khiabane16.blogfa.com
دلتنگی های عابر خیابان شانزدهمدلتنگی های عابر خیابان شانزدهم - شاعر شدم شبیه تو تا باورم کنی
http://khiabane16.blogfa.com/
دلتنگی های عابر خیابان شانزدهم - شاعر شدم شبیه تو تا باورم کنی
http://khiabane16.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Tuesday
LOAD TIME
0.3 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
39
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.258 sec
SCORE
6.2
دلتنگی های عابر خیابان شانزدهم | khiabane16.blogfa.com Reviews
https://khiabane16.blogfa.com
دلتنگی های عابر خیابان شانزدهم - شاعر شدم شبیه تو تا باورم کنی
khiabane16.blogfa.com
دلتنگی های عابر خیابان شانزدهم
http://www.khiabane16.blogfa.com/9006.aspx
دلتنگی های عابر خیابان شانزدهم. شاعر شدم شبیه تو تا باورم کنی. این روز ها چقدر سخت می گذره. انگار این جا آخر دنیاست. من به آخر دنیا رسیده ام. این نقطه پایان است. نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم شهریور ۱۳۹۰ساعت 19:34 توسط مهسا. نا گهان چقدر زود! بلاخره دوره دانشجوی من در دانشگاه علامه طباطبایی به پایان رسید و من از اول مهر دانشجوی حقوق بشر دانشگاه شهید بهشتی خواهم بود. چقدر زود چهار سال گذشت.چقدر زود چهار سال از بهترین دوران زندگیم به بدترین شکل سپری شد. چه روزها که بر ما نگذشت. آی ای دریغ و حسرت همیشگی.
دلتنگی های عابر خیابان شانزدهم -
http://www.khiabane16.blogfa.com/post-27.aspx
دلتنگی های عابر خیابان شانزدهم. شاعر شدم شبیه تو تا باورم کنی. از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام. نوشته شده در جمعه بیست و پنجم آذر ۱۳۹۰ساعت 20:38 توسط مهسا. در ابعاد این عصر خاموش. من از طعم تصنیف در متن این کوچه تنها ترم. بیا تا برایت بگویم. چه اندازه تنهایی من بزرگ است.
دلتنگی های عابر خیابان شانزدهم - ابر خاکستری بی باران دلگیر است
http://www.khiabane16.blogfa.com/post-30.aspx
دلتنگی های عابر خیابان شانزدهم. شاعر شدم شبیه تو تا باورم کنی. ابر خاکستری بی باران دلگیر است. دلم واسه خودم تنگ شده. واسه اون روزای خوب. اون روزهای ساده و سر شار. اون آسمون های پر از پولک. می خوام به خودم قول بدم زندگی رو ذخیره نکنم.زندگی موکول نکنم به بعد فلان امتحان یا اتفاق افتادن یه واقعه خاص. می خوان تو لحظه جاری شم. نوشته شده در پنجشنبه پانزدهم دی ۱۳۹۰ساعت 21:47 توسط مهسا. در ابعاد این عصر خاموش. من از طعم تصنیف در متن این کوچه تنها ترم. بیا تا برایت بگویم. چه اندازه تنهایی من بزرگ است.
دلتنگی های عابر خیابان شانزدهم -
http://www.khiabane16.blogfa.com/post-34.aspx
دلتنگی های عابر خیابان شانزدهم. شاعر شدم شبیه تو تا باورم کنی. این بهارها نمی دانم چگونه می گذرند. آرام و با شتاب. نوشته شده در سه شنبه هشتم فروردین ۱۳۹۱ساعت 22:2 توسط مهسا. در ابعاد این عصر خاموش. من از طعم تصنیف در متن این کوچه تنها ترم. بیا تا برایت بگویم. چه اندازه تنهایی من بزرگ است.
