ma2tatirmahi.blogfa.com
مـ ـا دو تـ ـا تـ ـیـ ر مـ اهـ ـیم ا دو ت ا ت ی ر م اه ی -
http://ma2tatirmahi.blogfa.com/
م ا دو ت ا ت ی ر م اه ی -
http://ma2tatirmahi.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Friday
LOAD TIME
0.9 seconds
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
90
SITE IP
149.56.201.253
LOAD TIME
0.922 sec
SCORE
6.2
مـ ـا دو تـ ـا تـ ـیـ ر مـ اهـ ـی | ma2tatirmahi.blogfa.com Reviews
https://ma2tatirmahi.blogfa.com
م ا دو ت ا ت ی ر م اه ی -
ma2tatirmahi.blogfa.com
مـ ـا دو تـ ـا تـ ـیـ ر مـ اهـ ـی - یه روزی از روزهامون
http://www.ma2tatirmahi.blogfa.com/post/84
م ا دو ت ا ت ی ر م اه ی. یه روزی از روزهامون. 5 شنبه ی این هفته دعوت بودیم حنا بندون خواهر زاده ی زن دایی برای همین شاممون رو زودتر از همیشه خوردیم و آماده شدیم و رفتیم حنابندون شب خوبی بود و خوش گذشت. البته که بنده خودم حنابندون رو دوس ندارم. عصرش هم پدر جان یه سری از وسایل برقیم رو که سفارش داده بودیم آورد که عبارتند از : چرخ گوشت - آرام پز - همزن - اتو - آبمیوه گیری - سرویس قابلمه 10 پارچه چدن - چای ساز - آ. البته عصبی هااااا منم فمیدم این یه چیزیش هست. مادر شوهر بعد ناهار گفت با من میای؟ رفتیم و البت...
مـ ـا دو تـ ـا تـ ـیـ ر مـ اهـ ـی - انرژی مضاعف
http://www.ma2tatirmahi.blogfa.com/post/85
م ا دو ت ا ت ی ر م اه ی. من باشم و شما باشی و خونه ی ما باشه. این 3 مورد دست به دست هم میدن که شما خسته از یه روز کاری باشی و من شاد از بودنت کنار خودم. من هی شوخی کنم تا حالت خوب بشه و تو. اینجوری نگام کنی. خب دوس ندارم ناراحت ببینمت دست خودم نیس. السلام علیک یا بنت فاطمه (س) بانوی خوبی ها شفیع ما باش . التماس دعا. ۱۳۹۵/۱۰/۲۰ ب ان و. به توکل نام اعظمت. بسم الله الرحمن الرحیم. بانو تو 11 ده مین روز از اولین ماه تابستون سال 1370 بدنیا اومده. همسری تو 9 ه مین روز از اولین ماه تابستون سال 1368 بدنیا اومده.
مـ ـا دو تـ ـا تـ ـیـ ر مـ اهـ ـی
http://www.ma2tatirmahi.blogfa.com/1395/05
م ا دو ت ا ت ی ر م اه ی. تنهایی تو قلب من جاته. پی نوشت پست قبل. اون شب همسر اومد خونمون. روز بعدش که 5 شنبه بود قرار هفتگیه و باید میامد.اومد اما دیدم اعصابش یکم خرابه اول فکر کردم بخاطر مغازه اس هیچی نگفتم همینجوری نشستم که خودش شروع کرد :. بابا بهم گفته که چرا رفتی به اونا گفتی من نمیذارم بری اونجا؟ همسر هم گفته انخده بهم گفتی خب منم خواستم بگم که اینجوریه! البته نمیدونم بینشون چیا گذشته که باز بحث کشیده شده سر خونه. به من هیچ ربطی نداره خلاصه بینشون شکراب شده. بعد ناهار یکم استراحت کردیم. چون همسر رو...
