KHALIL-ZEKAVAT.BLOGFA.COM

abraneh.blogfa.com

ابرانه... - 103

http://www.abraneh.blogfa.com/post/112

مي توان دلتنگي يك ابر را ، در بلور قطره ها بر شيشه ديد! دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم. وین درد نهان سوز نهفتن نتوانم. تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت. من مست چنانم که شنفتن نتوانم. شادم به خیال تو چو مهتاب شبانگاه. گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم. با پرتو ماه آیم و چون سایه دیوار. گامی ز سر کوی تو رفتن نتوانم. دور از تو من سوخته در دامن شب ها. چون شمع سحر یک مژه خفتن نتوانم. فریاد ز بی مهریت ای گل که درین باغ. چون غنچه پاییز شکفتن نتوانم. ای چشم سخن گوی تو بشنو ز نگاهم. دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم . انجمن ع...

abraneh.blogfa.com

ابرانه... - 95

http://www.abraneh.blogfa.com/post/101

مي توان دلتنگي يك ابر را ، در بلور قطره ها بر شيشه ديد! من ازهجوم ابرهه، از فیل خسته ام. عمری ست در نبود ابابیل خسته ام. این روزها که کشتن هابیل ساده است. من در کنار این همه قابیل خسته ام. عیسی کجاست تا که بیاید چرا که من. سوگند بر قداست انجیل خسته ام. از بس که سال های گذشته مرا شکست. از سال های مانده به تحویل خسته ام. کی می شود به میل خودم زندگی کنم. باور کنید از این همه تحمیل خسته ام. نوشته شده توسط حمید غلامی نژاد در ساعت 11 لینک. 1575;سلایدر. نمایش وضعیت در یاهو. سید محمد حسین شهریار.

abraneh.blogfa.com

ابرانه... - فاطمه رنجبری

http://www.abraneh.blogfa.com/tag/فاطمه-رنجبری

مي توان دلتنگي يك ابر را ، در بلور قطره ها بر شيشه ديد! آتشت سرد است و یخبندان، تنم. دوزخی می خواهد از عصیان، تنم. کشم افسار می خواهم چه کار؟ خاک باش و پنجه ی طوفان، تنم. دامنم را نذر بستر کردهام. سفره ی بی تابی ات را نان، تنم. سنگی و هی می خراشد سال هاست. سنگ را با چنگ یا دندان، تنم. سال ها از صخره ات س ر خورده ام. سال ها از صخره ات ویران، تنم. با تو ص رف نیستن شد هست من. درد دارد درد بی درمان، تنم. 1= " عشرت امروز بي انديشه فردا خوشست. خیلی هامون این جمله رو گرفتیم و شاد و کامران روزگار می گذرانیم.

abraneh.blogfa.com

ابرانه... -

http://www.abraneh.blogfa.com/post/89

مي توان دلتنگي يك ابر را ، در بلور قطره ها بر شيشه ديد! شوق پر کشیدن است در سرم، قبول کن. دل شکسته ام اگر نمی پرم، قبول کن. اینکه دور دور باشم از تو و نبینمت. جا نمی شود به حجم باورم، قبول کن. گاه ، پر زدن در آسمان شعرهات را. از من - از منی که یک کبوترم - قبول کن. در اطاق رازهای تو سرک نمی کشم. بیش از آنچه خواستی نمی پرم، قبول کن. قدر یک قفس که خلوتت بهم نمی خورد. گاه نامه می برم - می آورم - قبول کن. پاکم ، آنقدر که آسمان صاف تيرماه. با تو چشم پاک يک برادرم، قبول کن. هی نگو که عشقمان جداست شعرمان جداست.

abraneh.blogfa.com

ابرانه... - 84

http://www.abraneh.blogfa.com/post/88

مي توان دلتنگي يك ابر را ، در بلور قطره ها بر شيشه ديد! نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد، است. و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است. طفل معصوم، به دور سر من می چرخید. یا که چون اغذیه ی مشهورش، تا به آن حد، گ ند م! ای دو صد نور به قبرش بارد. من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد. 1= " زلف او دام است و خالش دانه ی آن دام و من. بر امید دانه ای افتاده ام در دام دوست. ". 2= سرم درد میکند برای یک فنجان قهوه و یک میز خلوت و هوایی لبریز "تو". 3= میشه یه کم مهربون تر باشی؟ آوای باران ". بشنوید.

