lagoon-silence.blogfa.com

im-sad.blogfa.com

اندونی2 - 19

http://www.im-sad.blogfa.com/post-19.aspx

شرمنده که هیچ خبری نمیتونم از سام بهتون بدم. یعنی خودش قبل از فوتش بهم گفت هیچ کس از جای قبرم خبر دار نشه. حتی پدر مادرش واسه خاکسپاریش نیومدن. منم دنبال کاراش بودم. به خدا راحت شد. نوشته شده در جمعه هجدهم دی ۱۳۸۸ساعت 22:59 توسط سام. یکی مثل بقیه.شاید تنها.شایدم غمگین. تراوشات چسبناک ذهن یک دختر منحرف. چرندیات یک ذهن خطرناک.

im-sad.blogfa.com

اندونی2

http://www.im-sad.blogfa.com/8808.aspx

خسته تر از همیشم. نوشته شده در شنبه سی ام آبان ۱۳۸۸ساعت 15:46 توسط سام. اومدم بگم زندم نگران نباشید. بعدا میگم چی شده. نوشته شده در پنجشنبه چهاردهم آبان ۱۳۸۸ساعت 21:13 توسط سام. یکی مثل بقیه.شاید تنها.شایدم غمگین. تراوشات چسبناک ذهن یک دختر منحرف. چرندیات یک ذهن خطرناک.

zehnehkhatarnak.blogfa.com

چرندیات یک ذهن خطرناک

http://www.zehnehkhatarnak.blogfa.com/8804.aspx

چرندیات یک ذهن خطرناک. نمیخوام خاص باشم . . . خوبه که یه خورده ادم باشم یه خورده دیگران رو درک کنم! انتظار دیگران از خودمو بدونم! بدونم انسان بودن تنها در خوب بودن مهربون بودن خلاصه نمیشه! بعضی وقتها لازمه داد بزنی لازمه جیغ بکشی تا اطرافیانت بدونن که همیشه قرار نیست خوب باشی! همیشه قرار نیست مهربون باشی! بعضی وقتها لازمه بری تو خودت و بد اخلاقی کنی! و کم حرف بزنی یا اصلا حرف نزنی! لازمه که خیره بشی به یه جا و مثل دیوونه ها بخندی! بزار بهت بگن دیوونه بزار هر چی میخوان بهت بگن ولی تو کار خودتو بکن! بیا بع...

zehnehkhatarnak.blogfa.com

چرندیات یک ذهن خطرناک - 66

http://www.zehnehkhatarnak.blogfa.com/post-81.aspx

چرندیات یک ذهن خطرناک. نمیخوام خاص باشم . . . یار دبستانی من با من و همراه منی؟ دوست دارم برید اینجا و این مطلبو بخونین! نوشته شده در جمعه بیست و نهم آبان ۱۳۸۸ساعت 19:3 توسط V.A.R.E.S.H. همه می خواهند به بهشت بروند . اما نمی خواهند بمیرند.بهشت رفتن جرات مردن می خواهد. تراوشات چسبناک ذهن یک دختر منحرف. دختري با كفش هاي قرمز. فرشته ای با کفش های کتانی. زندگی بی هویت من. مثل سنجاق کردن پروانه بر دیوار. یادداشتهای یک بابا لنگدراز پنچ فوتی. یادداشتهای یک پسر خوشگذران.

zehnehkhatarnak.blogfa.com

چرندیات یک ذهن خطرناک - 64

http://www.zehnehkhatarnak.blogfa.com/post-79.aspx

چرندیات یک ذهن خطرناک. نمیخوام خاص باشم . . . ابر ها خشک و خسیس. هق هق گریه ی خود را خوردند. من دلم می خواهد. روی پیشانی تبدار بیابان بکشم. دستمالم را اما افسوس. آبروی ده ما را بردند! وقتی بچه بودم همیشه فک میکردم وقتی دندونم درد میاد فقط کافی یکی دستشو ببره تو دهنمو و اون کرمی رو که تو دندونم قایم شده و در بیاره اونوقت که من دیگه از دندون درد خلاص بشم! بچه بودم چقدر اسکول بودم). به همین سادگی و به همین زهره ماری! من خسته شدم. خسته شدم برای همه یه چیزیو توضیح دادم و دلیل قانع کننده براشون آوردم! دختري با...

