khordshodam.blogfa.com

arezooyebahari.blogfa.com

آرزوهای بهاری -

http://www.arezooyebahari.blogfa.com/post/34

زوهایم را برآورده می کند خدائی که بخاطر. خندیدن گلی آسمان را می گریاند . این آرزو میتونه هر آرزوئی باشه . نوشته شده در پنجشنبه ۲۹ دی۱۳۹۰ساعت 11:25 توسط. در بیکرانه زندگی دو چیز است که افسونم میکند. آبی آسمانی که می بینم و می دانم که نیست. و خدایی که نمی بینم و میدانم که هست. عزیز دل مامان بابا. تنهایی و بی کسی. روزهای بر باد رفته من. طراحی و ساخت تندیس راه هشتم.

arezooyebahari.blogfa.com

آرزوهای بهاری - گفتگو با خدا

http://www.arezooyebahari.blogfa.com/post/39/گفتگو-با-خدا

کودک نجوا کرد.خدایا با من صحبت کن و یک چکاوک. آواز خواند،ولی کودک نشنید.پس کودک با صدای بلند. گفت خدایا با من صحبت کن و آذرخش در آسمان. غرید،ولی کودک متوجه نشد. کودک فریاد زد خدایا یک معجزه به من نشان بده و یک. زندگی متولد شد،ولی کودک نفهمید. کودک ناامیدانه. گریه کرد و گفت خدایا مرا لمس کن و بگذار تو را. بشناسم،پس خدا نزد کودک آمد و او را لمس کرد.ولی. کودک بالهای پروانه را شکست و در حالی که خدا را. درک نکرده بود از آنجا دور شد! نوشته شده در جمعه ۵ اسفند۱۳۹۰ساعت 21:5 توسط. عزیز دل مامان بابا.

setareyedonbaledar93.blogfa.com

ستاره دنبالدار - بر بال فرشتگان

http://www.setareyedonbaledar93.blogfa.com/post-1.aspx

در انتهای ثانیه های جمعه چشمان بی سر و پایم به دنبال پیراهن یوسف می گشت . تا او را بیابد. انگار امروز هم نمی یایی؟ تا دفتر مشق زندگیم را که با خطوط پریشانی سیاه گشته برایم خط بزنی! آقای من دلم تنگ است تا پایان کتاب زندگیم چند صفحه ای بیش باقی نمانده. کاش قلمی داشتم از جنس اشک تا برایت در دل عرفات یادگاری بنویسم. آقای من باز هم سفر؟ لحظه ای صبر کن! لحظه ای از آن من باش! هنوز هم در التهاب باغ پر از سیب و افسون گلهای یاس می سوزم اما در بیراهه. من باید جای دگری باشم. انگار هویت ام را گم کرده ام.

arezooyebahari.blogfa.com

آرزوهای بهاری - ماه میهمانی

http://www.arezooyebahari.blogfa.com/post/46/ماه-میهمانی

رمضان آمد و آهسته صدا کرد مرا. مستعد سفر شهر خدا کرد مرا. از گلستان کرم طرفه نسیمى بوزید. که سراپاى پر از عطر و صفا کرد مرا. نازم آن دوست که با لطف سلیمانى خویش. پله از سلسله دیو دعا کرد مرا. فیض روحالقدسم کرد رها از ظلمات. همرهى تا به لب آب بقا کرد مرا. من نبودم بجز از جاهل گم کرده رهى. لایق مکتب فخر النجبا کرد مرا. در شگفتم ز کرامات و خطاپوشى او. من خطا کردم و او مهر و وفا کرد مرا. دست از دامن این پیک مبارک نکشم. که به مهمانى آن دوست ندا کرد مرا. زین دعاهاست که با این همه بىبرگى و ضعف. تنهایی و بی کسی.

setareyedonbaledar93.blogfa.com

ستاره دنبالدار -

http://www.setareyedonbaledar93.blogfa.com/post-5.aspx

نوشته شده در سه شنبه بیست و یکم تیر ۱۳۹۰ 12:52 توسط ستاره خاموش. DESIGN BY : NIGHT SILENCE. به نام خداوند بخشنده مهربانی. وجدان صدای بیدار خداوند هست. همیشه سعی کنیم کاری کنیم که. بتونیم با وجدانمون روبه رو بشیم. فکر نکیم اگه دلی رو بشکنیم. اشک کسی رو در بیاریم عهدی و پیمانی. رو بشکنیم آبروی کسی رو ببیریم و عین خیالمونم. نباشه بگیم همه چیز تموم شد کسی نمی فهمه. نه هم باید این دنیا جواب پس بدیم هم اون دنیا. پس تا دیر نشده با خودمون روراست باشیم. خودمونو که نمی تونیم گول بزنیم. اینا افسانه نیست اینا واقعیته.

arezooyebahari.blogfa.com

آرزوهای بهاری - بیسکویت سوخته

http://www.arezooyebahari.blogfa.com/post/38/بیسکویت-سوخته

زمانی که من بچه بودم، مادرم علاقه داشت گهگاهی. غذای ساده صبحانه را برای شب هم آماده کند. یک. شب را خوب یادم مانده که مادرم پس از گذراندن یک. روز سخت و طولانی در سر کار، شام ساده ای مانند. صبحانه تهیه کرده بود. آن شب پس از زمان زیادی،. مادرم بشقاب شام را با تخم مرغ، سوسیس و. بیسکویت های بسیار سوخته، جلوی پدرم گذاشت. یادم می آید منتظر شدم ببینم آیا او هم متوجه. سوختگی بیسکویتها شده است! ولی کاری که پدرم انجام داد این بود که دستش را. طرف بیسکویت دراز کرد، لبخندی به مادرم زد و از من. که بیسکویتهاش سوخته باشد؟

setareyedonbaledar93.blogfa.com

ستاره دنبالدار

http://www.setareyedonbaledar93.blogfa.com/9004.aspx

نوشته شده در سه شنبه بیست و یکم تیر ۱۳۹۰ 12:52 توسط ستاره خاموش. چقدر تلخ است ! که هزاران هزار معادله چند مجهولی زندگی را در زیر لبخندی ساختگی به زور هول دهی و هر روز در کنار آیینه برای اندیشهایت. شکلک در آوری . سعی می کردم . هر روز پلکهایم را از غبار اندوه بتکانم و سوار بر اسب تنهایی مثال شاهزاده ملک غم زندگی را در زیر سم اسبم له کنم. کوه تا کوه در برم اندوه بود و دشت دشت نا امیدی. تمام پوست لطیف احساسم .چه تلخ زیر تازیانه های زمانه کبود گشته بود و در گوشه ای از این کره خاکی با غربت هم آغوش بودم. کاش قل...

setareyedonbaledar93.blogfa.com

ستاره دنبالدار -

http://www.setareyedonbaledar93.blogfa.com/post-2.aspx

چقدر تلخ است ! که هزاران هزار معادله چند مجهولی زندگی را در زیر لبخندی ساختگی به زور هول دهی و هر روز در کنار آیینه برای اندیشهایت. شکلک در آوری . سعی می کردم . هر روز پلکهایم را از غبار اندوه بتکانم و سوار بر اسب تنهایی مثال شاهزاده ملک غم زندگی را در زیر سم اسبم له کنم. کوه تا کوه در برم اندوه بود و دشت دشت نا امیدی. همه جا پاییزان و سرد بود. به مانند قماربازی در صفحه زندگی کیش و مات گشته بودم و سینه ام از غم بی عشقی و بی هم نفسی می سوخت. بر آسمانی پر از ستاره را با خود برایم به ارمغان آورده بود. پس تا...