abraneh.blogfa.com

ابرانه... - 100

http://www.abraneh.blogfa.com/post/109

مي توان دلتنگي يك ابر را ، در بلور قطره ها بر شيشه ديد! شده هرگز دلت مال کسی باشد که دیگر نیست؟ نگاهت سخت دنبال کسی باشد که دیگر نیست؟ برایت اتفاق افتاده در یک کافه ی ابری. ته فنجان تو فال کسی باشد که دیگر نیست؟ خوش و بش کرده ای با سایه ی دیوار وقتی که. دلت جویای احوال کسی باشد که دیگر نیست؟ چه خواهی کرد اگر هربار گوشی را که برداری. نصیبت بوق اشغال کسی باشد که دیگر نیست؟ حواس آسمانت پرت روی شیشه های مه. سکوتت جار و جنجال کسی باشد که دیگر نیست. شب سرد زمستانی تو هم لرزیده ای هرچند. زندگی شاید همین باشد.

abraneh.blogfa.com

ابرانه... - 101

http://www.abraneh.blogfa.com/post/110

مي توان دلتنگي يك ابر را ، در بلور قطره ها بر شيشه ديد! کلبه ام پنجره ای باز به دریا دارد. منظره ی خوب ، تماشا دارد. ساختم آینه ای را به بلندای خیال. تا خودت را به تماشای خودت وا دارد. راز گیسوی تو دنیای شگفت انگیزی است. که به اندازه ی صد فلسفه معنا دارد. گوش کن خواسته ام خواهش بیجایی نیست. اگر آیینه ی دستت بشوم ، جا دارد. چشم یک دهکده افتاده به زیبایی تو. یعنی این دهکده یک دهکده رسوا دارد. کوزه بر دوش سر چشمه بیا تا گویند. عجب این دهکده سرچشمه ی زیبا دارد. در تو یک وسوسه ی مبهم و سرگردان است. صبح امید(چ...

abraneh.blogfa.com

ابرانه... - مجتبی شریف

http://www.abraneh.blogfa.com/tag/مجتبی-شریف

مي توان دلتنگي يك ابر را ، در بلور قطره ها بر شيشه ديد! باران که می بارد جدایی درد دارد. دل کندن از یک آشنایی درد دارد. هی شعر تر در خاطرم می آید اما. آواز هم بی همنوایی درد دارد. وقتی به زندان کسی خو کرده باشی. بال و پرت، روز رهایی درد دارد. دیگر نمی فهمی کجایی یا چه هستی. آشفتگی ، سر به هوایی درد دارد. تقصیر باران نیست این دیوانگی ها. تنها شدن در هر هوایی درد دارد. باید گذشتن را بیاموزم دوباره. هرچند می دانم جدایی درد دارد. 1= من درین معادله، هی گیج میخورد سرم. . . نمایش وضعیت در یاهو. آیت الله خامنه ای.

abraneh.blogfa.com

ابرانه... - 82

http://www.abraneh.blogfa.com/post/86

مي توان دلتنگي يك ابر را ، در بلور قطره ها بر شيشه ديد! شانه اش هر لحظه باید بیشتر افتاده باشد. جاده وقتی از سرش فکر سفر افتاده باشد. خوب می داند چه حالی دارد از جنگل بریدن. هر سپیداری که در پای تبر افتاده باشد. بار سنگینی ست زندانی شدن در رختخوابی. خاصه وقتی خاطراتت دور و بر افتاده باشد. می پری از خواب و می بینی که سیمرغی نبوده ست. گرچه روی بالشت یک مشت پر افتاده باشد. ناگهان حس می کنی بیگانه ای با هفت پشتت. مثل فرزندی که از چشم پدر افتاده باشد. فرض کن روزی که مرد خانه در می آید از پا. آیت الله خامنه ای.

abraneh.blogfa.com

ابرانه... - مهدی فرجی

http://www.abraneh.blogfa.com/tag/مهدی-فرجی

مي توان دلتنگي يك ابر را ، در بلور قطره ها بر شيشه ديد! شوق پر کشیدن است در سرم، قبول کن. دل شکسته ام اگر نمی پرم، قبول کن. اینکه دور دور باشم از تو و نبینمت. جا نمی شود به حجم باورم، قبول کن. گاه ، پر زدن در آسمان شعرهات را. از من - از منی که یک کبوترم - قبول کن. در اطاق رازهای تو سرک نمی کشم. بیش از آنچه خواستی نمی پرم، قبول کن. قدر یک قفس که خلوتت بهم نمی خورد. گاه نامه می برم - می آورم - قبول کن. پاکم ، آنقدر که آسمان صاف تيرماه. با تو چشم پاک يک برادرم، قبول کن. هی نگو که عشقمان جداست شعرمان جداست.