mhb.persianblog.ir
چه كسي مي داند كه چه تنهاست دلم
http://mhb.persianblog.ir/1386/10
چه كسي مي داند كه چه تنهاست دلم. يه پسر از آسمونا. من براي سايه خودم مي نويسم. دل من برايت تنگ شده ، باور كن! ف است حس آغازي. دن دوباره به روز زي. و چه اندازه عجيب است ، روز ابتداي. و چه اندازه شيرين است. روزي که تو آغاز شدي. ستاره داره چشمك ميزنه تو آسمون. 1777;۳۸٦/۱٠/٢٥ - مهتاب. پشت پنجره برف می بارد. برف مي بارد. با برف ها مي دوم. زير برف هاي سپيد مي چرخم. دراز مي کشم. حس مي کنم لمس دستان مهربان و سردش را بر پشت پلک هايم. دانه هاي برف عاشق اند. با هم عشق بازي مي کنند تا به زمين برسند. يادم مي آورد وقتي.
mhb.persianblog.ir
چه كسي مي داند كه چه تنهاست دلم
http://mhb.persianblog.ir/1386/4
چه كسي مي داند كه چه تنهاست دلم. يه پسر از آسمونا. من براي سايه خودم مي نويسم. دلم براي دوست داشتنت تنگ خواهد شد. آرامش آغوشت تنگ خواهد شد. منتظر زنگ تلفن تو ماندن. ودرد رفتنت تنگ خواهد شد. براي دوست داشتن تو. براي تو كه آرزوي يك عمر با تو بودن به دلم ماند. ستاره داره چشمك ميزنه تو آسمون. 1777;۳۸٦/٤/۱٧ - مهتاب. من چه سبزم امروز. قلب پر احساس تو را مي ستايم. چنين قلب پاكي قابل ستايش است. تو خود ميگويي كه در آسمان هيچ ستاره اي نداري. ولي نميداني كه تو خود از جنس آسماني. ستاره اي در اوج آسمانها.
mhb.persianblog.ir
چه كسي مي داند كه چه تنهاست دلم
http://mhb.persianblog.ir/1386/6
چه كسي مي داند كه چه تنهاست دلم. يه پسر از آسمونا. من براي سايه خودم مي نويسم. دلم نمیخواهد به خانه بیایم. تا وقتی آفتاب هست. زخم ها عمیق تر. چین های روی پیشانی پیداترند. نگاه ها خسته تر. شانه ها خم ترند. میخواهم به وقت مهتاب به خانه بیایم. ستاره داره چشمك ميزنه تو آسمون. 1777;۳۸٦/٦/۳۱ - مهتاب. اتاقی سرد ، پنجره ای نيمه باز. و سكوتی هميشه مشبك . صدای پای عابری آمد . ولی گذشت بدون لحظه ای ترديد. با كسی حرف ميزدم . و هنوز با او می گويم. سكوت اتاقم دليل آنهمه ترسي است. كه از سكوت داشته ام . خدا كند كه بيايي.
mhb.persianblog.ir
چه كسي مي داند كه چه تنهاست دلم
http://mhb.persianblog.ir/1389/8
چه كسي مي داند كه چه تنهاست دلم. يه پسر از آسمونا. من براي سايه خودم مي نويسم. من از چشم تو میچینم. چو بادی بازیگوش بر سرم فروریزان. هزار قاصدک خوش خبر لبخندت را. ستاره داره چشمك ميزنه تو آسمون. 1777;۳۸٩/۸/٢٩ - مهتاب.
mhb.persianblog.ir
چه كسي مي داند كه چه تنهاست دلم
http://mhb.persianblog.ir/1386/3
چه كسي مي داند كه چه تنهاست دلم. يه پسر از آسمونا. من براي سايه خودم مي نويسم. باز دلم غم داره. چقدر به آرامش دستانت محتاجم. و به گرمايي كه با حضور تو ، تمام وجودم را فرا ميگيرد. چه كودكانه دوستت دارم. و چه مشتاقانه به انتظارت مي نشينم ستاره دنباله دار. وقتي شبها چشمهايم را با ياد تو مي بندم. تو را با تمامي وجودم احساس مي كنم. و گاه با حسرت به خود مي گويم. كاش اين رويا به واقعيت مي پيوست. ديگر از پا افتاده ام. ناي راه رفتن ندارم. هر لحظه كه ميگذرد احساس ميكنم دورتر ميشوي. كه چقدر دلم هواي با تو بودن كرده.
mhb.persianblog.ir
چه كسي مي داند كه چه تنهاست دلم
http://mhb.persianblog.ir/1386/9
چه كسي مي داند كه چه تنهاست دلم. يه پسر از آسمونا. من براي سايه خودم مي نويسم. لحظه های بی تو. باز امروز پرم از دلتنگی برای تو! نمی دانم تو هم دلتنگم هستی؟ اما من باز امروز مثل هر روز پرم از دلتنگی های تو. کاش می دانستم لحظه های بی تو را چگونه به آتش بکشم؟ کاش می دانستی بی تو برای تو چقدر دلتنگم؟ وای در اين سکوت مبهم، بی تو باز هوای چشمانت را کرده ام. باز هوس کرده ام که مثل آن بعد ظهر های وابستگی. که چه بی ادعا کنار هم می نشستيم. چه کودکانه می خنديديم. چه ناباورانه بغض می کرديم! و مرا تا سرآغاز روييدن.
mhb.persianblog.ir
چه كسي مي داند كه چه تنهاست دلم
http://mhb.persianblog.ir/1386/7
چه كسي مي داند كه چه تنهاست دلم. يه پسر از آسمونا. من براي سايه خودم مي نويسم. با که هستی . باران که می بارد. بوی تو را دارد . ستاره داره چشمك ميزنه تو آسمون. 1777;۳۸٦/٧/۱٦ - مهتاب.
mhb.persianblog.ir
چه كسي مي داند كه چه تنهاست دلم
http://mhb.persianblog.ir/1387/2
چه كسي مي داند كه چه تنهاست دلم. يه پسر از آسمونا. من براي سايه خودم مي نويسم. و روزی که به سراغت بیایم. با یک دست لباس سپید. حتما کسی خواهد گفت. گاهی دلم برای ستاره شدن تنگ میشود. گاهی برای چشمانت . ستاره داره چشمك ميزنه تو آسمون. 1777;۳۸٧/٢/٢٧ - مهتاب.
mhb.persianblog.ir
چه كسي مي داند كه چه تنهاست دلم
http://mhb.persianblog.ir/1387/3
چه كسي مي داند كه چه تنهاست دلم. يه پسر از آسمونا. من براي سايه خودم مي نويسم. مینویسم برای تو . خواهم ماند برای تو. مینوسیم برای ماه . باز هم خواهم ماند برای تو. مینویسم برای کوتاه بودن واژه ها. برای با تو بودن دیر نمیشود. اما با تو بودن خیلی زود می گذرد. برایت خواهم ماند و همیشه ترانه "دوستت دارم" را میخوانم . ستاره داره چشمك ميزنه تو آسمون. 1777;۳۸٧/۳/٢٧ - مهتاب.
mhb.persianblog.ir
چه كسي مي داند كه چه تنهاست دلم
http://mhb.persianblog.ir/1388/3
چه كسي مي داند كه چه تنهاست دلم. يه پسر از آسمونا. من براي سايه خودم مي نويسم. دوباره عشق . دوباره ما. با تو دیگر مرا ترسی از تاریکی نیست. وقتی دست هایت را دارم. و نفس هایت من را نوید زندگی می دهد. و عشق با شکوه ترین واژه برای بیان این احساس است. تا رهایی فاصله ای نیست. لحظه ی پروازمان نزدیک است. ستاره داره چشمك ميزنه تو آسمون. 1777;۳۸۸/۳/٢٧ - مهتاب.