LOVEASIKNOWIT.BLOGFA.COM

matt.persianblog.ir

سه در 103!(من از این شهر نرفته ام) - گم کرده

http://matt.persianblog.ir/post/197

در نهایت همیشه برد با دنیاست, رسم روزگار اینطور است. من از این شهر نرفته ام). ف قرار است برود. چند روز پیش که آمده بود برای خداحافظی غافلگیر مان کرد! کار دیگری پیدا کرده در پایتخت. امروز هم شیرینی خداحافظی اش را آورده. بعله دیگر بعضی خداحافظی ها شیرین است! یک ترانه ای توی متنش می گفت" :. من از این شهر میرم". من این ترانه را فقط به خاطر هیجان این قسمت اش دوست داشتم و بارها و بارها گوش کردم و تکرار می کردم "من از این شهر میرم.". آغازی برای با هم بودن ). کاش قوی تر می بودم و جسورتر). فاصله ی حس تا حس.).

matt.persianblog.ir

سه در 101! - گم کرده

http://matt.persianblog.ir/post/195

در نهایت همیشه برد با دنیاست, رسم روزگار اینطور است. به میم داشتم می گفتم:" ب. کارهایی که انجام می ده مربوط به رشته ماست در حالی رشته خودش یه چیز دیگه است من باید اینکارا رو انجام می دادم. " میم می گوید :حالا دیگه داری متنفر میشی ازش. ". میم هنوز نمیداند این شیوه ی من برای دور کردن آدم ها از احساسم هست! 1637;:٤٧ ‎ق.ظ ; پنجشنبه ۱۳٩٤/٢/۱٧. آغازی برای با هم بودن ). کاش قوی تر می بودم و جسورتر). فاصله ی حس تا حس.). ای روزها که در انتظارمی). وقتی تو آمدی و گفتی.). اهدای عضو,اهدای زندگی. شکوفه های نارنج (چوپان).

matt.persianblog.ir

سه در 110!(ای روزها که در انتظارمی) - گم کرده

http://matt.persianblog.ir/post/206

در نهایت همیشه برد با دنیاست, رسم روزگار اینطور است. ای روزها که در انتظارمی). گاهی بین بد و بدتر، بد را انتخاب می کنی. یا بین خوب و خوب تر، خوب تر را. مثل من که بین آره یا نه،. نه را انتخاب کردم! 1637;:۳٤ ‎ق.ظ ; شنبه ۱۳٩٤/٤/۱۳. من : روزگاری حس می کردم خودم را گم کرده ام و به دنبال یافتن نشانه ای از خویش و سهم زندگی ام بودم. اما حالا فکر می کنم، نه گم کردنی در کار بود و نه سهمی از زندگی.فقط، این منم و هزارتوی زندگی. آغازی برای با هم بودن ). کاش قوی تر می بودم و جسورتر). فاصله ی حس تا حس.).

matt.persianblog.ir

سه در 111!(نان) - گم کرده

http://matt.persianblog.ir/post/207

در نهایت همیشه برد با دنیاست, رسم روزگار اینطور است. صدافسوس که نعمت هایمان را یکی یکی به فنا داده ایم. 1779;:٤۸ ‎ق.ظ ; پنجشنبه ۱۳٩٤/٥/٢٢. من : روزگاری حس می کردم خودم را گم کرده ام و به دنبال یافتن نشانه ای از خویش و سهم زندگی ام بودم. اما حالا فکر می کنم، نه گم کردنی در کار بود و نه سهمی از زندگی.فقط، این منم و هزارتوی زندگی. آغازی برای با هم بودن ). کاش قوی تر می بودم و جسورتر). فاصله ی حس تا حس.). ای روزها که در انتظارمی). وقتی تو آمدی و گفتی.). اهدای عضو,اهدای زندگی. شکوفه های نارنج (چوپان).

matt.persianblog.ir

سه در 102!(هییی!) - گم کرده

http://matt.persianblog.ir/post/196

در نهایت همیشه برد با دنیاست, رسم روزگار اینطور است. من اگر تمام روز را فکر کنم باز هم فایده‌ای ندارد. یک بار می شود خیلی هم خوب می شود فکر بار بعدی نمی شود. هییی! 1777;:٢٧ ‎ق.ظ ; سه‌شنبه ۱۳٩٤/٢/٢٢. من : روزگاری حس می کردم خودم را گم کرده ام و به دنبال یافتن نشانه ای از خویش و سهم زندگی ام بودم. اما حالا فکر می کنم، نه گم کردنی در کار بود و نه سهمی از زندگی.فقط، این منم و هزارتوی زندگی. آغازی برای با هم بودن ). کاش قوی تر می بودم و جسورتر). فاصله ی حس تا حس.). ای روزها که در انتظارمی). یک ایرانی در بوستون.

