khoneyeamn.blogfa.com
ناز انگشتای بارون توناز انگشتای بارون تو -
http://khoneyeamn.blogfa.com/
ناز انگشتای بارون تو -
http://khoneyeamn.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Tuesday
LOAD TIME
0.2 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
16
SSL
EXTERNAL LINKS
71
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.234 sec
SCORE
6.2
ناز انگشتای بارون تو | khoneyeamn.blogfa.com Reviews
https://khoneyeamn.blogfa.com
ناز انگشتای بارون تو -
khoneyeamn.blogfa.com
ناز انگشتای بارون تو
http://www.khoneyeamn.blogfa.com/8509.aspx
ناز انگشتای بارون تو. وپایان راه کاملا پیداست! می دهم قابش کنند. کنایه هایت را به رسم یادگاری. و به همان دیوار میاویزمش! جای همان دستخط تماشائی. همان شعر فروغ :. آری آری .آغاز دوست داشتن است. گرچه پایان راه ناپیداست. و پایان راه کاملا پیداست. من به عشقی می اندیشم. که مجروح دست دورانهاست! نوشته شده در پنجشنبه ۲۳ آذر۱۳۸۵ 23:3 توسط فریبا مهرآذین. مرد من عاشق برنامه ی نود است! مرد من،درشکه چی درون تابلوی نقاشی نیست. که گلهای درشت آفتاب گردان را،. در جاده های آفتاب سوخته مشق کند. مرد من شاعر شبهای بارانی نیست،.
ناز انگشتای بارون تو
http://www.khoneyeamn.blogfa.com/8601.aspx
ناز انگشتای بارون تو. این شعر را برای تو می گویم! اینبار که دیدمت ، چمدون توی دستت بود . بازم بارون میبارید. اینبار وقتی قراره تو بیای، اگه آسمون ابری باشه،چتر برمیدارم. و یه بوسه از روی گونتون! ای جاری از تو زمزمه تو این شب ترانه ساز،. بداد شعر من برس که نیمه کاره مونده باز. ای که صدات تنها تر از غریبی یه حنجر س. از تو یه دنیا خاطره تو ذهن خیس پنجرس. یادم میاد ترانه هات از حالا عاشقتر بودن. اونوقتا گونه هاتون از اشک اقاقی تر بو دن. اونوقتا شمعدونی تونم با خورشید همنفس میشد. قد تو هیچکی نازنین! سایت حسین...
ناز انگشتای بارون تو
http://www.khoneyeamn.blogfa.com/8609.aspx
ناز انگشتای بارون تو. بعد از آن دیر آمدنهایت بار دیگر زود می رفتی. سمت دور از دست با لبخند یا که بغض آلود می رفتی. لحظه ای بعد از خداحافظ در فضا عطر تو می پیچید. دست من بوی تو را می داد بوسه ام سوی تو می کوچید. سایه ات در ظهر تابستان رو به یک دیوار می لغزید. دور تر، جایی میان نور نقش تو آرام می لرزید. ای که در آنسوی رویاها باز چون تصویر یک خوابی. آرزوی وقت بیداری گاه اما نقش بر آبی. کاش فانوسی بیاویزم در شب راهی که تاریک است. بعد از آن دیر آمدنهایت لحظه ی دیدار نزدیک است. DESIGN BY : NIGHT SILENCE.
ناز انگشتای بارون تو - سفر را...به خاطر سپرده ام!
http://www.khoneyeamn.blogfa.com/post-16.aspx
ناز انگشتای بارون تو. سفر را.به خاطر سپرده ام! فصل آمیزش تن با خنکای خوش گور. وقت دل کندن و رفتن ، سفری تا ته دور. رستن از پیله چو پروانه به سوی خورشید. شوق پرواز روان روح ، تا آن سر نور. این طرف جاده پر می شود از خاطره ای. که در آن کودکی و صبح و صدا داشت حضور. کهنه یادیست که شاید بسپاریم به خواب،. یا که خوابیست که تکرار کنان کرده عبور. نوشته شده در یکشنبه ۶ اسفند۱۳۸۵ 22:45 توسط فریبا مهرآذین. DESIGN BY : NIGHT SILENCE. رواق منظر چشم من. آشیانه ی توست. کرم نما و فرود آی. که خانه .خانه ی توست.
