charandparand.blog.ir
یه دلتنگیِ شدید:( :: دختری تهی از آرزوهای دست نیافتنی
http://charandparand.blog.ir/1394/06/01/یه-دلتنگی-شدید
دختری تهی از آرزوهای دست نیافتنی. دختری تهی از آرزوهای دست نیافتنی. از همه جا نوشت. یک عدد بشر نفرین شده و یک کامپیوتر بدبخت. یک چیز بی ربط به خانواده-خنگی یا تنبلی؟ یک ارزوی دست نیافتنی. یک پست بدون عنوان. پاسخ به سوالات وبلاگ نویسان. آخرین وبلاگ های به روز شده. زندگی به سبک بیان! ساخت وبلاگ جدید در blog.ir. نرم افزار مهاجرت به blog.ir. وبلاگ رسمی شرکت بیان. يكشنبه, ۱ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۵۳ ب.ظ. بشدت حوصلم سرفته.از سره بیکاری دیگه نمیدونم چیکار کنم! اونم درحالی که دختره داره خودش میبینه! ایکاش میشد هرچه زود...
charandparand.blog.ir
یه ولگردی جانانه:دی :: دختری تهی از آرزوهای دست نیافتنی
http://charandparand.blog.ir/1394/05/30/یه-ولگردی-جانانه-دی
دختری تهی از آرزوهای دست نیافتنی. دختری تهی از آرزوهای دست نیافتنی. از همه جا نوشت. یک عدد بشر نفرین شده و یک کامپیوتر بدبخت. یک چیز بی ربط به خانواده-خنگی یا تنبلی؟ یک ارزوی دست نیافتنی. یک پست بدون عنوان. پاسخ به سوالات وبلاگ نویسان. آخرین وبلاگ های به روز شده. زندگی به سبک بیان! ساخت وبلاگ جدید در blog.ir. نرم افزار مهاجرت به blog.ir. وبلاگ رسمی شرکت بیان. جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۳۷ ق.ظ. البته اصلا مهم نیس:). حالا فردا عصرم قرار بریم اخرای جنگل یه جاییو بنام"پاچرم" کشف کنیم.که البته امیدوارم که هی...
charandparand.blog.ir
از همه جا نوشت :: دختری تهی از آرزوهای دست نیافتنی
http://charandparand.blog.ir/1394/05/31/از-همه-جا-نوشت
دختری تهی از آرزوهای دست نیافتنی. دختری تهی از آرزوهای دست نیافتنی. از همه جا نوشت. یک عدد بشر نفرین شده و یک کامپیوتر بدبخت. یک چیز بی ربط به خانواده-خنگی یا تنبلی؟ یک ارزوی دست نیافتنی. یک پست بدون عنوان. پاسخ به سوالات وبلاگ نویسان. آخرین وبلاگ های به روز شده. زندگی به سبک بیان! ساخت وبلاگ جدید در blog.ir. نرم افزار مهاجرت به blog.ir. وبلاگ رسمی شرکت بیان. از همه جا نوشت. شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۱۶ ق.ظ. من فک میکردم فقط خودمم که نصفه شبی وبگردی میکنم کسی دیگه این موقع زیاد تو وب نمیاد! خیلی وختا هم او...
khalvate-man.blog.ir
اینجا بچه نشسته لطفا حیا کنید... :)) :: انسانم آرزوست
http://khalvate-man.blog.ir/1394/05/26/اینجا-بچه-نشسته-لطفا-حیا-کنید
شهر خالیست ز عشاق بود کز طرفی / مردی از خویش برون آید و کاری بکند. شهر خالیست ز عشاق بود کز طرفی / مردی از خویش برون آید و کاری بکند. اندکی نفهمی عطا کن. تا راحت زندگی کنیم! مردیم از بس فهمیدیم. و به روی خودمون نیاوردیم! دلم سخت معجزه می خواهد. آهنگ های دوست داشتنی من. تک بیت های ناب. اینجا بچه نشسته لطفا حیا کنید. :). ۲۶ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۵۱. اون وسطیه رو نگاه کن! اولی هم خیلی باحاله مات و مبهوت. :). خیلی خوش اومدین جناب ماهان. ۲۶ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۱۹. ۲۶ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۱۱. خخخ چه با حیان. ۲۶ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۳۱.
myfinaltheory.blog.ir
مرغ همسایه گاوه :))) :: Albert's Hypothesis
http://myfinaltheory.blog.ir/1394/05/27/cow
تبریکات و اینجور صحبتا :). نوشته شده توسط آلبرت کبیر. در تاريخ ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۰۸:۴۰. دسته بندي: چرندیات ذهن من. مرغ همسایه گاوه :) ). کلا من و همسرم. ماجرا زیاد داریم با هم! حالا اینکه ربطش به این مطلب چیه رو اگه یه کم صبر کنید میفهمید! من کلا موندم که چرا یه عمره تو ایران میگن " مرغ همسایه غازه ". بیچاره چیکار کرده با این قیافه معصومش! والا با این گرونی گوشت گاو. باید بگیم "مرغ همسایه گاوه". البته این مشکل من با مرغ. مربوط به الان نیستا! کلا من و مرغ از بچگی آبمون با هم تو یه جوب نمیرفت! و یاد بحث کمانش ...
maaan.blog.ir
سوتی 1 :: همینه که هست ...
http://maaan.blog.ir/post/46
همینه که هست . درد ها فراموش میشوند ، ولی همدرد ها هرگز! خانومی که بود و چه کرد؟ يكشنبه ۲۵ مرداد ۹۴. از دیروز اینقدر الکی غصه خوردم که نگو و نپرس ، به این نتیجه رسیدم که یه ذره از سوتی های خودم و خانواده بنویسم که هم خودم شاد بشم هم شما . امیدوارم که اقوام نبینن و گرنه به ملکوت اعلی میپیوندم :). پسره از خنده دیگه نا نداشت نفس بکشه . منم گفتم : نمیدونم ، خودمم! خدا شادت کنه که مارو شاد کردی :). مچکرم . خداروشکر که شاد شدی لولا جون . از این به بعد بازم از این پست ها میزارم . پست شاد کننده خوب بید. این به ک...
maaan.blog.ir
خواب :: همینه که هست ...
http://maaan.blog.ir/post/48
همینه که هست . درد ها فراموش میشوند ، ولی همدرد ها هرگز! خانومی که بود و چه کرد؟ سه شنبه ۲۷ مرداد ۹۴. یک کوچه ، نه ، یک کوچه باغ خلوت . من و همسر دست در دست هم از کوچه عبور میکنیم . دوستم ، فرشته ، همونی که بلاکم کرد ، به دیوار کاه گ لی ای تکیه داده و سرش را پایین انداخته . انگار خجالت می کشد . رد میشویم ، از کنارش رد میشویم . کمی دور تر که رفتیم رویم را به سمتش می گردانم و از ته دلم میگویم : ازت متنفرم. نمیدونم والا. یکی یکی دارن بلاکم میکنن! Nafas sadat .m. Nafas sadat .m. منم زیاد خواب میبینم. ای بابا...