KAFSHDOOOZAK.BLOGFA.COM

saeidmoghasemi.blogfa.com

____ -

http://www.saeidmoghasemi.blogfa.com/post-31.aspx

که این اشک ، خون بهای عمر رفته من است. نه به قید قرعه. نه به حکم عرف. یک جا سند زده ام همه را به حرمت چشمانت. مهر و موم شده با آتش سیگار متبرک ملعون! کتیبه خوان خطوط قبایل دور. این سرگذشت کودکی است. که به سرانگشت پا. هرگز دستش به شاخه هیچ آرزو یی نرسیده است. هرشب گرسنه می خوابید. چند و چرا نمی شناخت دلش. گرسنگی شرط بقا بود به آئین قبیله مهربانش. پس گریه کن مرا به طراوت. به دلی که میگریست بر اسب باژگون کتاب دروغ تاریخش. و آواز می خواند ریاضیات را. در سمفونی باشکوه جدول ضرب با همکلاسیها. از روزی به روزی.

saeidmoghasemi.blogfa.com

____ - آوار

http://www.saeidmoghasemi.blogfa.com/post-43.aspx

تو هم با من نبودی. مثل من با من. و حتی مثل تن با من. تو هم با من نبودی. آن که می پنداشتم بايد هوا باشد. و يا حتی گمان می کردم اين تو. باید از خيل خبرچينان جدا باشد. تو هم با من نبودی. تو هم از ما نبودی. آن که ذات درد را بايد صدا باشد. و يا با من چنان هم سفره ی شب. بايد از جنس من و عشق و خدا باشد. تو هم از ما نبودی. تو هم مومن نبودی. بر گليم ما و حتی در حريم ما. ساده دل بودم که می پنداشتم. دستان نا اهل تو بايد. تو هم از ما نبودی يار. ای سيل مصيبت بار . نوشته شده در جمعه پنجم اسفند ۱۳۹۰ساعت 20:15 توسط سعید.

saeidmoghasemi.blogfa.com

____ - بارون

http://www.saeidmoghasemi.blogfa.com/post-50.aspx

رون زده نم نم ، دارم عاشق میشم کم کم. بذار دستاتو تو دستام ، عزیز هر دم عزیز هر دم. شب تنهایی زار و .کسی هرگز نبود یارم. خراب یاد تو بودم تو بردی از نگات مارو. نوشته شده در پنجشنبه بیست و پنجم خرداد ۱۳۹۱ساعت 13:40 توسط سعید. وخدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر. شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد؟ هر چه می خواهد دل تنگت بگو. عاشقانه های یک عاشق. Right OR Bung *. چند خط سهم من برای نوشتن. پرواز کن تا ارزو. رضامقسمی جوان ترین گوینده شبکه جهانی خبر.

saeidmoghasemi.blogfa.com

____ - مردی از سرزمین بی کسی

http://www.saeidmoghasemi.blogfa.com/post-44.aspx

مردی از سرزمین بی کسی. مردی از سرزمین بی کسی. تنها به دنبال آرزویی هستم. بی شک به آن خواهم رسید روزی. مردی که هیچ گاه نه زاده ی عقلی داشت. نه زاده ی دست. از قلبش بود هرآنچه داشت. و تمام وجودش با امیدی کاذب. حال فقط چند سال است که از راه می گذرد. و من به قدری پیر شدم. که دگر نای رفتن ندارم به پای. دوست داشتم دوستم را از بی کران یابم. تا بی کران خواهم. با او ، بی غم ، با عشق ، بی درد. حال چه دارم به دست. نوشته شده در یکشنبه چهاردهم اسفند ۱۳۹۰ساعت 17:25 توسط سعید. وخدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر.

saeidmoghasemi.blogfa.com

____ - از دل و دیده ، گرامی تر هم آیا هست ؟

http://www.saeidmoghasemi.blogfa.com/post-40.aspx

از دل و دیده ، گرامی تر هم آیا هست؟ از دل و دیده ، گرامی تر هم. آری ، ز دل و دیده گرامی تر. زین همه گوهر پیدا و نهان در تن و جان ،. بی گمان دست گرانقدرتر است. هر چه حاصل كنی از دنیا ،. هر چه اسباب جهان باشد ، در روی زمین ،. دست دارد همه را زیر نگین. سلطنت را كه شنیده ست چنین؟ شرف دست همین بس كه نوشتن با اوست. خوشترین مایه دلبستگی من با اوست. در فروبسته ترین دشواری ،. در گرانبارترین نومیدی ،. بارها بر سرخود ، بانگ زدم. هیچت ار نیست مخور خون جگر ،. بیستون را یاد آر ،. دست هایت را بسپار به كار ،. هر چه می خ...