دلتنگی های عابر خیابان شانزدهم
http://www.khiabane16.blogfa.com/9108.aspx
دلتنگی های عابر خیابان شانزدهم. شاعر شدم شبیه تو تا باورم کنی. چیزی فرو ریزنده تر از اعنماد نیست. نوشته شده در دوشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۱ساعت 21:19 توسط مهسا. در ابعاد این عصر خاموش. من از طعم تصنیف در متن این کوچه تنها ترم. بیا تا برایت بگویم. چه اندازه تنهایی من بزرگ است.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
بچه کویر -
http://www.helalkavir.blogfa.com/post-90.aspx
دنیا از نگاه من (یک نسل سومی). ۱از پنجره طبقه سوم می دیدمش وقتی در باد بهاری رقص کنان به چپ راست می رفت.هیا هو و شادابی اش باعث شد تا آن لحظه را در دوربینم ثیت کنم.وقار در چپ و راست شدنش و سر دادن ندای شادابی اش در بهار هنوز در یادم هست. ۲زمستان است و دانه های برف با خود نمایی و آرام آرام فرود می آیند.از پنجره طبقه دوم باز می بینمش که در زیر برف آرام و با وقار ایستاده.انگار فریاد می کشد و به نگاهم می گوید:"آهای! من همانم،همانی که از بهار و شادابی ام عکس گرفتی". Persiadesert (سایت کویر و بیابان های ایران).
بار هستی - مهر
http://www.barhasti.blogfa.com/post-13.aspx
دلم خیلی تنگ شده.بیشتر واسه بچه های خوابگاه تا خود دانشگاه و کتاب ها. واسه اون اتاق ۶ متری مون که چقدر با همه غصه هاش باز هم خوش میگذشت. واسه نفیسه و. نسرین و تمام خاطرات قشنگمون. نوشته شده در یکشنبه بیست و هشتم شهریور ۱۳۸۹ساعت 22:15 توسط نسیم. ما دانستیم و تو هم خواهی دانست. که زمان جاودان بودن همه چیز را نفی میکند. ارتباطات و روابط عمومی (شب نویسی). دانشجویان روابط عمومی دانشگاه علامه. گروه ماسک دانشکده ارتباطات. انجمن روابط عمومی ایران.
بار هستی
http://www.barhasti.blogfa.com/8909.aspx
من و این روزهایی که گذشت. این روزها هر چه که میگذرد ،بیشتر احساس میکنم کسی در باد فریاد میزند . چه شرم آور است که من با دست های خالی ازتو که اینقدر بزرگی کمک میخواهم. اما تو چه مهربان تقاضایم را پذیرفتی، و یک بار دیگر توانستم در چشمه ی آبی ات، جلا پیدا کنم. نوشته شده در شنبه بیست و هفتم آذر 1389ساعت 20:0 توسط نسیم. ما دانستیم و تو هم خواهی دانست. که زمان جاودان بودن همه چیز را نفی میکند. ارتباطات و روابط عمومی (شب نویسی). دانشجویان روابط عمومی دانشگاه علامه. گروه ماسک دانشکده ارتباطات.
بار هستی - ...
http://www.barhasti.blogfa.com/post-12.aspx
این روزها دیگر انگشتانم حتی توان نگه داشتن قلم را ندارد. ولب هایم اینقدر ساکت شده اند که از یاد برده اند بوسه را. نوشته شده در جمعه دوازدهم شهریور ۱۳۸۹ساعت 14:56 توسط نسیم. ما دانستیم و تو هم خواهی دانست. که زمان جاودان بودن همه چیز را نفی میکند. ارتباطات و روابط عمومی (شب نویسی). دانشجویان روابط عمومی دانشگاه علامه. گروه ماسک دانشکده ارتباطات. انجمن روابط عمومی ایران.
بار هستی - این روزها
http://www.barhasti.blogfa.com/post-23.aspx
سلاااااام به همه دوست جونام. من دوباره اومدم.اما اینبار نه با اندوه و شکایت. اومدم بنویسم که این روزها همه چی آرومه. هیچ چیز تو زندگی یکنواخت نیست.بیاید تکرار کنیم: پایان شب سیه سفید است. و فراموشی بهترین راه حل برای رسیدن به آرامشه. نوشته شده در سه شنبه ششم دی ۱۳۹۰ساعت 12:34 توسط نسیم. ما دانستیم و تو هم خواهی دانست. که زمان جاودان بودن همه چیز را نفی میکند. ارتباطات و روابط عمومی (شب نویسی). دانشجویان روابط عمومی دانشگاه علامه. گروه ماسک دانشکده ارتباطات. انجمن روابط عمومی ایران.