مـ ـا دو تـ ـا تـ ـیـ ر مـ اهـ ـی
http://www.ma2tatirmahi.blogfa.com/1395/03
م ا دو ت ا ت ی ر م اه ی. دوس دارم اون لحظه رو که با تو میشینم رو به رو. بعد ده روز دارم مینویسم . هفته ی پیش خیلی میخواستم بنویسم اما حسش نبود نمیدونم چرا! روزهای ماه رمضونی میگذره هفته ی پیش 5 روزش رو با هم بودیم. دوشنبه دعوت بودیم خونه ی مادر بزرگ همسری که من موقع افطار رفتم . فهمیدم که مادر شوهری کلی با همسری بحثش شده سر اینکه چرا زود نمیاریش . منم به همسری گفتم ماه رمضونی آدم حال نداره که زودتر هم بره! سر همین مهمونی کلی بحثمون شده بود از صبحش اما بعد افطار یکم آروم بود فضا. ۱۳۹۵/۰۳/۳۰ ب ان و. ایشالا...
مـ ـا دو تـ ـا تـ ـیـ ر مـ اهـ ـی - روز عقد
http://www.ma2tatirmahi.blogfa.com/category/4
م ا دو ت ا ت ی ر م اه ی. بعد از عقد من و آقایی با ماشین. دوستش که قرض گرفته بود. رفتیم دور دور و بابایی برای اولین بار روی بنده غیرتی شده و زنگ زد و بهم گفت که زود برگرد خونه. که بعدن فهمیدم کار. بوده و گفته که تهنا رفتن انگار مثلن با دوست پسرم رفته بودم. خلاصه رفتیم و رفتیم تا رسیدیم به. ائل گلی همون شاهگلی. خودمون یکم مونده به اونجا یدونه بستنی فروشی هست. اولین بستنی متاهلانه ی. خودمون رو خریدیم و نشستیم تو ماشین. تو راه برگشت هم یه. شب نیمه شعبان بود و آقایی گفت کاش با هم میرفتیم دور دور اما خو نشد.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
Love You , Idiot :* :: Once Upon a Dream 💭
http://flicka.blog.ir/1395/09/14
Once Upon a Dream 💭. Love You , Idiot :*. يكشنبه ۱۴ آذر ۹۵. برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید. I am a dreamer. Unsupervised , within a great world of eyes,Fighting for what lies beyond appearances. Trying to find my way . برای دوستآن بلاگفا اگه خواستن لینکم کنن. اسفند ۱۳۹۵ ( ۷ ). بهمن ۱۳۹۵ ( ۶ ). دی ۱۳۹۵ ( ۶ ). آذر ۱۳۹۵ ( ۵ ). آبان ۱۳۹۵ ( ۹ ). مهر ۱۳۹۵ ( ۶ ). شهریور ۱۳۹۵ ( ۸ ). مرداد ۱۳۹۵ ( ۹ ). تیر ۱۳۹۵ ( ۱۰ ). خرداد ۱۳۹۵ ( ۸ ). ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۵ ). فروردين ۱۳۹۵ ( ۵ ). اسفند ۱۳۹۴ ( ۵ ).
I Live My Day As If It Was The Last Live My Day As If There Was No Past :: Once Upon a Dream 💭
http://flicka.blog.ir/1395/10/03
Once Upon a Dream 💭. I Live My Day As If It Was The Last Live My Day As If There Was No Past. جمعه ۳ دی ۹۵. برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید. I am a dreamer. Unsupervised , within a great world of eyes,Fighting for what lies beyond appearances. Trying to find my way . برای دوستآن بلاگفا اگه خواستن لینکم کنن. اسفند ۱۳۹۵ ( ۷ ). بهمن ۱۳۹۵ ( ۶ ). دی ۱۳۹۵ ( ۶ ). آذر ۱۳۹۵ ( ۵ ). آبان ۱۳۹۵ ( ۹ ). مهر ۱۳۹۵ ( ۶ ). شهریور ۱۳۹۵ ( ۸ ). مرداد ۱۳۹۵ ( ۹ ). تیر ۱۳۹۵ ( ۱۰ ). خرداد ۱۳۹۵ ( ۸ ). فروردين ۱۳۹۵ ( ۵ ).