matt.persianblog.ir

سه در 105! - گم کرده

http://matt.persianblog.ir/post/201

در نهایت همیشه برد با دنیاست, رسم روزگار اینطور است. 1639;:٥۳ ‎ق.ظ ; یکشنبه ۱۳٩٤/۳/۱٠. من : روزگاری حس می کردم خودم را گم کرده ام و به دنبال یافتن نشانه ای از خویش و سهم زندگی ام بودم. اما حالا فکر می کنم، نه گم کردنی در کار بود و نه سهمی از زندگی.فقط، این منم و هزارتوی زندگی. آغازی برای با هم بودن ). کاش قوی تر می بودم و جسورتر). فاصله ی حس تا حس.). ای روزها که در انتظارمی). وقتی تو آمدی و گفتی.). اهدای عضو,اهدای زندگی. شکوفه های نارنج (چوپان). نوستالژی های سال ها بعد. یک ایرانی در بوستون.

matt.persianblog.ir

سه در 107!(نتیجه جور در آمدن تیر و تخته) - گم کرده

http://matt.persianblog.ir/post/203

در نهایت همیشه برد با دنیاست, رسم روزگار اینطور است. نتیجه جور در آمدن تیر و تخته). پ ن: این نکته ی غیر قابل اغماض را هم نباید از قلم انداخت که الف هم بسی شانس آورده که هنوز می تواند دلقک بازی هایش را بیش از گذشته حتی! 1777;۱:٤٦ ‎ب.ظ ; پنجشنبه ۱۳٩٤/۳/۱٤. من : روزگاری حس می کردم خودم را گم کرده ام و به دنبال یافتن نشانه ای از خویش و سهم زندگی ام بودم. اما حالا فکر می کنم، نه گم کردنی در کار بود و نه سهمی از زندگی.فقط، این منم و هزارتوی زندگی. آغازی برای با هم بودن ). کاش قوی تر می بودم و جسورتر).

matt.persianblog.ir

سه در 106!(از آدم هایی که مرا یاد خودم می اندازد خوشم نمی آید.) - گم کرده

http://matt.persianblog.ir/post/202

در نهایت همیشه برد با دنیاست, رسم روزگار اینطور است. از آدم هایی که مرا یاد خودم می اندازد خوشم نمی آید.). دست خودم نبود. با دیدن بازدیدکننده های جوان که معلوم نبود دانشجوی کدام خراب شده ای بودند، بغض دوید تا زیر گلویم.چاره ای هم نبود. باید اشک ها، پشت پلک ها، جایی برای پنهان شدن پیدا می کردند. در چهره هایشان دیروز خودم را می دیدم. دیروزی که امید به امروز من را به این روزها کشانده بود! حالم داشت از دیدن این مدل چهره ها به هم می خورد. خوب شد که زود رفتند. آغازی برای با هم بودن ). فاصله ی حس تا حس.).

matt.persianblog.ir

سه در 99!(ادامه پست قبل) - گم کرده

http://matt.persianblog.ir/post/190

در نهایت همیشه برد با دنیاست, رسم روزگار اینطور است. 2 نمی دونم عکس ها براتون باز شده یا نه. بگذریم. واگذارش کردم به پرشین‌بلاگ! 3 امیدوارم سال شروع شده برای همه سال پر از خوبی باشه. از برنامه های تلویزیونی نوروز امسال که دیدم و لذت بردم عیدانه ی عمو پورنگ بوده و در کنارش کلاه قرمزی خوب بوده و یک فیلم سینمایی به نام سربه مهر که هر چند همه شونو نصفه دیدم اما از نظر من قابل امتیاز بودند. آغازی برای با هم بودن ). کاش قوی تر می بودم و جسورتر). فاصله ی حس تا حس.). ای روزها که در انتظارمی). یک ایرانی در بوستون.

matt.persianblog.ir

سه در 108!(وقتی تو آمدی و گفتی...) - گم کرده

http://matt.persianblog.ir/post/204

در نهایت همیشه برد با دنیاست, رسم روزگار اینطور است. وقتی تو آمدی و گفتی.). من مرد خیالی نداشتم، یا شاید خیال می کردم که ندارم . اما وقتی تو آمدی و گفتی که دوستت دارم. دوستت داشتم از خیلی وقت ها پیش! چیزی در درون من شکست. چیزی شبیه یک ستون یا،. یا تندیس مثلا .آنجا بود که باید می فهمیدم یک مرد خیالی در درون من زندگی می کند که تا آن موقع خبر نداشتم انگار . وقتی تو آمدی و گفتی دوستت دارم. نه. دوستت داشتم از خیلی وقت ها پیش! آغازی برای با هم بودن ). کاش قوی تر می بودم و جسورتر). فاصله ی حس تا حس.).