بار هستی
http://www.barhasti.blogfa.com/8906.aspx
هیچ کس با ما نیست. هرچند میخواهند بگویند که هستند، اما نیستند. نمیدانم چرا همه از شکستمان خوشحالن. مگه پیروزیمان چه ضربه ای به آنها میزند؟ نوشته شده در چهارشنبه سی و یکم شهریور 1389ساعت 23:58 توسط نسیم. دلم خیلی تنگ شده.بیشتر واسه بچه های خوابگاه تا خود دانشگاه و کتاب ها. واسه اون اتاق ۶ متری مون که چقدر با همه غصه هاش باز هم خوش میگذشت. واسه نفیسه و. نسرین و تمام خاطرات قشنگمون. نوشته شده در یکشنبه بیست و هشتم شهریور 1389ساعت 22:15 توسط نسیم. این روزها دیگر انگشتانم حتی توان نگه داشتن قلم را ندارد.
بار هستی - مواظب ایده های تو سرت باش ممکنه تورو به کشتن بدن
http://www.barhasti.blogfa.com/post-15.aspx
مواظب ایده های تو سرت باش ممکنه تورو به کشتن بدن. بر خلافه تصور عامه بدبینا نیستن که خودکشی منکنن،خوشبینای سرخوردن. اگه هر لحظه منتظر معجزه نباشی به ملال و یه نواختی خو میگیری،همه چی طبیعی جلوه میکنه اینقدر. که دیگه چیزی نظرت رو جلب نمیکنه،انگار تو نیستی آخرین قدمات رو بر میداری. خون دیدن حالت رو بد نمیکنه،در نهایت میل به خودکشی هم دیگه چندان دل آزار نیست. نوشته شده در دوشنبه نوزدهم مهر ۱۳۸۹ساعت 10:34 توسط نسیم. ما دانستیم و تو هم خواهی دانست. که زمان جاودان بودن همه چیز را نفی میکند.
بار هستی
http://www.barhasti.blogfa.com/8905.aspx
خدایا کفر نمیگویم، پریشانم، چه میخواهی تو از جانم! مرا بی آنکه خود خواهم اسیر. زندگی کردی. خداوندا! اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی غرورت را برای. تکه نانی به زیر پای نامردان بیاندازی و شب آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته به سوی. خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر میگویی نمیگویی! اگر در روز گرما خیز تابستان تنت بر سایهی دیوار بگشایی لبت بر کاسهی مسی قیر. اندود بگذاری و قدری آن طرفتر عمارتهای مرمرین بینی و اعصابت برای سکهای اینسو و. آنسو در روان باشد زمین و آسمان را کفر میگویی نمیگویی! گروه ماسک...
بچه کویر - روزی دیگر
http://www.helalkavir.blogfa.com/post-89.aspx
دنیا از نگاه من (یک نسل سومی). رو اندازم را کنار زدم.به خاطر تکان تکان تخت قرژ قرژ صدا داد.(خدا را شکر هم اتاقی ام بیدار نشد تا دوباره.). از تخت پایین آمدم.کم کم چشمم داشت به تاریکی عادت می کرد و خورشید هم یواش یواش داشت بیرون می آمد تا صبحی نو و روزی جدید را اعلام کند. قد کشیدم، صورتم را شستم، اما هنوز خواب غلبه داشت. پنجره نیمه باز اتاق را که نیمه شب برای تعادل دما باز کرده بودم بستم تا بچه ها سرما نخورند. نوشته شده در یکشنبه چهاردهم آذر ۱۳۸۹ساعت 16:31 توسط نسل سومی. دلتنگی های عابر خیابان شانزدهم.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
39
جالب انگیز ناک.....!
هر کی اومده دیگه نرفته بیرون:دی. نظرم عوض شد هرروز اپ نمیکنم :دی. نوشته شده در سه شنبه بیست و چهارم آبان ۱۳۹۰ساعت 22:27 توسط سحر. دلم واسه اینجا تنگ شده بود.کم میام چون adslm تموم شده. مدرسه که خبری نی هر روز شیطنت پشت شیطنت. یه روز یه قورباغه. تو حیات مدرسه پیدا میکنیمو باهاش میدوییم دنباله بچه ها. یه روز مچ دبیر عربیمونو میگیریمو رو شیشه ماشینش یادداشت میزاریم که اقا خودتی. روزامون میگذره همینجوری ازین به بعد میخوام هر روز بنویسم.نهایتا نیم ساعت وقتمو بگیره دیگه. ایشالا فردا میرم که مانتو. همون روز امت...
