KLAKET.BLOGFA.COM

somarogh.blogfa.com

سمارق

http://somarogh.blogfa.com/9305.aspx

آقای همسایه کلاه قرمزی که یادتونه . این آقای همسدی مشهدیه . کاری از بین یک عالمه سیاه مشق محصول شبهای با صفای جشنواره کشوری دانش آموزی که امسال توفیق شد بعد از بیست و پنج سال توفیق حضور داشته باشم از عمرم حساب نشود. سمندمه فروختم تا که خنم درس ره. واز خنمه فروختم تا دخترم عروس ره. خودمه چلوندم دداش تا پسره زن گیریفت. رشوه دادم تا آخر نامه رسون پس ره. حالا زنه سوارشه به جون ما مندزش. کوجای دنیا رسمه ،مرغه سوار خروس ره. زنم حالش خراب رف ،دوا و دکتر موخواست. کلیمه دادم بره تا زنه تندرس ره.

somarogh.blogfa.com

سمارق

http://somarogh.blogfa.com/post-81.aspx

عید 91 بر دوستان عزیزم مبارک. باغ و درخت وکوچه شکوفه بارون مره. بهار مقبول مییه ، فصل زمستون مره. زوزه باد و بوران مره از ای حوالی. نوبت چیک چیک او از لب ناودون مره. چیشمه او مقله ،از دل سنگ خارا. آب زلال از کمر مقبولا شورون مره. واز دووره سبزنا در میه از دل خاک. فصل گل پونه و نعنا و ریحون مره. خورشید نوبهاری از خجلت هی مییه. هی مره پوشت ابر ،بهاری پنهون مره. عروس آسمونه ،عزیزه فصل بهار. خورشید خانم مخنده درداما درمون مره. سار درخت چنار ،مخنده با چه چهش. ماهی تنگ بلور مچرخه شیطون مره. بعضی از کلمات :.

somarogh.blogfa.com

سمارق

http://somarogh.blogfa.com/post-79.aspx

نمدنیستی حج رجب همسدما. سکته کرده افتاده مریض خنه؟ تو چوجور همسده یی ،لوکه گوشت! مثلا عند کلاس دیونه! واز چی حرفا مزنی؟ از کی یاد گیرفتی شهری بازی ره؟ یاد گیریفتی واز زبون درازی ره؟ او زمان یادم مییه حج دایی جان. بی خبر نبودن از هم ادما. ک ل شا تو حولی همدیگه بود. با صفا و زنده بودن همشا. تو اگر مریض بودی همسده هات. با خبر بودن از احوال دلت. مثل ای دور زمونه که نبود. نمکردن هموجور تنها ولت. مدنستین مثلا کلبه غلام. به سفر رفته خنش بی صحبه. کیلی خنش به دست صغرایه. اختیار بچه هاش با رجبه. تو نمدنی همسده هات.

somarogh.blogfa.com

سمارق

http://somarogh.blogfa.com/9210.aspx

با عرض معذرت از تاخیر های پی در پی پیش آمده به جهت نداشتن اینترنت در منزل جدید با تاخیر به روز می شوم . والبته سئوالی که به طور پی در پی پرسیده می شود در پیام های خصوصی و عمومی که کتاب اوسنه را چطور می شود تهیه کرد . کتاب اوسنه را در مشهد امام و ضریح آفتاب دارد . دست تو توی جیب مو دست مو کوجایه؟ البته که دست مو توی جیب شمایه! از سر کلامه ور مدری در میری اما. از روی سر یکی دیگه سر مو کلایه. دزدم همما رئیس و کارمند و نگهبان. نه شاکی و نه زندون و نه قهر و گلایه. اوغذر دله دزدیا زیاده که مخندم.

somarogh.blogfa.com

سمارق

http://somarogh.blogfa.com/post-82.aspx

این عشق تباهی است. این عشق تباهی است. عزیزم علیرضا سپاهی پیشنهاد داد ب. ه جای هستم .ام من در ردیف بگذارم .روی پیشنهادش فکر کردم و تغییر دادم . بد جوری دلبسته اتفاقی. مبهم و پیچیده و ساده ام من. مثه تو موندم سر یه دوراهی. عمریه که رسیدنم یه روئیاست. دنیا واسم بهونه تماشاست. رد میشن از کنار من با سرعت. اما توی این جاده پیاده. تو سبز و باشکوه و با وقاری. ریشه تو خاک مهربونی داری. ولی نگاهت پر التماسه. عاشق اون نگاه ساده. خاک واسه تو زندگیه واسه من. یک خوریه که می مکه خونمو. اما به عشق اون نگاه روشن.