روزنگار خانوم عقرب - 155
http://www.scorpionlifestyle.blogfa.com/post/265
خدايا فانوست را کمي پايين تر بگير جاده اي که در آن قدم نهاده ام تاريک است. یه خبر خوب اینکه ، آقای نفرت واسطه شد جلسه گذاشت اقای میم و شوهر آجی با هم صحبت کردن و به اصطلاخ آشتی کردن ، اما مگه همه چیز مث سابق میشه؟ یه میخ رو حتی اگر از روی دیوار بکنی باز جای سوراخش میمونه .ولی شکر همینم خوبه الهی شکر جمعه داداشم دعوت کرده خانواده رو خونه اش بعد از مدتها بعد از ماه هااااااااا خانواده با هم جمع میشیم انشاالله . تاريخ چهارشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۵ ساعت20:42 نويسنده خانوم عقرب (شوکا). من به تنگ آمده ام از همه چیز*.
Time Passes But Memories Remain :: Once Upon a Dream 💭
http://flicka.blog.ir/1395/10/01
Once Upon a Dream 💭. Time Passes But Memories Remain. چهارشنبه ۱ دی ۹۵. اینم سفره یلدای ما -. یه حال ه خوبیم ، یه حال ه پر امید . بالاخره فصل منم رسید و از اون پائیز غمناک جون سالم به در بردیم . نمیدونم تلقین یا چی . ولی تا بوده پاییز با من مهربون نبوده :) رنگ و روی زردش رو که میبینم خود به خود حال ه دلم گرفته میشه ، مشکوکیتی که تو سرما داره ، بی رحمی ای که با طبیعت داره . ا ی جان دلم . بالاخره سومین یلدای ما هم سپری شد! بیبی که میگفت ایشالا چآرمیشو ور دلت ، با گرمی دستات صب میکنیم - . چهارشنبه ۱ دی ۹۵.
روزنگار خانوم عقرب
http://www.scorpionlifestyle.blogfa.com/1395/09
خدايا فانوست را کمي پايين تر بگير جاده اي که در آن قدم نهاده ام تاريک است. که ديگر چشم مستش ننگرم. ناگهان دل داد زد:. تاريخ پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۵ ساعت3:24 نويسنده خانوم عقرب (شوکا). چقدر داره این روزا دیر پیش میره .هر روز دارم میشمرم که تا 6 دی چند روز مونده .همه ی این 9 ماه یه طرف این دو هفته یه طرف :. یه عالمه کار دارم که در حد توانم نیست انجام بدم .واسه من که دوست ندارم به کسی بگم کارامو انجام بده خیلی سخته . تاريخ سه شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۵ ساعت23:3 نويسنده خانوم عقرب (شوکا). یه میخ رو حتی اگر از روی دیوار بک...
روزنگار خانوم عقرب - ...
http://www.scorpionlifestyle.blogfa.com/post/268
خدايا فانوست را کمي پايين تر بگير جاده اي که در آن قدم نهاده ام تاريک است. که ديگر چشم مستش ننگرم. ناگهان دل داد زد:. تاريخ پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۵ ساعت3:24 نويسنده خانوم عقرب (شوکا). من به تنگ آمده ام از همه چیز*. کسی تو را بیشتر از من. اصلا حاضرم شرط ببندم! تو او را بیاور. هنوز هم حکم قتل،. قصه ی ما اشتباه بود. اما چقدر با تو دلم. رو به راه بود. و او هرگز نمی داند چه احوال بدی داری! زندگی رو بخاطر تو دوست دارم. دخترم*. تو ز دیار من آمدی*. سکوت جانم بهم زدی. شیشه غم به تلنگری زدی شکست. آن روز با تو بودم*.
روزنگار خانوم عقرب - 153
http://www.scorpionlifestyle.blogfa.com/post/260
خدايا فانوست را کمي پايين تر بگير جاده اي که در آن قدم نهاده ام تاريک است. خیلی حالم بده .خیلی اعصابم ریخته بهم .فکرم همش درگیرشه .خدایا کمکم کن ، نمیخواااااااااااااام تو زندگیم باشه نمیخوامممممممممممممممم ای خدا. تاريخ پنجشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۵ ساعت2:59 نويسنده خانوم عقرب (شوکا). من به تنگ آمده ام از همه چیز*. کسی تو را بیشتر از من. اصلا حاضرم شرط ببندم! تو او را بیاور. هنوز هم حکم قتل،. قصه ی ما اشتباه بود. اما چقدر با تو دلم. رو به راه بود. و او هرگز نمی داند چه احوال بدی داری! تو ز دیار من آمدی*. طبقه اول ...
روزنگار خانوم عقرب - 156
http://www.scorpionlifestyle.blogfa.com/post/266
خدايا فانوست را کمي پايين تر بگير جاده اي که در آن قدم نهاده ام تاريک است. امشب همه چيز خوب و عالي بود ميوه خورديم شام خورديم خنديديم حرف زديم شوخي كرديم . ولي هيچي واقعي نبود هيچي . تنها نقطه ي واقعي امشب برق شادي تو چشاي مامانم بود و ما همه همينو ميخواستيم ، پس همه ي بالا رو پاك كنيد . تجربه ي تلخ اين حس بي حسي را مديون عشق مضحكت هستم . تاريخ شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۵ ساعت4:53 نويسنده خانوم عقرب (شوکا). من به تنگ آمده ام از همه چیز*. کسی تو را بیشتر از من. اصلا حاضرم شرط ببندم! تو او را بیاور. هنوز هم حکم قتل،.
روزنگار خانوم عقرب - 157
http://www.scorpionlifestyle.blogfa.com/post/267
خدايا فانوست را کمي پايين تر بگير جاده اي که در آن قدم نهاده ام تاريک است. چقدر داره این روزا دیر پیش میره .هر روز دارم میشمرم که تا 6 دی چند روز مونده .همه ی این 9 ماه یه طرف این دو هفته یه طرف :. یه عالمه کار دارم که در حد توانم نیست انجام بدم .واسه من که دوست ندارم به کسی بگم کارامو انجام بده خیلی سخته . عادی اومد یه اتو کنه برام زد همه جا رو سوزوند نمیشه بهشون حرفم بزنی .هیچ غلطی بلد نیست بکنه : عرفی هم زد گلدون یادگاری مو شکوند. تاريخ سه شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۵ ساعت23:3 نويسنده خانوم عقرب (شوکا). من از نزد...
روزنگار خانوم عقرب
http://www.scorpionlifestyle.blogfa.com/1395/07
خدايا فانوست را کمي پايين تر بگير جاده اي که در آن قدم نهاده ام تاريک است. نه اینکه اینجا رو داشت یادم میرفت ، بلکه هر شب و هر وقت که دارم با خودم فکر میکنم ، به نظرم میاد که باید اینا رو یه جایی بنویسم .ولی فرصت و حوصله ندارم این روزا به نت سر بزنم .اصلا از روشن کردن وای فای خونه بیزارم .ولی خب بیشتر وقتا جای خالی تنهایی ها و همدرد گلایه هام فقط وبلاگمه . تاريخ جمعه ۳۰ مهر ۱۳۹۵ ساعت1:48 نويسنده خانوم عقرب (شوکا). یکی دو هفته ایی خونه ی مامانم بودم . مامانم چهارشنبه برای من آش ویارونه درست کرد جدود 60 نف...
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
90
ما دو تا
عشق يعنی روز و شب ديدن يکی. عشق يعنی درد را همسايگی. عشق يعنی جان به ره کردن فدا. عشق يعنی وحی از عرش و سما. عشق يعنی دال و لام را باختن. عشق يعنی کار دل را ساختن. عشق يعنی لاله برطرف چمن. عشق يعنی شمع ره بر انجمن. عشق يعنی فلسفه يعنی ادب. عشق يعنی يک جهانی سوز و تب. عشق يعنی سوز دل اندر نهان. عشق يعنی عهدهای جاودان. عشق يعنی درد و رنج تندر خفا. عشق يعنی دوستی قد خدا. عشق يعنی ناله های نيمه شب. عشق يعنی صد سخن در زير لب. عشق يعنی واله و شيدا شدن. عشق يعنی همچو من تنها شدن. عشق يعنی بی سر و سامان شدن.
عشق ما Exit نداره
عشق ما Exit نداره. وقتی رسیدیم اول رفتیم حرم زیارت. ساعت 1.30 نیمه شب فکر کنم. تا چشمم به ضریح افتاد اشکم ریخت. ولی نمیخواسم مامانم ببینه. همینطورررر گریه میکرد و حالش داغوون بود. دلش نمیومد داداشمو بذاره مشهد و برگرده. روز بعدشم کارای ثبت نام داداشم. و رفتیم خوابگاهش وسیلشو چیدیم. راسشو بخواید اصلا خوش نگذشت. حالم خیلی بد بود. پدر و مادرم داغوون بودن. اما جلو داداشم الکی میخندیدن. یک شنبه صبح رفتیم داداشمو گذاشتیم دانشگاه فردوسی. جلو دانشگاه مهندسی پیادش کردیم. وااااای بدترین لحظه بود برا خانوادم. آخپسر...
دوقلوهاي افسانه اي
1575;سلایدر. سلام به دوستای گل دوقلوها. ببخشید مدت زیادی میشه اپ نکردم خیلی حال مناسبی نداشتم ولی الان عالیم. عرضم به حضورتون که در حال حاضر دوقلوها مریضن چندروزیه درگیرشونم .دوستام گله کردن که چرا وبشونو اپ. نمیکنی بنده هم خیلی خجالت کشیدم گفتم درست نیست بهتره یه کوچولو هم شده بنویسم تا ناراحت نشن. موسیقی بچه ها خوب پیش میره و الان اهنگهای شش و هشت و پیانویی میزنن که بیاین و ببینین خودمم کنار اینا. خیلی خیلی کم تمرین میکنم بااینکه میتونم ازین بهترین فرصت استفاده کنم ولی مشغولیت ذهنیم نمیزاره. منم بااینک...
☠☜✿❀☻ღ عاشقونه و غمگین ღ☻❀✿☞☠
کد صفحه ورودی عاشقانه. ღ عاشقونه و غمگین ღ. به دلیل زیبا بودن سلیقه من. و اپ روزانه وبلاگم. لطفا به همه صفحات سر بزنید. بخدا متنارو از دست میدینا. از من گفتن بود. تاريخ : شنبه ۱۲ بهمن۱۳۹۲ 20:36 نویسنده : * A$m@*. به گوش خدا برسانید. آدم این حوا سالهاست که رفته است! این حوای تنها را برگرداند پیش خودش! به جهنمش هم راضی ام! هر جایی باشد به جز این دنیا! این دنیا زیادی بوی آدم. تاريخ : شنبه ۲۶ بهمن۱۳۹۲ 16:19 نویسنده : * A$m@*. به کوری چشم همه یکروز. در شلوغترین نقطه شهر . به اینکه راحت دروغ میگویی عادت کرده ام.
مـ ـا دو تـ ـا تـ ـیـ ر مـ اهـ ـی
م ا دو ت ا ت ی ر م اه ی. دیروز مثل قرار همیشگی رفتم برای ناهار خونه ی مادر شوهر . البته که همسر دیر کرده بود و ساعت 2 بود که رفتیم. آنا هم اونجا بود و ناهار و خوردیم اونا گفتن میریم مهمونی. البته جایی بود که من رفتنی نبودم و خیلی خوشحال شدم. اونا رفتن و من و همسر هم یکم راجع به برخی مسائل حرف زدیم بعد استراحت کردیم. بیدار شدم دیدم ساعت 5 و نیمه.همسر هم بیدار شد یه چیزی آورد خوردیم و نشستیم فیلم نگا کردیم البته که سی دی های همسری اینا قدیمه آدم رو میبره به سالهای گذشته. تا ساعت 8 فیلم نگا کردیم. راجع به م...
ღ♥ما 2 تا و خدا ♥ღ
ღ ما 2 تا و خدا ღ. مامانت اینا دیروز رفتن مسافرت و تو و داداشت خونه تنهایین 2تایی . تو پریروز بهم گفتی دیگه کارایی که باعث ناراحتیه طرفه مقابلمون میشه انجام نمیدی و گفتی که تو هر شرایطی باشی بهم اس میزنی و . منم دیگه وقتی عصبی میشم فحشت نمیدم(اصلا میدم چون حقته بشنوی). تو اعصابم و مثل همیشه دسته پیش گرفتی پس نیوفتی منم حرفه اخرمو بهت زدم دیگه این رابطه ارو ادامه نمیدم.برا من دیروز این رابطه تموم شد و بعد از اون اس خبری ازت نشد میدونی که اون موقع ها چی میگم؟ هه نمیدونم.تو دلم مردی .ا.ماا تو جو...خودتم خست...
ღ♥ღ ma 2 ta ღ♥ღ
ღ ღ ma 2 ta ღ ღ. دوستم بدار اندک اما طولانی. دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 09:18 ب.ظ. هر روز عاشقاته تر مینویسم! تا تمام دختران این سرزمین. در حسرت داشتن معشوقه ای. کد رمز مطالبم سه رقم آخر موبایل خودمه. جمعه 30 خرداد 1393 06:14 ب.ظ. پنجشنبه 2 مرداد 1393 10:35 ب.ظ. 1 سال دیگه ام گذشت. نمیدونم یه سال بزرگتر شدم یا پیرتر؟ یمم اس داد و تولدمو بم تبریک گفت،بعدشم تلفن زد و تلفنی کلی با هم صحبت کردیم . خدا جونم شکرت بابت همه چی. یکشنبه 12 مرداد 1393 10:39 ب.ظ. چهارشنبه 28 خرداد 1393 07:23 ب.ظ. خیلی آرومم،پر از آرام.
مادوتایی..........
کاش یادبگیریم برای خالی کردن خودمون دیگران رولبریزنکنیم. سر بروی شانه های مهربانت میگذارم. عقده ی دل میگشایم. گریه ی بی اختیارم. از غم نامردمی ها بغض ها در سینه دارم. شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم. جمعه ششم دی 1392 ] [ 15:1 ] . از راه می رسی و مرا تازه می کنی. همراه تو هزار عشق از راه می رسد. بر دشت خشک سینه من سبز می شو. وقتی تو می رسی. در کوچه های خلوت و تاریک قلب من مهتاب می دمد. یکشنبه بیست و چهارم آذر 1392 ] [ 19:38 ] . به گوشت میرسه(مرتضی پاشایی). به گوشت میرسه روزی. چه جوری گریه میکردم.
(◕ ‿ -) عنوان رفته گل بچینه (◕ ‿ -)
عنوان رفته گل بچینه ( -). پسره داشته قلیون میکشیده حلقه میداده بیرون . بعد دختره سریع انگشتشوکرده تو حلقه. گفته پیوندمون مبارک عشقم! پست و عکس فیسبوکی. دوشنبه بیست و چهارم آذر 1393. که با لبخندی به پهنای وجودش. و دستهایی باز به فراخی آرزویش. در حسرت یک آغوش گرم جان داد . . . پست و عکس فیسبوکی. دوشنبه بیست و چهارم آذر 1393. تکنیک جدید آقایون برای تماشای فوتبال مرد: بزن 3 میخوام فوتبال ببینم. زن: دارم سریال می بینم. مرد: جوووون زنه چه خوشگله! زن: بیا فوتبالت رو ببین سریالش تکراریه :( ( (. پست و عکس فیسبوکی.
...***حاصل" ما2تا"شدعشقی بنام زیبا***...
حاصل ما2تاشدعشقی بنام زیبا* *. عاشقانه هایی برای بهترینم. نخواب . . . رنگ می گیرد تنهایی ات نازنین! شنبه بیست و ششم بهمن 1392 ما2تا. شعرهای مراکسی میفهمد که. برای همیشه رفته است. جای خالی اش را بغل کرده. درنبودنش تب کرده است. شنبه بیست و ششم بهمن 1392 ما2تا. برگشت و نگاهی به خدا کرد. خداگفت:نبرینش.او را به بهشت ببرین. فرشتگان سوال کردند چرا؟ جواب آمد:چون او هنوز به من امیدوار است. شنبه بیست و هشتم دی 1392 ما2تا. هر چقدر شیک باشند. هر چقدر هم نو باشند. لنگه به لنگه اند. خدا وقتی آدم ها رو می آفرید.
