dontforget.blogfa.com
Dont Forget !
http://www.dontforget.blogfa.com/author-sahar.aspx
قالب هاي پارسي تم. پناه گریه های من. داستان مردی که جهنم را خرید! قالب هاي پارسي تم. پناه گریه های من. کدام شانه میشود پناه گریه های من؟ کدام ضجه میرسد به پای مویه های من؟ هرچقدر،سنگدل شوم به پای تو نمیرسم. نمیرسی به پای من. به کوچه خیال تو شبانه پا نهاده ام. و بی صداست باز هم طنین گریه های من. شراب عشق تو دوباره مرا مست میکند! نه خواب بود باز هم خدای من.خدای من. هزار بغض مانده است در گلوی خسته ام. کدام شانه میشود پناه گریه های من! نوشته شده در شنبه 3 مهر1389ساعت 14:45 توسط سحر. کشیش تعجب کرد و گفت: جهنم؟
dontforget.blogfa.com
Dont Forget ! - مسافر
http://www.dontforget.blogfa.com/post-44.aspx
قالب هاي پارسي تم. پناه گریه های من. داستان مردی که جهنم را خرید! قالب هاي پارسي تم. با تو هستم ای مسافر.ای به جاده تن سپرده. ای که دلتنگی غربت.منو از یاد تو برده. هنوزم هوای خونه.عطر دیدارتو داره. گل به گل گوشه به گوشه.تو رو یاد من میاره. با تو من چه کرده بودم.که چنین مرا شکستی. بی وداع و بی تفاوت.سرد و بی صدا شکستی. به گذشته بر می گردم.به سراغ خاطراتم. تازه می شود دوباره.از تو داغ خاطراتم. به تو می رسم همیشه.در نهایت رسیدن. هر کجا باشی و باشم.به تو بر می گردم حتما.
dontforget.blogfa.com
Dont Forget !
http://www.dontforget.blogfa.com/8902.aspx
قالب هاي پارسي تم. پناه گریه های من. داستان مردی که جهنم را خرید! قالب هاي پارسي تم. به نام خالق ریحان و بوی خوش آن. گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را که پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا، بر شانه های صبورت بگذارم، آرام برایت بگویم و بگریم، در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟ گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی، اینگونه زار بگریم؟ گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟ گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟ گفت: اول بار که گفتی خدا آن چنان به شوق ...
dontforget.blogfa.com
Dont Forget ! - خداوندا نمی دانم
http://www.dontforget.blogfa.com/post-43.aspx
قالب هاي پارسي تم. پناه گریه های من. داستان مردی که جهنم را خرید! قالب هاي پارسي تم. در این دنیای وانفسا. كدامین تكیه گه را تكیه گاه خویشتن سازم. در این وادی كه عالم سر خوش است و دلخوش است و جای خوش دارد. كدامین حالت و حال و دل عالم نصیب خویشتن سازم. به جان لاله های پاك و والایت نمی دانم. خداوندا تو راهم ده. كه دیگر نا امیدم من و میدانم كه نومیدی ز درگاهت گناهی بس ستمبار است و لیكن من نمیدانم. همیشه بغض پنهانی گلویم را حسابی در نظر دارد و می دانم كه آخر بغض پنهانم مرا بی جان و تن سازد. چرا با كس نمی گویم؟
dontforget.blogfa.com
Dont Forget !
http://www.dontforget.blogfa.com/author-shaghayegh.aspx
قالب هاي پارسي تم. پناه گریه های من. داستان مردی که جهنم را خرید! قالب هاي پارسي تم. عشق یعنی راه رفتن زیر باران. عشق یعنی من می روم تو بمان. عشق یعنی آن روز وصال. عشق یعنی بوسه ها در طوله سال. عشق یعنی پای معشوق سوختن. عشق یعنی چشم را به در دوختن. عشق یعنی جان می دهم در راه تو. عشق یعنی دستانه من دستانه تو. عشق یعنی مریمم دوستت دارم تورو. عشق یعنی می برم تا اوج تورو. عشق یعنی حرف من در نیمه شب. عشق یعنی اسم تو واسم میاره تب. عشق یعنی انقباظو انبصاط. عشق یعنی درده من درده کتاب. عشق یعنی قلب من در دست توست.