ناز انگشتای بارون تو
http://www.khoneyeamn.blogfa.com/8512.aspx
ناز انگشتای بارون تو. سفر را.به خاطر سپرده ام! فصل آمیزش تن با خنکای خوش گور. وقت دل کندن و رفتن ، سفری تا ته دور. رستن از پیله چو پروانه به سوی خورشید. شوق پرواز روان روح ، تا آن سر نور. این طرف جاده پر می شود از خاطره ای. که در آن کودکی و صبح و صدا داشت حضور. کهنه یادیست که شاید بسپاریم به خواب،. یا که خوابیست که تکرار کنان کرده عبور. نوشته شده در یکشنبه ۶ اسفند۱۳۸۵ 22:45 توسط فریبا مهرآذین. DESIGN BY : NIGHT SILENCE. رواق منظر چشم من. آشیانه ی توست. کرم نما و فرود آی. که خانه .خانه ی توست.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
16
جای تو خالیست
http://moshtagheto.persianblog.ir/1390/1
٨۵ ، ٨۶ ، ٨٧ ، ٨٨ ، ٨٩ و حالا ٩٠! امسال رنگ و بوی عید ندارد! انگار نه انگار که روزی، سالی و دهه ای عوض شده است! روزها همان هستند و حال و هوا همان حال و هوا. به هر حال عیدتون مبارک! دلم از خودم گرفته. ساعت ٢:۱٤ ق.ظ روز دوشنبه ۸ فروردین ۱۳٩٠. تجربه ای از یک سفر. این شب های من. همه ی بودن های من. ناز انگشتای بارون تو. شاهان جهانند گدايان حسين. يا علی جان مددی. طلبه ای از نسل سوم. من و تو ، درخت و بارون. هر روز بی تو روز مباداست! به سوی تو می آیم. باشگاه دانشجویان و متخصصان. این وبلاگ با قدرت پرشین بلاگ.
جای تو خالیست
http://moshtagheto.persianblog.ir/1388/7
صفحه ای جدید با عنوان. تجربه ای از یک سفر. عکس ها اصلاح شده اند. ساعت ۱٠:٥٩ ب.ظ روز جمعه ۱٧ مهر ۱۳۸۸. خیلی وقت است که می خواهم بنویسم اما نمی شود. افکارم روی کاغذ نمی آیند. حرف هایم تا مرز اندیشه بیشتر قدم بر نمی دارند. انگار یک قفل. سنگین به همه ی افکارم و همه ی آنچه می خواهم بگویم زده باشند. نمی دانم چرا در این چند روزه همه ی اتفاقات عجیب. و غریب به یکباره دارند می افتند. از کارهای عجیبی که خودم انجام می دهم گرفته تا. امروز به وبلاگی سر زدم که عمرش به یک سال هم. یکسالگی اش را جشن بگیرد. فقط گوش می دهد.
جای تو خالیست
http://moshtagheto.persianblog.ir/1390/10
این روزها هر چه مینویسم "پیش‌نویس" می‌کنم که مبادا "تو" بخوانی! و پنجره‌ی خالی! ساعت ۱:۱٠ ق.ظ روز چهارشنبه ٢۸ دی ۱۳٩٠. غریبانه ترین سالگرد بود. وقتی تو نیستی هیچ کس نیست! همه فراموش کرده بودند! یک سال دیگر به زور زمان گذشت، که یک قرن گذشت! ساعت ۱۱:۳۳ ق.ظ روز یکشنبه ۱۸ دی ۱۳٩٠. تجربه ای از یک سفر. این شب های من. همه ی بودن های من. ناز انگشتای بارون تو. شاهان جهانند گدايان حسين. يا علی جان مددی. طلبه ای از نسل سوم. من و تو ، درخت و بارون. هر روز بی تو روز مباداست! به سوی تو می آیم. راه اندازی شده است.
