز

در این مکان به زودی یچیزی درج میگردد گیر ندید فعلا. بعد از کلی گریه بخاطر ناداوری داور در بازی ایران مقابل تیم آرژانتین تنها امیدم به بازی ایران و بوسنی که انشالا میزنیم مترکونیمشون.حالا این گرفته شدن حال آدم از باخت یطرف نقش بر آب شدن نقشه های آدم واسه بیرون رفتنو شرطایی که با دوستاتو فک و فامیل بستی یههههههههههههه طرف.😐😒جیبمون خالی شد دیگه.بقول دوستان"I'm broke now". ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۰۰. من طرفدار المان بودم! سر اون بازی که 7 تا گل زد داشتم شاخ درمیاوردم! ۰۶ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۲۵. سلام با تبادل لینک موافقی.

kdastan.mihanblog.com

کوتاه داستان - مطالب تیر 1394

http://kdastan.mihanblog.com/post/archive/1394/4

داستانی برای زندگی هدفی برای فردا تفکری در آراستن اندیشه. چهارشنبه 31 تیر 1394. پیرمرد ایستاده بود دم در و پسر جوان را جلوی همه، بلند بلند نصیحت می کرد. وسط حرف هایش هم به مردمی که برای روضه آمده بودند، خوش آمد می گفت. پسر سرش را انداخته بود پایین و به حرف های پیرمرد گوش می داد. پیرمرد: نمی گویم ننداز، بنداز، ولی آخه این چیه؟ خب حداقل اسم معصومی، قرآنی، دعایی، چیزی می انداختی دور گردنت، نه این. حیف نیست تویی که آمده ای مجلس امام حسین، ادای یه عده اجنبی را در بیاری؟ بچه مسلمان را چه به این رفتارها؟ برای آ...