mahbanooo.blogfa.com

saqiname.blogfa.com

ساقی نامه - کابوس

http://www.saqiname.blogfa.com/post-139.aspx

چیزی از خوابیدنم نگذشته بود که احساس بختک کردم، همین را کم داشتم! از همه بدتر این است که نمی دانی این شرایط بد که گهگاه به سراغت می آیند، دقیقن از چه ناشی می شود. برچسبها: نوشته های روزمره. نوشته شده در جمعه هفتم مهر ۱۳۹۱ساعت 14:43 توسط فرهاد. ده اشتباه آزار دهنده در بین وبلاگهای فارسی. روز نوشتهای عباس معروفی. حرفاتو راست و دروغ دوست دارم. یادداشت های یک گلابی دیوانه. دو هفته ی اخیر.

delune.blogfa.com

دل‌نامه - فقط آمین

http://www.delune.blogfa.com/post/179/فقط-آمین

در خانه ما رونق اگر نيست، صفا هست. شبانگاهان که بغض از چهره مهتاب میجوشید. خدایم را صدا کردم. برای تک تک مردم. برای آرزوهاشان دعا کردم. گمانم در حق شخصی. ز نیک و بد چهها کردم. بریدم آنق د ر فکری به حال قصهها کردم. کجاوهوار بر بستند محملها. و رخ بستند از دلها. و اینسان آرزوهایم وداع کردند. گره وا میشود، باشد. نه حتی کور هم خوب است. من آسان رشته ام ید و الفت را رها کردم. گذشتم از همه دیروز و از فردا. و حالم را فنا کردم. خدایا شاهد من باش در این عصر. که پشت پا زدم بر هر چه نیک و پست. خدایا پس گناهم چیست؟

delune.blogfa.com

دل‌نامه

http://www.delune.blogfa.com/1392/07

در خانه ما رونق اگر نيست، صفا هست. همچون تمام روزهای نیامده. و خنده تا حد اشک ریختن. عجین در سرمای زیر صفر درجه. زمانی که چون کوه میآید و چون باد میرود. و آشوبی که لایه لایه ورق میزند دل را. و نگاههای شیرین و گرم و ساده و خالص. که درمینوردند فضا را، هوا را، سرما را. و حوصله که بسیار است. و نیازمندان حوصله از آن بسیارتر. موجی که نه سینوسی است و نه. موجیست ناموروزن که تنها هست. و بالا و پایین میبرد هر دم،. از عرش تا قعر. و زندگی تجلی میابد در سحرهای سحرخیزی و. با توهم صدای جیرجیرکهای بر تیر برق نشسته.

delune.blogfa.com

دل‌نامه

http://www.delune.blogfa.com/1393/01

در خانه ما رونق اگر نيست، صفا هست. دخترک شاد پیرهن قرمزی با موهای همیشه کوتاه و وزوزی. راه میری همش با وسواسی، که کثیف نشی موقع بازی. مامان میدوزه پیرهن زری میگه از تو گ لا یه وقت نپری. میترسی اما پر دردسری آخرش میگیری حرفو سرسری. دخترک ساده سر به هوا تو که بازی میکنی با بچهها. همه دنبالتن تو کوچهها. چادر نماز میبندی به پشتیا خونه میسازی واسه عروسکا. گوش نمیدی به حرف بزرگترا که بهم نریز خونه رو دختر بلا. دخترک شلوغ و آتیش پاره عاشق دامن و رژ و گوشواره. تو خانم زیبای یه عالمی آره نمیخوای اینو کسی یادش بره.

delune.blogfa.com

دل‌نامه

http://www.delune.blogfa.com/1392/12

در خانه ما رونق اگر نيست، صفا هست. اگر از حال من پرسی،. خوشم تنها، خوشم خسته. گریبانم شده چاک و. زبان من شده بسته. اگر از حال من پرسی،. پلاسی هست، حالی نیست. زمان طی میشود هر دم. برای من خیالی نیست. اگر از حال من پرسی،. نمیدانم چه گویم باز،. اگر از حال من پرسی،. بگویم شکر کاو امروز،. اگر از حال من پرسی،. زمانم سخت و سنگین است. نه در دریاچهها آبی،. نه رویایی که رنگین است. اگر از حال من پرسی،. پرم از حرف تکراری. پرم از چشم باز و باز،. و از حس جنون عاری. اگر از حال من پرسی،. نگویم چیز دیگر، هیچ. و میدانم که...

saqiname.blogfa.com

ساقی نامه - هوشنگ

http://www.saqiname.blogfa.com/post-142.aspx

هوشنگ گربه ی عجیبی بود، بله عجیب! بگذریم، انگار از ماجرا پرت شدیم. داشتم ماجرای هوشنگ گربه را بازگو می کردم. راه که می رفت، بیضتینش به مثابه حلاج ها مردانه نوسان می کرد. راه رفتنش از پشت سر و اقعن تماشایی بود. او یک مرد واقعی بود. در تمام عمر هیچگاه همسری اختیار نکرد، گرچه تمام توله گربه های محل او را بابا صدا می زدند بابا هوشنگ! می گویند روزی یکی از توله گربه های محل از مادرش پرسید که مادر، پدر من کیست؟ روحش شاد و یادش گرامی باد! نوشته شده در سه شنبه هفتم آذر ۱۳۹۱ساعت 12:23 توسط فرهاد. دو هفته ی اخیر.

saqiname.blogfa.com

ساقی نامه

http://saqiname.blogfa.com/8711.aspx

ماجراهاي من و مترو! چند روز پيش بعد از ظهر سوار مترو از كرج به تهران مي رفتم. براي ما كه به وسايل نقليه كم سر و صدا عادت نداريم مترو به شدت خواب آوره! از فرط خستگي چشمام روي هم رفته بود و سعي مي كردم خواب نرم. تو همون حال هواي خواب و بيداري بودم كه يهو به خودم اومدم ديدم يه پسر بچه هفت هشت ساله كنارم وايساده داره واسم لالايي مي خونه! چشمامو باز كردم و بهش لبخندي زدم ولي بیچاره خجالت كشيد و رفت! اين بچه هاي باهوش و شيرين رو كه مي بينم ياد بچگي هاي خودم ميفتم! در اعتقاد به قسمت و مشیت به دنبال چه ایم؟

delune.blogfa.com

دل‌نامه

http://www.delune.blogfa.com/1392/05

در خانه ما رونق اگر نيست، صفا هست. سهگانه سوم: Before Midnight. در اوج خنده میگریی و در بالاترین ارتفاع اشک لبخند میزنی. قایق بالا و پایین میشود. موج بالا میرود و بالاتر. موج تو را میبرد. با موج همراه شو. و تو مدعی دریانوردی. چشم باز کن و اشک را ببین که در پس اشکی دیگر غلتان و روان است. ننشین به انتظار خنده. ننشین به انتظار ساحل. در هر سوی دریا ساحل هست. تنها ساحلی دورتر است و ساحلی نزدیکتر. همه چیز، هر لحظه، و هر کس در آن لحظه. ارزشی به وسعت تو. به وسعت تمام تلاشها. نوردیدن تپه با شیب تند ساده نیست.