laale.blogfa.com

roya-ye-ma.blogfa.com

رویای ما . . .

http://www.roya-ye-ma.blogfa.com/1391/08

رویای ما . . . حکایت ادیب بیضاوی در استقبال از حافظ. پر کرده است ته چین از عطر خود فضا را. دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را. پر خواری من و شیخ از خلق بود مخفی. دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا. گردیده است ته دیگ نرم از وفور روغن. ساقی بشارتی ده پیران پارسا را. ای شیخ چون نشینی در صدر سفره ی سور. با دوستان مرو ت با دشمنان مدارا. از نان چو پلو را ، من بیش دوست دارم. هر کس به قدر فهمش ، فهمیده مدعا را. رو جام را رها کن در ظرف قرمه بنگر. تا بر تو عرضه دارند احوال ملک دارا. گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را.

roya-ye-ma.blogfa.com

رویای ما . . . - بخشهایی از نامه ی چارلی چاپلین به دخترش جرالدین

http://www.roya-ye-ma.blogfa.com/post/3

رویای ما . . . بخشهایی از نامه ی چارلی چاپلین به دخترش جرالدین. هیچکس و هیچ چیز را در این جهان نمی توان شایسته ی این یافت که دختری ناخن پای خود را به خاطرش عریان کند.برهنگی بیماری عصر ماست.به گمان من تن تو باید مال کسی باشد که روحش را برای تو عریان کرده است. انسان باش زیرا که گرسنه بودن و در فقر مردن هزار بار قابل تحمل تر از پست و بی عاطفه بودن است. نوشته شده در جمعه دوازدهم آبان ۱۳۹۱ساعت 14:12 توسط امیر. عمر گران میگذرد خواهی نخواهی. سعی بر آن کن نرود رو به تباهی. به پای عمرتون نوشته نشه. گذر هفته ی ما .

roya-ye-ma.blogfa.com

رویای ما . . .

http://www.roya-ye-ma.blogfa.com/author/roya-ye-ma

رویای ما . . . حکایت ادیب بیضاوی در استقبال از حافظ. پر کرده است ته چین از عطر خود فضا را. دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را. پر خواری من و شیخ از خلق بود مخفی. دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا. گردیده است ته دیگ نرم از وفور روغن. ساقی بشارتی ده پیران پارسا را. ای شیخ چون نشینی در صدر سفره ی سور. با دوستان مرو ت با دشمنان مدارا. از نان چو پلو را ، من بیش دوست دارم. هر کس به قدر فهمش ، فهمیده مدعا را. رو جام را رها کن در ظرف قرمه بنگر. تا بر تو عرضه دارند احوال ملک دارا. گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را.

hadoni.blogfa.com

عاشقانه

http://www.hadoni.blogfa.com/1391/12

ترجیح می دهم که صراحی های الماس احساسم، اندیشه هایم، معانی طلای کلمات اهورائیم را که رنگ و طعم وحی دارد و لطافت الهام، همواره تا مرگ من پنهان ماند و حتی بشکنم و بدست این نگاه ها و فهم های پیر سرفه ای مسلول خر نیافتد، "ا خ تف دان"ش نکنند. نوشته شده در پنجشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۳۹۱ساعت 15:37 توسط حدونی. ای که همه هستی برا توست،تو خود برای که هستی؟ چگونه هستی و نمی پرستی؟ نوشته شده در پنجشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۳۹۱ساعت 15:35 توسط حدونی. نوشته شده در پنجشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۳۹۱ساعت 15:31 توسط حدونی.

roya-ye-ma.blogfa.com

رویای ما . . .

http://www.roya-ye-ma.blogfa.com/1391/09

رویای ما . . . با یک فیلم (1). روزی روزگاری سلطانی ضیافتی ترتیب داد که همه ی شاهزاده خانم های قلمروش در آنجا بودند. یکی از نگهبانان به نام ب ستا،دختر سلطان را دید که قشنگترین دختر آن سرزمین بود،و فوری عاشقش شد.اما یک سرباز بی چاره در مقابل دختر سلطان چه کاری از دستش برمیاد؟ یک روز، دو روز، ده روز، بیست روز . . . هر شب شاهزاده خانم از پنجره اونو می دید اما سرباز عاشق هرگز از جاش تکان نخورد. پرنده ها روی سر و کله اش خراب کاری می کردن و زنبورها نیشش می زدن! واقعا آخرش این جوری شد؟ محرم و حسین علیه السلام.

