nasimyazdian.blogfa.com
ردپا - "شرط استخدام"
http://www.nasimyazdian.blogfa.com/post/1/-شرط-استخدام-
یک شرکت بزرگ قصد استخدام یک نفر را داشت. بدین منظور آزمونی برگزار کرد که یک پرسش داشت! پرسش این بود شما در یک شب طوفانی در حال رانندگی هستید. از جلوی یک ایستگاه اتوبوس می گذرید، سه نفر داخل ایستگاه اتوبوس هستند:. یک پیرزن که در حال مرگ اس. یک پزشک که قبلا حان شما را نجات داده است و یک خانم یا آقایی که در رویا هایتان خیال ازدواج با او دارید. شما می توانید تنها یکی از سه نفر را سوار کنید. کدام را انتخاب خواهید کرد؟ دلیل خود را شرح دهید. پیش از اینکه ادامه ی حکایت را بخوانید شما نیز کمی فکر کنید! بی تو با تو.
asalllllll.blogfa.com
...چشم هاي خيس - من قاصدکم.
http://www.asalllllll.blogfa.com/post-52.aspx
نهفکر نمی کنم بدانی،اگر هم بدانی به روی خودت نمی آوری. سال پیش بود،همین موقع ها. تو نگاه می کردی به غصه های ما،و حرفی نمی زدی.حرفی هم نمی توانستی بزنی. ما غصه می خوردیم.اشک می ریختیم.و دلمان تنگ میشد. در انبوه دفتر خاطرات ها گم می شدیم،ولی تو را از یاد نمی بردیم. آخر ما می خواستیم هم تو نمی گذاشتی که فراموشت کنیم. در همه جا و همه جا. تو گذشتی.ولی بازهم بودی. رفت هر کس به سویی. خاطرات باقی ماند ولی. و حالا ما مانده ایم. دردونه نیست،خیلی ها نیستند. هستند انگار.ولی ما نیستیم یا نیستند را نمی دانم.
asalllllll.blogfa.com
...چشم هاي خيس
http://www.asalllllll.blogfa.com/8904.aspx
یک ضربه به پیشانی اش زد و گفت: فهمیدم شبیه کیه! دوستاش هم حرفش رو تایید کردن و یک ساعت نشستن برای من توضیح دادن که گلی یکی از همکلاسی هاشون بوده که فلان بوده و بهمان بوده و گویا خیلی شبیه من بوده. دره توی دفترمون نوشته بود: فقط با یکی از بچه های مدرسه مون دوست شدم. اسمش فاطمه گل محمدیه. خیلی دختر خوبیه. خیلی گرم و صمیمه. فهمیدم که فاطمه خانوم گل محمدی همون گلیه معروفه که از قضا خیلی شبیه منه! خوشم اومد از این نقطه ی اشتراک. نه خانوم اون کلاس. نه خانوم بعد ترم اول کلاس عوض شده. نه خانوم لیست رو نگاه کنید.
nasimyazdian.blogfa.com
ردپا
http://www.nasimyazdian.blogfa.com/1390/04
چهار چيز را در زندگيت نشكن. چهار چيز را در زندگيت نشكن. اعتماد ,قول ,رابطه و قلب. اينها كه مي شكنند صدا ندارند ولي درد زيادی دارند. نوشته شده در چهارشنبه هشتم تیر ۱۳۹۰ساعت 11:55 توسط نسیم. هفت موردی که بدون هفت مورد دیگر خطرناک هستند:. ثروت ، بدون زحمت. لذت ، بدون وجدان. دانش ، بدون شخصیت. تجارت ، بدون اخلاق. علم ، بدون انسانیت. عبادت ، بدون ایثار. سیاست ، بدون شرافت. این هفت مورد را گاندی تنها چند روز پیش از مرگش بر روی یک تکه کاغذ نوشت و به نوه اش داد. شما باید شخص مورد علاقه تان را سوار کنید، زیرا اگر...
nene.parsiblog.com
وقتی عاشق می شوی...... - .....من از آن روز که در بند توام آزادم
http://nene.parsiblog.com/Posts/40/وقتي%20عاشق%20مي%20شوي......
