hafte-del.blogfa.com
خاطرات يك ديوانه.فلسفه.شعر.كتاب - داستانك
http://www.hafte-del.blogfa.com/post-10.aspx
خاطرات يك ديوانه.فلسفه.شعر.كتاب. نوشته شده در سه شنبه ۱۳۸۹/۱۲/۰۳ساعت ۱۱:۱۷ ب.ظ توسط 7دل. از اينكه از وبلاگ من ديدن ميكنيد متشكرم. خوشحال ميشم اگه نظرتون رو صادقانه بنويسيد. عاشورا ئيان محله كرناسيان دزفول.
hafte-del.blogfa.com
خاطرات يك ديوانه.فلسفه.شعر.كتاب - يادداشت هاي يك ديوانه !
http://www.hafte-del.blogfa.com/post-6.aspx
خاطرات يك ديوانه.فلسفه.شعر.كتاب. يادداشت هاي يك ديوانه! اگه تمام بيابوناي دنيا رو بدوم. اگه سرم رو به همه ي صخره هاي دنيا بكوبم. اگه يك سال غذا نخورم. اگه خودمو از بلندترين ساختمون دنيا پرت كنم پايين. اگه تو قفس وحشي ترين حيوون دنيا بخوابم. اگه با 1000 تا عقرب سمي زندگي كنم. اگه سنگين ترين وزنه ي دنيا رو بلند كنم. اگه غير ممكن ترين كارهاي دنيا رو انجام بدم. به من ميگي چرا بوجود اومدم؟ نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۸۹/۰۷/۲۸ساعت ۲:۵ ق.ظ توسط 7دل. از اينكه از وبلاگ من ديدن ميكنيد متشكرم.
hafte-del.blogfa.com
خاطرات يك ديوانه.فلسفه.شعر.كتاب - به كجا چنين شتابان؟؟
http://www.hafte-del.blogfa.com/post-2.aspx
خاطرات يك ديوانه.فلسفه.شعر.كتاب. به كجا چنين شتابان؟ ميلياردها سال پيش كره ي خيلي بزرگي منفجر ميشه.زمين و همه ي. سياره ها و همه ي ستاره ها و همه ي كهكشانها از اين انفجار اوليه. بوجود ميان.سياره ي ما يك كره ي گداخته ي داغ داغ بود.جزئي كوچك از. يك عظمت كه مدام مي چرخيد.هم به دور خودش و هم به دور كره اي. بزرگتر از خودش.به ترتيب روزي يكبار و سالي يكبار.اينقدر چرخيد تا سرد. شدگردوغبار و خاكستر آسمون اين سياره رو پوشوندن.ابر شدند و. باريدند.و آب خمخ جا رو فرا گرفت.آفرينش آغاز شده بود.اولين تك سلولي. يكبار و سا...
2khtaraketanha.blogfa.com
my love... - وقتی
http://www.2khtaraketanha.blogfa.com/post-102.aspx
وقتی قلم توی دستم به یاد تو می نویسم. وقتی در صفحات دفتر شعرم به دنبال اسمت میگردم. وقتی که به تومی رسم و قلبم تند تند می زند. وقتی با ندیدنت اشکم خود به خود در می آید. وقتی برای دیدن تو لحظه شماری می کنم. وقتی به تو وابسته ام وبه تو نیاز دارم. وقتی در کنارم نیستی و قلبت پیش من. وقتی با عشق تو تمام درد ورنج های روزگار فراموش می کنم. وقتی با خاطرات تو هر شب وروز خود را سیر می کنم. وقتی برای تو با همه ی عالم ودنیا می جنگم. وقتی باعشق تو غم های خودرا از یاد می برم. وقتی به عشق پاک خود مون قسم می خورم. Dasta...
hafte-del.blogfa.com
خاطرات يك ديوانه.فلسفه.شعر.كتاب - آخرين جمله انسانها چند ثانيه قبل از مرگ
http://www.hafte-del.blogfa.com/post-7.aspx
خاطرات يك ديوانه.فلسفه.شعر.كتاب. آخرين جمله انسانها چند ثانيه قبل از مرگ. آخرين كلمات يك بيمار: مطمينيد كه اين آمپول بي خطره؟ آخرين كلمات يك خلبان: ببينم چرخها باز شدند يا نه؟ آخرين كلمات يك ديوانه: من يك پرنده ام م م م؟ آخرين كلمات يك قصاب: اون چاقو بزرگه رو بنداز. آخرين كلمات يك معلم رانندگي: نگه دار چراغ قرمزه. آخرين كلمات يك سرباز تحت آموزش هنگام پرتاب نارنجك: گفتي تا چند بايد بشمرم؟ آخرين كلمات يك كارآگاه خصوصي:قضييه روشنه.قاتل شما هستيد. نوشته شده در سه شنبه ۱۳۸۹/۱۲/۰۳ساعت ۱۰:۱۸ ب.ظ توسط 7دل.