خیابان های خون آلود
خیابان های خون آلود. دردهایت را روی همان پله ای که نشسته ای رها کن . دستت را به من بده . بلند شو . آن بالا یک منظره ی بی نظیر منتظر ماست. نوشته شده در جمعه هشتم فروردین 1393ساعت 16:50 توسط امیر. راست میگفت پیرمرد. اینجا مزرعه جوراب است. راست میگفت انگار روح کسی از اینجا خبر ندارد به جز ما چند . هوا خوب است . ابر ندارد و دیوار هم ندارد و این خوب است . یک کلبه دارد و یک مزرعه بر بالینش. کمی گرم و گس است اما در سایه خوشحال میشوی. نسیم کمی دارد. حال آدم خوب میشود. میخواهی چشمت را بند کنی یک گوشه ای نگاه.
www.khiaban.com
This Web page parked FREE courtesy of Make A Domain. Search for domains similar to. Is this your domain? Let's turn it into a website! Would you like to buy this. Find Your Own Domain Name. See our full line of products. Easily Build Your Professional Website. As low as $4.99/mo. Call us any time day or night (480) 624-2500.
خيابان از تو گذشته بود...
خيابان از تو گذشته بود. يادداشتهاي روزانه ي هزارويك شب. گفت تو اصلن کلاهت کو؟ به اسم دموکراسی را دیدیم و لذت بردیم و جا دارد از مسولان صدا و سیما و برادران گمنام تشکر ویژه. این آقای زیبا رو و خوش پوش و به روز را میشناسید؟ ایشان مهدی کلهر مشاوره رییس جمهورند که در یکی از برنامه های گفتگوی ویژه ی خبری در انتخابات نهم آمدند و موهای خود را که بسته بودند باز کردند و تکان دادند.ایشان بیشتر رنگ قرمز می پوشند و ریششان را خوشگل اصلاح میکنند. حالا اینها یعنی چه؟ این یکی را که حتمن می شناسید. پيام هاي ديگران .
Pardise
پردیس به معنای بهشت. آخرين نوشته هاي من. عید غدیر خم بر مسلمانان مبارک. نوشته شده توسط ترنم جون دوشنبه 29 مهر1392 ساعت 16:20. فرا رسیدن عید غدیر خم بر همه مبارک . نوشته شده توسط ترنم جون شنبه 10 تیر1391 ساعت 19:23. پیشاپیش عید نیمه شعبان رو تبریک میگم. روز مرد مبارک.هورااااااااااااااا. نوشته شده توسط ترنم جون یکشنبه 14 خرداد1391 ساعت 22:9. میلاد امام علی (ع) بر پیروان حضرتش مبارک باد. نوشته شده توسط ترنم جون دوشنبه 23 آبان1390 ساعت 9:39. نوشته شده توسط ترنم جون یکشنبه 22 آبان1390 ساعت 16:38. نوشته شده تو...
دلتنگی های عابر خیابان شانزدهم
دلتنگی های عابر خیابان شانزدهم. شاعر شدم شبیه تو تا باورم کنی. چیزی فرو ریزنده تر از اعنماد نیست. نوشته شده در دوشنبه بیست و نهم آبان 1391ساعت 21:19 توسط مهسا. این بهارها نمی دانم چگونه می گذرند. آرام و با شتاب. نوشته شده در سه شنبه هشتم فروردین 1391ساعت 22:2 توسط مهسا. چه قدر زود آدم ها جای خودشونو به یه بسته قرص اورلپت می دند . نوشته شده در پنجشنبه چهارم اسفند 1390ساعت 18:28 توسط مهسا. من از با تو بودن لحظاتی را می خواهم که مرا به نام می خوانی. نوشته شده در پنجشنبه سیزدهم بهمن 1390ساعت 0:45 توسط مهسا.