من از آن روز که در بند توام آزادم. وقتی عاشق می شوی. درخت و گل دو دوست صمیمی بودند. دو دوستی که چندین بهار از زندگیشان را در کنار یک دیگر سپری کرده بودند. روزی از روز ها . درخت عاشق گل شد. هر روز عشق در نگاهش بیشتر پیدا می شد تا این که یک روز دوام نیاورد و این احساس را برای گل فاش کرد. گل بعد از شنیدن این خبر پشتش را به درخت کرد و حرفی نزد. فردا صبح درخت به گل سلام داد ولی جوابی از گل نشنید. درخت بازم غصه خورد.اما باخود فکر کرد که فردا بهتر خواهد شد. روز ها همین طور گذشت .و زمستان فرا رسید . ناد یا ، عسل...
nene.parsiblog.com
مرداد 89 - .....من از آن روز که در بند توام آزادم
http://www.nene.parsiblog.com/Archive/مرداد%2089
من از آن روز که در بند توام آزادم. شنیدین داستان کسایی رو که دیگه حوصله ی هیچی رو ندارن؟ شنیدین داستان کسایی که یه زمانی عاشق یه چیزی هایی بودن ولی الان خالین؟ حکایت منه . حکایت من . من دیگه دستو دلم به نوشتن نمی ره . نمی ره که مطلب کپی پیستی می ذارم. نمی ره که کم تر به همتون سر می زنم. من دیگه حال و حوصله ی این کیبرد و این جا رو ندارم. حال و حوصله ی تایپ این چرت و پرت ها رو ندارم. هر وقت شما ها یه دلیل قانع کننده برای من پیدا کننین من خودم می اپم. مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند. یه رکسا...
nene.parsiblog.com
نگین - .....من از آن روز که در بند توام آزادم
http://www.nene.parsiblog.com/Author/نگين
من از آن روز که در بند توام آزادم. وقتی عاشق می شوی. درخت و گل دو دوست صمیمی بودند. دو دوستی که چندین بهار از زندگیشان را در کنار یک دیگر سپری کرده بودند. روزی از روز ها . درخت عاشق گل شد. هر روز عشق در نگاهش بیشتر پیدا می شد تا این که یک روز دوام نیاورد و این احساس را برای گل فاش کرد. گل بعد از شنیدن این خبر پشتش را به درخت کرد و حرفی نزد. فردا صبح درخت به گل سلام داد ولی جوابی از گل نشنید. درخت بازم غصه خورد.اما باخود فکر کرد که فردا بهتر خواهد شد. روز ها همین طور گذشت .و زمستان فرا رسید . به اسمان خیر...
nene.parsiblog.com
خرداد و تیر و مرداد و شهریور89 - .....من از آن روز که در بند توام آزادم
http://www.nene.parsiblog.com/Archive/خرداد%20و%20تير%20و%20مرداد%20و%20شهريور89
من از آن روز که در بند توام آزادم. اخیش خالی شدم دلم می خواست یه عالمه غر بزنم . نوشته شده در شنبه 89/5/2ساعت 7:36 عصر توسط نگین نظرات . در این برهوت بی عشقی. این دنیای بدون دوستی و امید. در این دنیایی که هر کس عشق را با داشتن یک ابنات خرسی هم معنا می کند من. من عشق را دوست داشتن تو و دوستانم معنا می کنم. من عشق را دوست داشتن خدا و بندگان. در این برهوت بی عشقی که عشق کلمه ای ست در دایره ی لغات انسان ها پیش پا. من عشق را برای یک نفر بزرگ می دانم. من عشق را لایق تمام دوستانم می دانم. و تا همیشه عاشق می مانم.
nasimyazdian.blogfa.com
ردپا - زيبايي زندگي
http://www.nasimyazdian.blogfa.com/post/7/زيبايي-زندگي
زندگي زيباست زشتي هاي آن تقصير ماست. در مسيرش هرچه نازيباست آن تدبير ماست. زندگي آب رواني است روان ميگذرد. آنچه تقدير من و توست همان مي گذرد. نوشته شده در سه شنبه چهارم بهمن ۱۳۹۰ساعت 14:19 توسط نسیم. ما همان ورپریدگان اولی هستیم. سایه گاه خنک تنهایی. مارمولک ها در باد. وقتی پرادو هست ، پیداست که باید بود. فریادی به وسعت تمام سکوت هایم. من از آن روز که در بند توام آزادم. کاش من همه بودم. عالم همه دیوانه اوست . بی تو با تو. من هم یک روز بچه بودم! سایه گاه خنک تنهایی. کاش که با هم باشیم.