roya-ye-ma.blogfa.com

رویای ما . . . - هوای تازه

http://www.roya-ye-ma.blogfa.com/post/6

رویای ما . . . اشک آن شب لب خند عشق ام بود. قصه نیستم که بگویی. نغمه نیستم که بخوانی. صدا نیستم که بشنوی. یا چیزی چنان که ببینی. یا چیزی چنان که بدانی . . . من درد مشترک ام. درخت با جنگل سخن میگوید. و من با تو سخن میگویم. نام ات را به من بگو. دست ات را به من بده. حرف ات را به من بگو. قلب ات را به من بده. من ریشه های تو را دریافته ام. با لبان ات برای همه لب ها سخن گفته ام. و دست های ات با دستان من آشناست. در خلوت روشن با تو گریسته ام. برای خاطر زنده گان. و در گورستان تاریک با تو خوانده ام. زیرا که صدای من.

roya-ye-ma.blogfa.com

رویای ما . . . - مشاعره ی پدر و پسر

http://www.roya-ye-ma.blogfa.com/post/5

رویای ما . . . مشاعره ی پدر و پسر. پسری خطاب به پدرش:. ای پدر تو عشوه ی خوبان ندیده ای. چشم سیاه و زلف پریشان ندیده ای. چشم سیاه و زلف پریشان به یک طرف. تو در میانه یک اشاره ی پنهان ندیده ای. و پدر در جواب پسر:. ای پسر تو سفره ی بی نان ندیده ای. جنگ عیال و گریه ی طفلان ندیده ای. جنگ عیال و گریه ی طفلان به یک طرف. تو در میانه رسیدن مهمان ندیده ای. نوشته شده در سه شنبه بیست و سوم آبان ۱۳۹۱ساعت 10:16 توسط امیر. عمر گران میگذرد خواهی نخواهی. سعی بر آن کن نرود رو به تباهی. به پای عمرتون نوشته نشه. عش ق م من وع.

roya-ye-ma.blogfa.com

رویای ما . . .

http://www.roya-ye-ma.blogfa.com/author/royayema

رویای ما . . . با یک فیلم (1). روزی روزگاری سلطانی ضیافتی ترتیب داد که همه ی شاهزاده خانم های قلمروش در آنجا بودند. یکی از نگهبانان به نام ب ستا،دختر سلطان را دید که قشنگترین دختر آن سرزمین بود،و فوری عاشقش شد.اما یک سرباز بی چاره در مقابل دختر سلطان چه کاری از دستش برمیاد؟ یک روز، دو روز، ده روز، بیست روز . . . هر شب شاهزاده خانم از پنجره اونو می دید اما سرباز عاشق هرگز از جاش تکان نخورد. پرنده ها روی سر و کله اش خراب کاری می کردن و زنبورها نیشش می زدن! واقعا آخرش این جوری شد؟ محرم و حسین علیه السلام.

roya-ye-ma.blogfa.com

رویای ما . . . - حکایت ادیب بیضاوی در استقبال از حافظ

http://www.roya-ye-ma.blogfa.com/post/7

رویای ما . . . حکایت ادیب بیضاوی در استقبال از حافظ. پر کرده است ته چین از عطر خود فضا را. دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را. پر خواری من و شیخ از خلق بود مخفی. دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا. گردیده است ته دیگ نرم از وفور روغن. ساقی بشارتی ده پیران پارسا را. ای شیخ چون نشینی در صدر سفره ی سور. با دوستان مرو ت با دشمنان مدارا. از نان چو پلو را ، من بیش دوست دارم. هر کس به قدر فهمش ، فهمیده مدعا را. رو جام را رها کن در ظرف قرمه بنگر. تا بر تو عرضه دارند احوال ملک دارا. گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را.

roya-ye-ma.blogfa.com

رویای ما . . . - مدیر وبلاگ . . .؟!

http://www.roya-ye-ma.blogfa.com/post/2

رویای ما . . . مدیر وبلاگ . . ؟ من و میثم حدودا" ده ساله که باهم رفیق گرمابه و گلستونیم.انگار همین دیروز بود که تو مدرسه دیدمش و با یه نگاه عاشقش شدم. دوست عزیز فکر بد نکن.ما از اوناش نیستیم). آره خلاصه.بگذریم.بعد از گذشت ده سال به این نتیجه رسیدیم که با هم یه وبلاگ بزنیم.بعده کلی کشمکش و کلنجار سر اینکه کی مدیر باشه آخرش زور میثم چربید و من شدم مدیر وبلاگ(منم که از مدیر بودن بیزار! گفتنی ها رو هم که میثم جون کامل توضیح داده واستون.حرفی نمیمونه واسه گفتن به غیر از سلام. عمر گران میگذرد خواهی نخواهی.