آنقدر از یاد رفتم که شاعر شدم
http://vi0lin.blogfa.com/8906.aspx
آنقدر از یاد رفتم که شاعر شدم. یکم اسفند ماه یکهزار و سیصد و هشتاد و پنج. روزهای معمولی تموم می شن و بعدها تبدیل به روزهای خیلی خوب می شن . یه چیزایی هست بی ارزش که از دست می ره و بعد می فهمی وقتی بود چقدر خوب بود . می ترسم . از از درست دادن . تنها موندن . و این اتفاق می افته . درستع مثل شکستن یه بشقاب حادثه س . روزای سختی ان . اما روزای سخت تری در پیش رو هستن . می خوام امروز همه ی نگفتنی ها رو بگم . هایده داره می خونه ). نوشته شده در جمعه نوزدهم شهریور 1389ساعت 8:33 بعد از ظهر توسط باران. دوازده متر ...
آنقدر از یاد رفتم که شاعر شدم
http://vi0lin.blogfa.com/8901.aspx
آنقدر از یاد رفتم که شاعر شدم. روی دوشت می بری ام،. روی دوشم می برمت،. می گ ری م! رد دندان زخم بر روحت . زنی سیصد ساله ام. دختری سه ساله بود. پن این شعر مال همسرمه. که خودش توی وبلاگم گذاشته . نوشته شده در یکشنبه هشتم فروردین 1389ساعت 1:30 بعد از ظهر توسط باران. دلنوشته های یک عدد من. زمانی برای مستی اسبها(سایه). گویا التیام زخم هایم را گم کرده است(دومان). زیر باران باید رفت(تئاتر). دوباره از همان خیابانها. ما راویان قصه های رفته از یادیم.
آنقدر از یاد رفتم که شاعر شدم
http://vi0lin.blogfa.com/8904.aspx
آنقدر از یاد رفتم که شاعر شدم. خیلی دوسش دارم . خیلی زیاد . نمی تونم بگم چقد . رنگش بنظرم سفیده یه سفید مایل به آبی . مثل دوستش که بنظرم رنگش سبزه . تو یه همچین روزی چشماشو باز کرده و دنیا رو دیده . آسمون آبی رو . خورشیدو . شبو . ستاره ها رو . بیاین جاهای بدشو نگیم . جاهای خوبشو بگیم . آخه امروز تولدشه . اسمشو گذاشتن علی . نوشته شده در شنبه پنجم تیر 1389ساعت 7:10 بعد از ظهر توسط باران. دلنوشته های یک عدد من. زمانی برای مستی اسبها(سایه). گویا التیام زخم هایم را گم کرده است(دومان). زیر باران باید رفت(تئاتر).
آنقدر از یاد رفتم که شاعر شدم
http://vi0lin.blogfa.com/9001.aspx
آنقدر از یاد رفتم که شاعر شدم. نوشته شده در شنبه بیست و هفتم فروردین 1390ساعت 8:49 بعد از ظهر توسط باران. دلنوشته های یک عدد من. زمانی برای مستی اسبها(سایه). گویا التیام زخم هایم را گم کرده است(دومان). زیر باران باید رفت(تئاتر). دوباره از همان خیابانها. ما راویان قصه های رفته از یادیم.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
71
Kenneth W. Honeycutt (Ken) - Monroe Automobile Accidents Attorneys | North Carolina Child Custody, Child Support Lawyers, Law Firm - Kenneth W. Honeycutt (Ken)
THIS IS AN ADVERTISEMENT. Kenneth W. Honeycutt (Ken). Kenneth W. Honeycutt. 206 E Jefferson Street. Monroe, North Carolina 28112. Former Judge, Former District Attorney provides the experience to handle your case. The office of Kenneth W. Honeycutt (Ken) practices law in Monroe, North Carolina and Union Co. Our entire staff is dedicated to helping clients with their legal matters regarding:.
تنهایی پرهیاهو
رمز همیشگی 4 رقمی. یکشنبه نوزدهم شهریور ۱۳۹۱ 2 AM. دوست صبور من از قحطي اومده بعدا نوشت. شنبه صبح يكي از دوستاي صميميم زنگ زد با هم حرفيديدم. خيلي ناراحت شدم مامانش مريضه يعني از چند ماه پيش مريضه ولي چون دوست نداشتن كسي بدونه به هيچ كس نگفتن به من هم همون موقع گفت يك عمل ساده و معمولي بود ه من خر هم باور كردم و كلي هم سرزنش كه چرا به من نگفتي و دوستي براي همين موقع هاست و از اين حرفا كه ديدنشون هم رفتم. منم گير ميدادم كه يعني خواهراي ديگه ات نيستن يعني تو اين چند ماه يه روز هم وقت نداري؟ گفتم ميتونستي ب...
خونه ی قطره ی کوچولو
خونه ی قطره ی کوچولو. خونه ای برای حرف های نگفته یه قطره کوچک. تنهایی و هووم و من و . یکشنبه 29 آبانماه سال 1390 ساعت 07:52 ق.ظ. در فضایی تاریک نشسته ام صدای پچ پچ افرادی میاید. که شاید انها هم روزی مثل من در تنهایی خود غرق شوند. من چشم به پله ایی دوخته ام که هیچ گاه قرار نیست. از ان فردی بالا بیاید که قلبش تنها برای من میزند و شاید. قلب من تنها برای او بزند . حس تنهایی . حس پوچی. اهنگی ارام من را در برگرفته است انگشت هایم سرد اند. بوی سیگار این فضای تاریک را کاملا در بر گرفته است. حس همیشگی تنهایی .
khoneye-jadide-cindi.blogfa.com
دختر شب های شیشه ای
دختر شب های شیشه ای. برای نیمایی که با طعم مهر غریبه بود و غریبه ماند و . راه هموار نبود شب به من ه ی می زد و کبوتر هر دم. نفسی از سر ترس،. نفسی از سر بیم. هم قدم با مهتاب گریه میکرد شب تاب. دست الوده ی زن. دست الوده ی مرد. تب چشم نیما و نفس هایی کند،. دست الوده ی یک شهر به ازار چکاوک. دست الوده ی دنیا به هتاکی خورشید و شرف. جاده از سرخی خون لغزان است. تقدیم به نیمایی که لبخند بدهکار لب های اوست تا انتهای نفس کشیدن های پی در پی زمین. نوشته شده در پنجشنبه نهم تیر ۱۳۹۰ ساعت 20:37 توسط ღسپیده. جانم برایتان ...
خونه ی ما
واااای کلی نوشتم همش پرید :( ( اصن اعصاب ندارم :( ( (. نوشته شده در سه شنبه سوم اردیبهشت 1392ساعت 16:30 توسط خانومی. معلوم نیست امسال چه خبره که تمایل پیدا کردم بنویسم دوباره! البته بگم این مدت که ننوشتم همچین بدم نبود! چون خیلی معتاد اینجا شده بودم که این مدت ترکش کردم :) الانم با موبایل دارم پست میذارم و کند تایپ میکنه نمیفهمم چی مینویسم! وبلاگ همتونو میخونم ولی چون از ریدر گوشی میخونم معمولا کامنت نمیذارم ولی از حال همتون باخبرم! منم خوبم شوهرمم خوبه! سربازیش داره تموم میشه چند روز دیگه :) نینی ندارم!
ناز انگشتای بارون تو
ناز انگشتای بارون تو. بعد از آن دیر آمدنهایت بار دیگر زود می رفتی. سمت دور از دست با لبخند یا که بغض آلود می رفتی. لحظه ای بعد از خداحافظ در فضا عطر تو می پیچید. دست من بوی تو را می داد بوسه ام سوی تو می کوچید. سایه ات در ظهر تابستان رو به یک دیوار می لغزید. دور تر، جایی میان نور نقش تو آرام می لرزید. ای که در آنسوی رویاها باز چون تصویر یک خوابی. آرزوی وقت بیداری گاه اما نقش بر آبی. کاش فانوسی بیاویزم در شب راهی که تاریک است. بعد از آن دیر آمدنهایت لحظه ی دیدار نزدیک است. ای که می خواهی و می خواهم تو را!
من و تو ... ما شدیم !
من و تو . ما شدیم! خوب من،همیشه و همه جا،درهمه شرایط با نهایت عشق کنارت خواهم ماندودنیایی از وفا و صمیمیت،مهر و محبت،ایمان و صداقت،عشق و دوست داشتن به تو هدیه خواهم داد. نازنینم توهمانی که روزگاری تمام رویای من بودی و حال تمام دنیای من شدی و من خوشحال از این با تو بودن،مال تو بودن.هستی من چگونه خوبیهایت راتوصیف کنم که واژه ها هم توان وصف تو را ندارند و من با زیباترین کلام میگوییم مرتضام ،همسر عزیزم دوستت دارم. نوشته شده در یکشنبه یکم آبان 1390ساعت9:37توسط خودم. خدايا بابت همه ي كمك هات ازت ممنونيم. نازنی...
من و خدای من
من و خدای من. نمیدونم چند وقت پیش. بذار بگم دو سال و اندی پیش. با لبخند دستمو گرفتی. هیچ وقت برات نشکست. بدون دونستن غم ته این چشمها. بهارش تو لدت مبارک. شنبه 26 بهمن1392 14:6. مادرها موجودات عجیبی اند. فرای اینکه زنها موجودات عجیبی هستند. اما گویی نام مادر که روی زن قرار میگیرد. تمام او را تغییر میدهد. حساسیت ها و نگرانی هایش گاه دوست داشتنی است. و گاه خسته کننده اما. عجیب ترین اتفاق آنست که. او صبری دارد نامحدود. و گذشتی دارد که ناگزیرم از وصفش. نمیدانم اما هرچه که هست زن و مادر شدنش. زمین عروس آسمان شد.
کلبه ی بهاری
مردانی که دولت اعدال برای وزارت علوم معرفی کرد. مردانی که دولت اعدال برای وزارت علوم معرفی کرد. بیش از 70 سال از آغاز آموزش عالی نوین در ایران می گذرد و در تمام این سالها، آموزش عالی و دانشگاه روند پر فراز و نشیبی را طی کرده است. گاهی بی سر و صدا تنها به کار آموزش و پژوهش پرداخته و گاهی در بزرگترین تحولات تاریخی ایران نقش آفرینی کرده است اما در همه این سالها هیچگاه همچون امروز درگیر متولی نبوده است. همه مردان رئیس جمهور برای وزارت علوم. برنامه های روی زمین مانده. بودجه آموزش عالی بی دفاع در فصل بودجه.
نجواي دل
حرفهاي دل - كه چون از دل برآيد بر دل نشيند. با سلام خدمت همه دوستان در بلاگفا . مدتي بود كه بعلت مشغله كاري نبودم و حالا ميخواهم باشم البته با كمك شما دوستان. سه شنبه دوم مهر 1392 11:26 مجتبي. ديشب خدا آروم صدام كرد و گفت :. عشقت داره قربون يكي ديگه. اونوقت تو راحت خوابي دي؟ لبخندي زدم و گفتم :. خدا جونم " اين همون مخلوقي هست. كه وقتي آفريديش به خودت آفرين گفتي . . ! سه شنبه بیست و یکم آذر 1391 16:39 مجتبي. سلام به همه دوستان عزيز . گفتم : تو شیرین منی. گفتی : تو فرهادی مگر؟ برچسبها: سلام به دوستان.
خونه ی فیروزه ای
خونه ی فیروزه ای. تاريخ : چهارشنبه هفتم مهر ۱۳۹۵ 21:16 نویسنده : آتنا. چن روز پیش دفتر خاطراتمو پیدا کردم ک خاطره های 5 تا 3 سال پیش توش بود.برخوردم ب پسورد بلاگفام وبلاگی ک با وجود صفحه های اینستاگرام و عضویت تو سایتای مختلف کاملا فراموش شده بود. وقتی اومدم تو وبلاگ و دیدم که بقیه دوستای بلاگفاییم هم همین طورین خیلی ناراحت شدم.انقد که فقط میخاستم بیام ی جا بنویسمش بدون اینکه برام مهم باشه کسی میخونتش یا نه. تاريخ : جمعه هجدهم مرداد ۱۳۹۲ 15:22 نویسنده : آتنا. امروز مامانم گفت بیا بریم نماز عید فطر.