dontforget.blogfa.com
Dont Forget !
http://www.dontforget.blogfa.com/8905.aspx
قالب هاي پارسي تم. پناه گریه های من. داستان مردی که جهنم را خرید! قالب هاي پارسي تم. داستان مردی که جهنم را خرید! در قرون وسطا کشیشان بهشت را به مردم میفروختند و مردم نادان هم با پرداخت هر مقدار پولی قسمتی از بهشت را از آن خود میکردند. فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج میبرد دست به هر عملی زد نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد تا اینکه فکری به سرش زد. به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت:قیمت جهنم چقدره؟ کشیش تعجب کرد و گفت: جهنم؟ با تو هستم ای مسافر.ای به جاده تن سپرده. كدامین حا...
dontforget.blogfa.com
Dont Forget !
http://www.dontforget.blogfa.com/author-df_sara.aspx
قالب هاي پارسي تم. پناه گریه های من. داستان مردی که جهنم را خرید! قالب هاي پارسي تم. نوشته شده در سه شنبه 24 فروردین1389ساعت 19:23 توسط سارا. لطفا اگر مطالب را کپي ميکنيد منبع هم بگذاريد/منتظر حظور گرم شما در اين وبلاگ هستيم .
dontforget.blogfa.com
Dont Forget !
http://www.dontforget.blogfa.com/8907.aspx
قالب هاي پارسي تم. پناه گریه های من. داستان مردی که جهنم را خرید! قالب هاي پارسي تم. پناه گریه های من. کدام شانه میشود پناه گریه های من؟ کدام ضجه میرسد به پای مویه های من؟ هرچقدر،سنگدل شوم به پای تو نمیرسم. نمیرسی به پای من. به کوچه خیال تو شبانه پا نهاده ام. و بی صداست باز هم طنین گریه های من. شراب عشق تو دوباره مرا مست میکند! نه خواب بود باز هم خدای من.خدای من. هزار بغض مانده است در گلوی خسته ام. کدام شانه میشود پناه گریه های من! نوشته شده در شنبه 3 مهر1389ساعت 14:45 توسط سحر.
dontforget.blogfa.com
Dont Forget ! - پناه گریه های من
http://www.dontforget.blogfa.com/post-47.aspx
قالب هاي پارسي تم. پناه گریه های من. داستان مردی که جهنم را خرید! قالب هاي پارسي تم. پناه گریه های من. کدام شانه میشود پناه گریه های من؟ کدام ضجه میرسد به پای مویه های من؟ هرچقدر،سنگدل شوم به پای تو نمیرسم. نمیرسی به پای من. به کوچه خیال تو شبانه پا نهاده ام. و بی صداست باز هم طنین گریه های من. شراب عشق تو دوباره مرا مست میکند! نه خواب بود باز هم خدای من.خدای من. هزار بغض مانده است در گلوی خسته ام. کدام شانه میشود پناه گریه های من! نوشته شده در شنبه ۳ مهر۱۳۸۹ساعت 14:45 توسط سحر.
dontforget.blogfa.com
Dont Forget ! - داستان مردی که جهنم را خرید!
http://www.dontforget.blogfa.com/post-46.aspx
قالب هاي پارسي تم. پناه گریه های من. داستان مردی که جهنم را خرید! قالب هاي پارسي تم. داستان مردی که جهنم را خرید! در قرون وسطا کشیشان بهشت را به مردم میفروختند و مردم نادان هم با پرداخت هر مقدار پولی قسمتی از بهشت را از آن خود میکردند. فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج میبرد دست به هر عملی زد نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد تا اینکه فکری به سرش زد. به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت:قیمت جهنم چقدره؟ کشیش تعجب کرد و گفت: جهنم؟