خیابان آخر
از هر دری سخنی. ميان گريه مي خندم كه چون شمع اندرين مجلس. زبان آتشينم هست ليكن در نميگيرد. دكتر حسن سبيلان اردستاني. نشريه ادبي جن و پری. و آغازی دیگر . بهار زیباست، گویی خوشه های امید را در باغچه دل انسان به جوانه می خواند و انباشتگی افسون خزان را در یلدای زمستان به جای گذارده است. انگار دیگر کسی کم حوصله نیست و لبخند مریم های سپید،یاس و یاسمن را به تماشای سبزی کوهپایه ها می برد آری هزار و یک شب لیلای زمستان تمام است و شهرزاد بیتا با دسته ای از بنفشه ها، از آبشار چکاد کوه به پهن دشت هستی کوچ کرده است.
"خیابان بی انتها"
تا نیمه چرا ای دوست؟ لاجرعه مرا سرکش ، من فلسفه ای دارم : یا خالی و یا لبریز. در کدام اردی بهشت. خانه تکانی کرده است؟ من تازه عاشقت شده ام! نوشته شده در سه شنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۴ساعت 23:18 توسط مریم. وقتی حتی از فرعی هم میزنی و باز سر کوچه ی دوم نشده با "صبر" چشم تو. دیگه باید بپذیری که جواب سلامش و باید با متانت علیک بگی و دعوتش کنی خونت. تا باهاش یه چایی تلخ بخوری ، و مدام با فکر بچگیات کلنجار بری که خدایا کمکم. کن تا یادم بمونه ،. مهمون حبیب تو هست و نذار شیطون گولم بزنه ،. آن دورها که ایستاده ی.
رنگارنگ
صداي پا صداي تنهايي. آذين شهر، براي چيست؟ يا بزرگي ، ميايد. ديوار ها چه خوشحالند. وميدانها چه شادمانه ميدرخشد. زيرا كه از دريچه. كوچه هارا ديد ميزنند. شروع نقطه ي اغاز. فاصله را تا مقصد كوتاه ميكند. به نهر هاي كوچك كوچه ها مي سپارد. فرياد را تا اعماق، تا ژرفا روان ساختن،. وچه پر شكوه است صداي پا. در تنهايي نيمه شب. اگر خيابان، آمار قدمهارا،نگاه دارد. نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۰/۰۴/۱۹ساعت 12 توسط فاصله. ربط / بي ربط. ما هم داريم زندگي مي كنيم. از چه كسي بايد پنهان كنم رازي را كه همه مي دانند. باربد کوچولو در...
khiabaneshologh.persianblog.ir
پلنگی برای دویدن
سید حسین نصرت آبادی. باشگاه مدیران و متخصصان. نویسنده: مهدی عبدالهی - ۱۳٩٢/۱٢/۱٧. Laquo;جنگیدن در راه ارزش ها،راحت تر از زندگی. کردن مطابق آنهاست.». نویسنده: مهدی عبدالهی - ۱۳٩٢/۸/٧. من از فرط تو می پوسیدم. توسیب کال از درخت خاطره میچیدی. سیب های کال جاذبه را نمی فهمند. روزی که افتادم دست تو بود یا تقدیر؟ روزی که در انفجار انتظار از آمدنت سرخ شدم. تو در بادهای زرد. با دست های سبز. از کنارم رد شدی. بی هیچ انتظار بیهوده ای. نویسنده: مهدی عبدالهی - ۱۳٩٢/٧/٩. من از عهد عتیق آمده ام. از جنگ های جهانی درون.
همسفر ترانه هام!منو به آسمون ببر...
منو به آسمون ببر. جمعه سی و یکم خرداد ۱۳۹۲ .:. 18:10 .:. رها .:. تب کردم از فراغ تو ای یار سرجدا. یک دم کنار بستر این غمزده بیا. موی سفید قامت خم گریه ی مدام. دارم به پیکرم زفراغت نشانه ها. شهادت عقیله ی بنی هاشم حضرت زینب (س) تسلیت. یکشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۴ .:. 22:6 .:. رها .:. یا علی گفتیم و عشق اغاز شد . میلاد امیرالمومنین علی بن ابی طالب(ع) بر عاشقان مبارک. شنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۳۹۴ .:. 10:2 .:. رها .:. با خاطره ها سرشارم. جشن نوروز تو را کم دارم. سال تحویل دلم می گیرد. با تو تا اخر خط بیدارم.