2khtaraketanha.blogfa.com
my love... - نگاه یک عاشق
http://www.2khtaraketanha.blogfa.com/post-93.aspx
هر نگاه بستگی به احساسی که در آن نهفته است , سنگینی خاص خودش را دار. و نگاهی که گرمای عشق در آن نهفته باشد , بدون انکه احساس کنی , تنت را می سوزاند. اولین بار که سنگینی یک نگاه سوزنده را احساس کرد , یک بعد از ظهر سرد زمستانی بود. مثل همیشه سرش پایین بود و فشار پیچک زرد رنگ تنهایی به اندام کشیده اش , اجازه نمی داد تا سرش را بلند کند. می فهمید , عمیقا می فهمید که این نگاه با تمام نگاه های قبلی , با همه نگاه های آدم های دیگرفرق می کند. ترسید , از این ترسید که تلاقی نگاهش , این نگاه تازه و داغ را فراری بدهد.
2khtaraketanha.blogfa.com
my love... - خنده ی تلخ سرنوشت
http://www.2khtaraketanha.blogfa.com/post-98.aspx
خنده ی تلخ سرنوشت. نفس عمیق کشیدم و دسته گل رو با لطیف ترین حالتی که می شد توی دستام نگه داشتم. هنوز یه ربع به اومدنش مونده بود. نمی دونستم چرا اینقدر هیجان زده ام. به همه لبخند می زدم. آدمای دور و بر در حالی که لبخندمو با یه لبخند دیگه جواب می دادن درگوش هم پچ پچ می کردنو و دوباره می خندیدن. اصلا برام مهم نبود. من همتونو دوست دارم. همه چیز به نظرم قشنگ و دوست داشتنی بود. دسته گل رو به طرف صورتم آوردم و دوباره نفس عمیق کشیدم. چه احساس خوبیه احساس دوست داشتن. و این حس وسعت لبخندمو بیشتر کرد. یه مرد واقعی .
2khtaraketanha.blogfa.com
my love... - سلام عزیزم
http://www.2khtaraketanha.blogfa.com/post-87.aspx
ببین عزیزم داستان من و تو فقط یه بازی کودکانه بودو بس.حالا اگه من بازنده ام منو ببخش. من امشب فکر میکنم که دیگه میمیرم به خاطر اینکه تورومن از دست دادم. میخوام بگم پشیمونم از رفتارم من تورو عذاب از قصد دادم. این چشمای من میباره هر وقت یادم میاد اون شبا که بودیم هر شب باهم. خاطراتو ورق بزن امشب بامن. گل نازم گل نازی این زندگیم شده بازی. رفتی تا ابد به خوابونامت مونده یادگاری. صدای فریاد ما تو شبای ما میشکونه سکوت شبو. هر وقت ناراحت من بودم میبوسیدی روی منو. یادت میاد چه شبایی قدم زدیم باهام؟ حالا که اون م...
2khtaraketanha.blogfa.com
my love... - عشق واقعی
http://www.2khtaraketanha.blogfa.com/post-91.aspx
چشمای مغرورش هیچوقت از یادم نمیره . رنگ چشاش آبی بود . رنگ آسمونی که ظهر تابستون داره . داغ داغ. وقتی موهای طلاییشو شونه می کرد دوست داشتم دستامو زیر موهاش بگیرم. مبادا که یه تار مو از سرش کم بشه . لباش همیشه سرخ بود . مثل گل سرخ حیاط . مثل یه غنچه. وقتی می خندید و دندونای سفیدش بیرون می زد اونقدرمعصوم و دوست داشتنی می شد که اشک توی چشمام جمع میشد. دوست داشتم فقط بهش نگاه کنم . دیوونم کرده بود . اونم دیوونه بود . مثل بچه ها هر کاری می خواست می کرد . دوست داشت من به لباش روژ لب بمالم . سرشو بالا می گرفت.