saeidmoghasemi.blogfa.com

____ -

http://www.saeidmoghasemi.blogfa.com/post-28.aspx

بیا ای بی وفای من. و امشب را فقط امشب. برای خاطر آن لحظه های درد. کنار بستر تاریک من ، شب زنده داری کن. که من امشب برای حرمت عشقی. برایت قصه ها دارم. نوشته شده در جمعه نهم اردیبهشت ۱۳۹۰ساعت 18:54 توسط سعید. وخدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر. شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد؟ هر چه می خواهد دل تنگت بگو. عاشقانه های یک عاشق. Right OR Bung *. چند خط سهم من برای نوشتن. پرواز کن تا ارزو. رضامقسمی جوان ترین گوینده شبکه جهانی خبر.

saeidmoghasemi.blogfa.com

____ - نرسیدم

http://www.saeidmoghasemi.blogfa.com/post-38.aspx

به دست یاری رسان. حتی با پا بلندی. روی انگشت های شست پایم. بعد از گذشت سراب سفید عمر. دستی بالای سرم بود. یاری مقصودش ولی قامتم. آنقدر کوتاه بود که حتی نتوانستم آن را لمس کنم. راه مسخ شده ام نای همراهی ام را نداشت. بعد از گذشت سراب. نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم شهریور ۱۳۹۰ساعت 17:35 توسط سعید. وخدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر. شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد؟ هر چه می خواهد دل تنگت بگو. عاشقانه های یک عاشق. Right OR Bung *. چند خط سهم من برای نوشتن. پرواز کن تا ارزو.

saeidmoghasemi.blogfa.com

____ - چه دنیای بدی داری

http://www.saeidmoghasemi.blogfa.com/post-36.aspx

چه دنیای بدی داری. چه بزرگ شده بود. پرسیدم : پس کبریتهایت کو؟ گونه اش آتش بود ، سرخ ، زرد . گفتم : می خواهم امشب. با کبریتهای تو ، این سرزمین را به آتش بکشم! دخترک نگاهی انداخت ، تنم لرزید . گفت : کبریت هایم را نخریدند. سالهاست تن می فروشم . نوشته شده در دوشنبه سوم مرداد ۱۳۹۰ساعت 15:31 توسط سعید. وخدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر. شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد؟ هر چه می خواهد دل تنگت بگو. عاشقانه های یک عاشق. Right OR Bung *. چند خط سهم من برای نوشتن. پرواز کن تا ارزو.

saeidmoghasemi.blogfa.com

____ - فرشتــــــــــــــــــــــه

http://www.saeidmoghasemi.blogfa.com/post-46.aspx

دوست داشتن در زمان معنایی ندارد. بوییدن، نگریستن، گریستن، خندیدن و گاه با هزاران خرمن جرأت، بوسیدن همه و همه تنها در لحظه ایست که در قیاس با طول عمر جهان بسیار کوچک تر از پلک زدن چشمان زیبایت است. تو گمان کن که اصلا وجود ندارد و اتفاق نیفتاده. اما دلت زمان نمی شناسد، همواره عاشق است، می پرستد و ساعت مچی اش را که سالهاست به خواب رفته نگاه نمی کند. نوشته شده در چهارشنبه هفدهم اسفند ۱۳۹۰ساعت 16:6 توسط سعید. وخدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر. شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد؟ هر چه می خواهد دل تنگت بگو.

saeidmoghasemi.blogfa.com

____ - سالگرد

http://www.saeidmoghasemi.blogfa.com/post-34.aspx

چند سالی ست که مرده ام. از مرگم انگار که هزار سال می گذرد. امروز سالگرد مرگ من است. هر لحظه ی این سال. با درد سپری شد، اما. انتظار آمدنت، چشمانم را باز نگه می داشت. جسمی با قلب لرزان. چشمانم را می بندم. سال پیش را به یاد آور. سال پیش را به یاد می آورم. مرور می کنم از نو. مبادا خاطره اش از خاطرم پاک شود. خوب که فکر می کنم ، می بینم. فقط او را می شناسم در این دشت غریب. تنها به او سلام می دهم. کاش زنده شوم ازنو. نوشته شده در دوشنبه بیستم تیر ۱۳۹۰ساعت 16:42 توسط سعید. وخدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر.