
KO0CHO0LO0.WORDPRESS.COM
پاتوقAsymp; بیان دیدگاه. و یک روز فهمیدیم عزیزم. نام کوچک هیچکداممان نیست. و شام خوردن زیر نور شمع. چشمهایمان را کمسو میکند. که باید از هم میگرفتیم. و تاریکی مو اج خانه را، به عدالت. به دو نیم میکردیم. با ماهیان قرمز مصنوعی. با سنگریزهها و صدفها. و موجهای کوچک مصنوعی. دو حباب کنار هم بودیم. که میترسیدیم هنگام یکی شدن. Asymp; بیان دیدگاه. مثل لباس سالهای دبستانم. مثل سالهای مأموریتهای طولانی پدر. وقتی میگویند کسی دور ست…. یعنی چقدر دور ست. Laquo;لیلا کردبچه». Asymp; بیان دیدگاه. همه چیز از جایی شروع شد. Faghat...
http://ko0cho0lo0.wordpress.com/