KKUNTZE.BLOGSPOT.COM

r00tart.blogspot.com

:rOOtART: About rOOt

http://r00tart.blogspot.com/p/about-root.html

Geboren in Arnsberg/Westfalen. Lebend in der Nähe von Hamburg, aber auch nahe der geliebten Deichlandschaft, deren "Theater" sie so gerne inszeniert, indem sie die Besucher der Deiche wie einen Scherenschnitt ablichtet. Ihr Motto ist: Es ist alles eine Frage der Betrachtung und . manchmal muss es anders sein. Born in n Arnsberg, Germany. I always wanted to become a painter. My parents and teachers were convinced about my talents when I started to paint blue birds at the age of 8 years. I admire her for t...

dokhtarake.blogfa.com

دخترک قهوه فروش

http://www.dokhtarake.blogfa.com/post-493.aspx

يه غروب پاييزي تهران. شايد اثر قرصهاي م سكني كه خوردم يا آهنگي كه از ديروز كليد كردم روش يا هر دوي اونها! آرومم، يه آروم بي خيالي كه مي تونه ببخشه، بگذره، فراموش كنه، به دل نگيره، براش اهميت نداشته باشه "نامهربوني" اونهايي كه ج ز دوستي ازشون انتظاري نمي رفت. يه غروب پاييزي تهران. And you're singing the songs /Thinking this is the life. خانه ای با گلدونهای رنگی. پیش از ظهر یه روز تعطیل گرم و آروم. فروشگاه اينترنتي ايران آرنا.

dokhtarake.blogfa.com

دخترک قهوه فروش

http://www.dokhtarake.blogfa.com/post-486.aspx

آدم وقتی بچه است دوست داره زودی بزرگ بشه، فکر می کنه اتفاقهای م هم و هیجان انگیز تو دنیای آدم بزرگها اتفاق می افته، اینکه می تونه حرف بزنه و حرفش جدی گرفته بشه، اینکه خودش واسه زندگی اش تصمیم بگیره و هی بهش نگن چی کار بکن چی کار نکن. ولی وقتی بزرگ میشه می بینه نه به همین راحتیها نیست! بعد یه موقعهایی مثل یه غروب دوشنبه تعطیل خسته میشه از آدم بزرگ بودنش. از فکر کردن و تصمیم گرفتن. اصلا از همه چی. خسته میشه به اندازه همه سالهای آدم بزرگی اش. يه غروب پاييزي تهران. خانه ای با گلدونهای رنگی.

dokhtarake.blogfa.com

دخترک قهوه فروش

http://www.dokhtarake.blogfa.com/9102.aspx

لای پنجره بازه، صدای پرنده و ماشین و شهر و آدم و زندگی میاد.چشمم می افته به کتاب هنر و فن کافی شاپ داری که صاحب کافه ای که چند روز پیش درش مهمون بودم وقتی فهمید کارم قهوه فروشیه بهم هدیه کرد، جدی یا شوخی می خواست نظرم و بعد از خوندن کتاب بدونه، جدی بهش گفتم که وقتی خوندم نظرمو باهاش درمیون می گذارم. بعد تعداد آدمهایی که دوروبرم نشسته بودن زیاد شد، یه دونه میز شد دو تا و سه تا که چسبیدن به هم! که من تنها شدم تو یه جمع که نمی شناختمشون.عین روزهای اول مهاجرت تو یه سرزمین غریب! گوشی ام رو از کنار بالش برمی د...

spacelab591.blogspot.com

Space Lab 591: Kerstin Kuntze

http://spacelab591.blogspot.com/2010/12/kerstin-kuntze.html

Born 1965 in Cologne - now living in Frankfurt (Germany). I'm a freelance Graphic-Designer and Mother of 3 children. Picturemaking was always an inward urge. Starting as a kid with "always drawing" - now using. Photography melted with graphic infusion. Trying to find something inside that wants to see the light. My pictures show emotions from deep black to glowing red. Sometimes they are really disturbing - sometimes really smooth. Why do you take photos? Or to forget.the grey? R to destroy.illusions?

dokhtarake.blogfa.com

دخترک قهوه فروش

http://www.dokhtarake.blogfa.com/9107.aspx

اسم مشتریهارو رو لیوانهاشون می نویسیم و من این رو دوست دارم، یه آشنایی چند لحظه ای، غریبه ای که اسم داشته باشه فقط یه غریبه نیست! میشه یه صورت با یه اسم و شخصیتی که پ شت اون اسم و صورت زندگی می کنه.فرصت خوش و بش کردن نداشتم از بس که سرمون شلوغ بود، از اون روزهایی که به نظر میومد همه آدمهای شهر با هم تو مغازه ما قرار گذاشته باشن و تموم روز یه صف تا دم در ردیف شده باشه. اسمهارو می خوندم و نوشیدنیهارو می دادم دست صاحابش، یه لبخند، یه تیکه کوچیک، یه تعریف، آرزوی یه روز خوش. آدمیزاد به محبت احتیاج داره.

dokhtarake.blogfa.com

دخترک قهوه فروش

http://www.dokhtarake.blogfa.com/9207.aspx

بعضي آدمها گ ره مي خورن به بعضي حسها يا به يه تصوير خاص! يكي از همبازيهاي كودكي من تصوير عروسك پلاستيكي نسبتا زشتي كه داشتم، يا اون يكي آدامسي كه از توي جوب برداشت گذاشت تو دهنش! يه آدم گ ذشته زندگيم بوي يه عطر ، يكي هست كه ب غض . بعضيها هم ميشن يه "لبخند" به همون سادگي و قشنگي و سبكي كه هر وقت يادشون مي افتي نقش مي بندن گوشه لبت. يه غروب پاييزي تهران. شايد اثر قرصهاي م سكني كه خوردم يا آهنگي كه از ديروز كليد كردم روش يا هر دوي اونها! يه غروب پاييزي تهران. خانه ای با گلدونهای رنگی.

dokhtarake.blogfa.com

دخترک قهوه فروش

http://www.dokhtarake.blogfa.com/post-491.aspx

اسم مشتریهارو رو لیوانهاشون می نویسیم و من این رو دوست دارم، یه آشنایی چند لحظه ای، غریبه ای که اسم داشته باشه فقط یه غریبه نیست! میشه یه صورت با یه اسم و شخصیتی که پ شت اون اسم و صورت زندگی می کنه.فرصت خوش و بش کردن نداشتم از بس که سرمون شلوغ بود، از اون روزهایی که به نظر میومد همه آدمهای شهر با هم تو مغازه ما قرار گذاشته باشن و تموم روز یه صف تا دم در ردیف شده باشه. اسمهارو می خوندم و نوشیدنیهارو می دادم دست صاحابش، یه لبخند، یه تیکه کوچیک، یه تعریف، آرزوی یه روز خوش. آدمیزاد به محبت احتیاج داره.

dokhtarake.blogfa.com

دخترک قهوه فروش

http://www.dokhtarake.blogfa.com/post-488.aspx

اینجا کمتر پیش میاد جمعه اش حس و حال جمعه تهران و داشته باشه. وقتی هم که مسافرت اونجام هیچ غروب دلتنگی واسه ام نداره. میشه یه روز مثل بقیه روزهای هفته. ولی امروز این سر دنیا غروب جمعه اش خیلی لعنتی بود. با یه عالمه ابر.بارون. شراب می خواست و بغل. يه غروب پاييزي تهران. And you're singing the songs /Thinking this is the life. خانه ای با گلدونهای رنگی. پیش از ظهر یه روز تعطیل گرم و آروم. فروشگاه اينترنتي ايران آرنا.