life-lovely-food.blogfa.com

zan-mard-koodak.blogfa.com

کمی تا قسمتی باهم

http://zan-mard-koodak.blogfa.com/9302.aspx

کمی تا قسمتی باهم. آآآی،همه دنیااااا،معجزه من هم اتفاق افتاد،مادری. امسال سال تحویل قم بودیم ، حرم حضرت معصومه، واین نوید یک سال پر سفر رو داد به عبارت بهتر پنجم اردیبهشت برای چهارمین سفر سالمون عازم رامسر شدیم وچه تجربه جالبی بود تا حالا اینجوری مه رو درک نکرده بودیم، با تله کابین که رفتیم بالا کمتر از ده متر جلومون پیدا بودواقعا رویایی و محصورکننده بود والبته خیلی سرد. نوشته شده در سه شنبه نهم اردیبهشت ۱۳۹۳ساعت 11:17 توسط مامان خاله جون. گل پسرم بغلم کرد ، بوسم کرد و بهم تبریک گفت، این اولین باری بود ک...

zan-mard-koodak.blogfa.com

کمی تا قسمتی باهم

http://zan-mard-koodak.blogfa.com/9108.aspx

کمی تا قسمتی باهم. آآآی،همه دنیااااا،معجزه من هم اتفاق افتاد،مادری. نمی دونم باید بگم پیکاسو یا داوینچی ،رامبرامند یا ونگوگ،فرشچیان یا کمال الملک،ادوار مانه یا هنری ماتیس . خلاصه عالیجناب من بد جوری نقاش بزرگیه. نوشته شده در شنبه بیست و هفتم آبان ۱۳۹۱ساعت 14:50 توسط مامان خاله جون. هنوز تولد سی سالگیش رو ندیده بود ، چهار سال بود با سرطان دست و پنجه نرم کرده بود، خدایا پسرش امیر محمد هنوز چهار سالش نشده. خدایا به هممون کمک کن تا از امتحاناتمون رو سفید بیرون بیایم.آمین یا رب العالمین. طراح قالب پیچك دات نت.

zan-mard-koodak.blogfa.com

کمی تا قسمتی باهم

http://zan-mard-koodak.blogfa.com/9305.aspx

کمی تا قسمتی باهم. آآآی،همه دنیااااا،معجزه من هم اتفاق افتاد،مادری. شیش هفت ماه اول مثل برق و باد گذشت. بابای عزیز پای لپ تاپه و آقاداداش داره بازی میکنه ، من اما. بدجوری دلنگرانم. بچه اول که تو راهه ،هرچی هم که برات تعریف میکنن وخودتم مطالعه میکنی وخلاصه هر اطلاعاتی که بدست میاری آخرش بازم گنگه، یه علامت سوال بزرگه و تاوقتی نیاد، حتی وقتی هم که میادهنوز گیجی ، راحتت کنم تاوقتی قشنگ حرف بزنه و بتونی ارتباط باهاش برقرار کنی دست وپات بدجوری میلرزه. و کلا" یه مشکل داری به وسعت تمام زندگیت. مدرسه ی مامان ها.

zan-mard-koodak.blogfa.com

کمی تا قسمتی باهم

http://zan-mard-koodak.blogfa.com/9211.aspx

کمی تا قسمتی باهم. آآآی،همه دنیااااا،معجزه من هم اتفاق افتاد،مادری. تو چندماه گذشته خیلی سر پسرم شلوغ بوده دوترم کلاس شعر و قصه رفته وکلی هم مریض شدیم. همه شعر ها و بازیهای کلاس یه طرف جشن فارغ التحصیلیشون یه طرف،عکاس آوردن و کلی عکس و لباس و. وای وقتی لباس محلی پوشید اینقدرناز شده بود که همه کلی ازش عکس انداختن،موقع نقاشی صورت هم که یک کلام میگفت ببری میشم،آخرسرهم یه ببر خیلی خوشگل شد با کلی مشتری مشتاق آخه جیگرم تنها پسر کلاس بود،خلاصه. نوشته شده در یکشنبه ششم بهمن ۱۳۹۲ساعت 15:57 توسط مامان خاله جون.

zan-mard-koodak.blogfa.com

کمی تا قسمتی باهم - موفقیت بزرگ

http://zan-mard-koodak.blogfa.com/post-52.aspx

کمی تا قسمتی باهم. آآآی،همه دنیااااا،معجزه من هم اتفاق افتاد،مادری. اوایل خرداد 91 گل پسر رسما غذا خور شد و دیگه شیر رو بیخیال شد اما معضل پوشک یکسال دیگه همراه مابود،اما هفته آخر فروردین 92 در یک عملیات انتحاری موفق شدیم پوشک رو هم کنار بذاریم . وای چه حس خوبیه هم برای ما هم برای خودش یک تجربه جدید ،گل پسرم دیگه حالا همش میگه من بزرگ شدم،تازه دستشم به کلید آسانسور میرسه (یکی از علاقه مندیهاشه و بهانه من برای گفتن جمله دلنشین: جیش دارممم. طراح قالب پیچك دات نت. مدرسه ی مامان ها. طراح قالب : پيچك دات نت.