baran8904.blogfa.com

ستایش

http://baran8904.blogfa.com/9011.aspx

من هنوزم گیجم، ،گیج همه ی مهربانی هایت ،صاف وساده بودنت، ، ،می دانی:. رابطه اگر راهش دورباشد،تلاش مضاعف می خواهدوخلاقیت صدچندان.فضاوزمان که یکی نباشد باید فضابسازی.باید توهم کنی،حواست به وضع هوا باشد،که کی بخوابد و کی بیدار شود. دیگرلمس نیست،نگاه نیست،تو هستی وسی ودو حرف و کلماتی که باید بدانی کلمات تواند. بایدبدانی کدام حرف ،کدام کلمه تب تو را نشان میدهد.کدام کلمه نیازت را. سکوت خطرناک است.نگاهت نیست که معنایش کند.دستانت نیست که آتش بزند بر تنش.باید بدانی جملاتت را کجا شروع کنی و کجا تمام کنی. یک آدمی ک...

dokhtaredarvish.blogfa.com

دختر درویش - استعفا

http://www.dokhtaredarvish.blogfa.com/post-9.aspx

بدينوسيله من رسما از بزرگسالی استعفا می دهم و مسئوليتهای يک کودک هشت ساله را قبول میکنم. می خواهم به يک ساندويچ فروشی بروم و فکر کنم که آنجا يک رستوران پنج ستاره است. می خواهم فکر کنم شکلات از پول بهتر است، چون می توانم آن را بخورم! می خواهم زير يک درخت بلوط بزرگ بنشينم و با دوستانم بستنی بخورم . می خواهم درون يک چاله آب بازی کنم و بادبادک خود را در هوا پرواز دهم. می خواهم فکر کنم که دنيا چقدر زيباست و همه راستگو و خوب هستند. اين دسته چک من، کليد خونه، کارت اعتباری و بقيه مدارک، مال شما. نوشته هاي تلخ من.

dokhtaredarvish.blogfa.com

دختر درویش

http://www.dokhtaredarvish.blogfa.com/8810.aspx

زلال باش . . . . . . زلال باش . . . . . . فرقی نمیکند که گودال کوچک آبی باشی. زلال که باشی آسمان در توست. . . . . . . نوشته شده در یکشنبه بیستم دی ۱۳۸۸ساعت 16:56 توسط دختر درویش. بدينوسيله من رسما از بزرگسالی استعفا می دهم و مسئوليتهای يک کودک هشت ساله را قبول میکنم. می خواهم به يک ساندويچ فروشی بروم و فکر کنم که آنجا يک رستوران پنج ستاره است. می خواهم فکر کنم شکلات از پول بهتر است، چون می توانم آن را بخورم! می خواهم زير يک درخت بلوط بزرگ بنشينم و با دوستانم بستنی بخورم . من رسما از بزرگسالی استعفا می دهم.

dokhtaredarvish.blogfa.com

دختر درویش

http://www.dokhtaredarvish.blogfa.com/8811.aspx

هفته پيش تو بيمارستان پيش خالم بودم که يه دختر 25 ساله از دنيا رفت خيلي ناراحت کننده بود فقط خدا ميدونه خانوادش چيکار ميکردن، نامزدش، برادرش، پدر و مادرش و . . . . تو راه برگشت به خونه فکرم مشغول بود که واقعا بهترين دعا براي آدما چيه؟ سلامتي، خوشبختي، موفقيت، عاقبت به خير شدن، عمر باعزت. . . . . . . . ياد مادر بزرگم افتادم که هر وقت کاري براش انجام ميدادم ميگفت پير شي مادر ناراحت ميشدم و پيش خودم ميگفتم يعني چي پير شم؟ من که دوست ندارم پير بشم آخه اين چه دعايي که براي من ميکنه. من براتون اين دعا رو ميکنم:.

dokhtaredarvish.blogfa.com

دختر درویش - دوست داشتن

http://www.dokhtaredarvish.blogfa.com/post-12.aspx

زمان را برای دوست داشتن صرف کن. نوشته شده در یکشنبه نهم اسفند ۱۳۸۸ساعت 14:46 توسط دختر درویش. کاش ميشد فهميد در دل خورشيد چه ميگذرد، که اين چنين شبانه روز ميسوزد. نوشته هاي تلخ من. ساده و سرسخت مثل سنگ. تراوشات چسبناک ذهن يک دختر منحرف. رديف ريف پروانه در مسير آ مدنت چيدم. پس مانده هاي يک ذهن متلاشي. بيقراري هاي يک زن. در بيکران آبي تو. برهنگي در روز آخر. خاطره و خط و دانشگاه. من يک زن هستم. خانم فرفري و آقاي خرسک. دست توشته هاي هيچکس.