somarogh.blogfa.com

سمارق

http://somarogh.blogfa.com/9204.aspx

تقدیم به استاد محمد قهرمان. ای کاش موره همسیه پرتو نمکردی. با پر زدنت روز موره شو نمکردی. مو کفتر چاهی بودم و جل سیاهی. کاش آغل تنگ موره افتو نمکردی. هی وعده به مو دادی: بپر وامره ذوقت. ای کاش دل سنگ موره او نمکردی. هی کله زدم کله تو باهومه گیریفتی. روزه که به پریدن مو خو نمکردی. قرقی مپرید دور تو با چینگ دلنگون. تو واهمه از قرقیه ایشتو نمکردی؟ بی خود برچی پر بزنم وخته تو نیستی. ای کاش موره همسیه پرتو نمکردی. نوشته شده توسط قاسم رفيعا در یکشنبه نهم تیر 1392 و ساعت 10:13. اضافه به علاقه منديها.

somarogh.blogfa.com

سمارق

http://somarogh.blogfa.com/9011.aspx

وقتی تو اون غروب سرد پاییز. پدر تو خاک تشنه بی صدا شد. زمین یادگار اون مسافر. بین سکوت وارثا رها شد. اولش از زمزمه ها شروع شد. دخترا هی نغ میزدن به مردا. زمین من زمین من می کردن. دغدغه داشتن واسه فقر فردا. شوهراشون که متراژ زمینو. از تو سند دیده بودن یه روزی. تو ذهنشون ازاین درخت کوچیک. چارتا شاخه چیده بودن یه روزی. بعد چلم بحثو جلو کشیدن. سهم من و سهم من و سهم من. هش یکم سهم زنش زبیده. آخه بابا گرفته بود سه تا زن. مادر مرتضی ،محمد ،صنم. بیست سال پیش مرده بود وبعد از اون. مادر من همسر حاج مراد شد. نوشته ...

somarogh.blogfa.com

سمارق

http://somarogh.blogfa.com/9112.aspx

این عشق تباهی است. این عشق تباهی است. عزیزم علیرضا سپاهی پیشنهاد داد ب. ه جای هستم .ام من در ردیف بگذارم .روی پیشنهادش فکر کردم و تغییر دادم . بد جوری دلبسته اتفاقی. مبهم و پیچیده و ساده ام من. مثه تو موندم سر یه دوراهی. عمریه که رسیدنم یه روئیاست. دنیا واسم بهونه تماشاست. رد میشن از کنار من با سرعت. اما توی این جاده پیاده. تو سبز و باشکوه و با وقاری. ریشه تو خاک مهربونی داری. ولی نگاهت پر التماسه. عاشق اون نگاه ساده. خاک واسه تو زندگیه واسه من. یک خوریه که می مکه خونمو. اما به عشق اون نگاه روشن.

somarogh.blogfa.com

سمارق

http://somarogh.blogfa.com/post-80.aspx

وقتی تو اون غروب سرد پاییز. پدر تو خاک تشنه بی صدا شد. زمین یادگار اون مسافر. بین سکوت وارثا رها شد. اولش از زمزمه ها شروع شد. دخترا هی نغ میزدن به مردا. زمین من زمین من می کردن. دغدغه داشتن واسه فقر فردا. شوهراشون که متراژ زمینو. از تو سند دیده بودن یه روزی. تو ذهنشون ازاین درخت کوچیک. چارتا شاخه چیده بودن یه روزی. بعد چلم بحثو جلو کشیدن. سهم من و سهم من و سهم من. هش یکم سهم زنش زبیده. آخه بابا گرفته بود سه تا زن. مادر مرتضی ،محمد ،صنم. بیست سال پیش مرده بود وبعد از اون. مادر من همسر حاج مراد شد. نوشته ...