zan-mard-koodak.blogfa.com

کمی تا قسمتی باهم - فرصت

http://zan-mard-koodak.blogfa.com/post-60.aspx

کمی تا قسمتی باهم. آآآی،همه دنیااااا،معجزه من هم اتفاق افتاد،مادری. نوشته شده در چهارشنبه بیستم اسفند ۱۳۹۳ساعت 23:17 توسط مامان خاله جون. طراح قالب پیچك دات نت. مدرسه ی مامان ها. طراح قالب : پيچك دات نت. OnLoad and onUnload Example.

zan-mard-koodak.blogfa.com

کمی تا قسمتی باهم

http://zan-mard-koodak.blogfa.com/9304.aspx

کمی تا قسمتی باهم. آآآی،همه دنیااااا،معجزه من هم اتفاق افتاد،مادری. همیشه فکر میکردم اولین باری که یه اتفاقی تو زندگی میفته جالبتر و هیجان انگیز تر از دفعات بعدشه اما الان کاملا متوجه شدم که بعضی از اتفاقها اگر دهها بارهم تکرار شن باز شیرینی خودشونو دارن، بله فندق شماره دو تو راهه و اگر مشکلی پیش نیاد به امید خدا روز تولد فندق شماره یک اونم میاد،. نوشته شده در سه شنبه سی و یکم تیر ۱۳۹۳ساعت 9:32 توسط مامان خاله جون. طراح قالب پیچك دات نت. مدرسه ی مامان ها. طراح قالب : پيچك دات نت.

zan-mard-koodak.blogfa.com

کمی تا قسمتی باهم - بالاخره...

http://zan-mard-koodak.blogfa.com/post-53.aspx

کمی تا قسمتی باهم. آآآی،همه دنیااااا،معجزه من هم اتفاق افتاد،مادری. حالا که به گذشته فکر میکنم میبینم که خستگی دوسال اول حسابی در اومده کافیه سفت بغلت کنه و بوست کنه تا غم عالم از دلت بریزه وایییی ای جونم. خدایا این طعم شیرین رو به همه بچشون،چشمهای هممون رو به نعمتهای بزرگی که داریم و قدرش رو نمیدونیم باز کن.آمین یارب العالمین. نوشته شده در سه شنبه هفدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 16:4 توسط مامان خاله جون. طراح قالب پیچك دات نت. مدرسه ی مامان ها. طراح قالب : پيچك دات نت. OnLoad and onUnload Example.

zan-mard-koodak.blogfa.com

کمی تا قسمتی باهم - رنگ و قیچی

http://zan-mard-koodak.blogfa.com/post-54.aspx

کمی تا قسمتی باهم. آآآی،همه دنیااااا،معجزه من هم اتفاق افتاد،مادری. وایییییییییییییییی ،خدایا پسرم اولین برشهاشو با قیچی به کاغذ زد، الان که مینویسم روپشتم نشسته و میگه این اسبه خراب شده و راه نمیره! ساعت یک و پنج دقیقه نیمه شبه و پسر که عصر حسابی خوابیده اصلا برنامه خوابیدن نداره. دیروز براش رنگ انگشتی گرفتیم،امشب هم روی دیوار بقایای کالکهای دوره دانشجویی رو چسبوندیم تا فردا به حسابشون برسه ،وایییی چه خبره فردا . با رنگها. با دیوارها. نوشته شده در شنبه سی ام شهریور ۱۳۹۲ساعت 0:15 توسط مامان خاله جون.

zan-mard-koodak.blogfa.com

کمی تا قسمتی باهم - فارغ التحصیل

http://zan-mard-koodak.blogfa.com/post-55.aspx

کمی تا قسمتی باهم. آآآی،همه دنیااااا،معجزه من هم اتفاق افتاد،مادری. تو چندماه گذشته خیلی سر پسرم شلوغ بوده دوترم کلاس شعر و قصه رفته وکلی هم مریض شدیم. همه شعر ها و بازیهای کلاس یه طرف جشن فارغ التحصیلیشون یه طرف،عکاس آوردن و کلی عکس و لباس و. وای وقتی لباس محلی پوشید اینقدرناز شده بود که همه کلی ازش عکس انداختن،موقع نقاشی صورت هم که یک کلام میگفت ببری میشم،آخرسرهم یه ببر خیلی خوشگل شد با کلی مشتری مشتاق آخه جیگرم تنها پسر کلاس بود،خلاصه. نوشته شده در یکشنبه ششم بهمن ۱۳۹۲ساعت 15:57 توسط مامان خاله جون.