mahdis-vorojak.blogfa.com

23ordibehesht.blogfa.com

رائد - مشکلی که به دیگران ربط نداشت!

http://www.23ordibehesht.blogfa.com/post-25.aspx

زخمی بر پهلویم است روزگار نمک می پاشد و من پیچ وتاب میخورم و همه فکر میکنند که: میرقصم. مشکلی که به دیگران ربط نداشت! موشی در خانه صاحب مزرعه تله موش دید به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد همه گفتند تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد . ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید از مرغ برایش سوپ درست کردند گوسفند را برای عیادت کننده گان سربریدند گاو را برای مراسم ترحیم کشتند و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه میکرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر میکرد. نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۰/۰۹/۱۵ساعت 14:11 توسط پائیز.

23ordibehesht.blogfa.com

رائد - آزادی، شرافت، آگاهی

http://www.23ordibehesht.blogfa.com/post-20.aspx

زخمی بر پهلویم است روزگار نمک می پاشد و من پیچ وتاب میخورم و همه فکر میکنند که: میرقصم. من معتقدم هرچه دربارهی انسان گفتند فلسفه و شر است و انچه حقیقت دارد جز این نیست که انسان تنها آزادی است و شرافت و اگاهی. اینها چیزی نیست که بتوان فدا کرد حتی در راه خدا. نوشته شده در جمعه ۱۳۹۰/۰۸/۰۶ساعت 19:38 توسط پائیز. رائد(پیشرو،جلودار) کسیت که از طرف قبیله مامور میشود برود و محل مناسبی را برای زیست قبیله بیابد و قوم خود را از آن آگاه کند! کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت. طرفداران دکتر علی شریعتی.

23ordibehesht.blogfa.com

رائد

http://www.23ordibehesht.blogfa.com/9009.aspx

زخمی بر پهلویم است روزگار نمک می پاشد و من پیچ وتاب میخورم و همه فکر میکنند که: میرقصم. مشکلی که به دیگران ربط نداشت! موشی در خانه صاحب مزرعه تله موش دید به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد همه گفتند تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد . ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید از مرغ برایش سوپ درست کردند گوسفند را برای عیادت کننده گان سربریدند گاو را برای مراسم ترحیم کشتند و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه میکرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر میکرد. نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۰/۰۹/۱۵ساعت 14:11 توسط پائیز.

23ordibehesht.blogfa.com

رائد - جدایی نادر از سیمین...جدایی شما از من...

http://www.23ordibehesht.blogfa.com/post-23.aspx

زخمی بر پهلویم است روزگار نمک می پاشد و من پیچ وتاب میخورم و همه فکر میکنند که: میرقصم. جدایی نادر از سیمین.جدایی شما از من. این منم که از خانه ای که با نادر داشتم میروم. این منم که از کشوری که با نادر در آن زندگی میکردم میروم. این منم که بخاطر انتخابی که حقش را دارم محکوم میشوم. این منم که تقاضای طلاق میدهم. اما اسم داستانم را گذاشتند جدایی نادر از سیمین. این منم که دارم از آنچه که با شما داشتم میروم. این منم که میخواهم دیگر در 23 اردیبهشت نباشم. این منم که بخاطر انتخابی که حقش را دارم محکوم میشوم.

23ordibehesht.blogfa.com

رائد

http://www.23ordibehesht.blogfa.com/9008.aspx

زخمی بر پهلویم است روزگار نمک می پاشد و من پیچ وتاب میخورم و همه فکر میکنند که: میرقصم. جدایی نادر از سیمین.جدایی شما از من. این منم که از خانه ای که با نادر داشتم میروم. این منم که از کشوری که با نادر در آن زندگی میکردم میروم. این منم که بخاطر انتخابی که حقش را دارم محکوم میشوم. این منم که تقاضای طلاق میدهم. اما اسم داستانم را گذاشتند جدایی نادر از سیمین. این منم که دارم از آنچه که با شما داشتم میروم. این منم که میخواهم دیگر در 23 اردیبهشت نباشم. این منم که بخاطر انتخابی که حقش را دارم محکوم میشوم.

23ordibehesht.blogfa.com

رائد - شاید از آن پس کوه مرگم امشب برسد!

http://www.23ordibehesht.blogfa.com/post-24.aspx

زخمی بر پهلویم است روزگار نمک می پاشد و من پیچ وتاب میخورم و همه فکر میکنند که: میرقصم. شاید از آن پس کوه مرگم امشب برسد! شاید از آن پس کوه. از پس تب برسد. ره به پایان ببرد. دل ز طغیان ببرد. وقت مرگ است کنون. قصه ای از غم و خون. نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۰/۰۹/۱۳ساعت 16:46 توسط پائیز. رائد(پیشرو،جلودار) کسیت که از طرف قبیله مامور میشود برود و محل مناسبی را برای زیست قبیله بیابد و قوم خود را از آن آگاه کند! کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت. علی روستائی (روزی روزگاری که گذشت.تمام شد.).

23ordibehesht.blogfa.com

رائد

http://www.23ordibehesht.blogfa.com/9104.aspx

زخمی بر پهلویم است روزگار نمک می پاشد و من پیچ وتاب میخورم و همه فکر میکنند که: میرقصم. نیمه شب آواره و بی حس و حال. در سرم سودای جامی بی زوال. پرسه ای آغاز کردیم در خیال. دل به یاد آورد ایام وصال. از جدایی یک دو سالی میگذشت. یک دو سال از عمر رفت و برنگشت. دل به یاد آورد اول بار را. خاطرات اولین دیدار را. آن نظر بازی و آن اسرار را. آن دو چشم مست آهو وار را. همچو رازی مبهم و سر بسته بود. چون من، از "تکرار" او هم خسته بود. آمد و هم آشیان شد با من او. هم نشین و همزبان شد با من او. دامنش شد خوابگاه خستگی.

23ordibehesht.blogfa.com

رائد

http://www.23ordibehesht.blogfa.com/9006.aspx

زخمی بر پهلویم است روزگار نمک می پاشد و من پیچ وتاب میخورم و همه فکر میکنند که: میرقصم. به چشمانم نگاه میکنند و در حالی که "در ذهنشان طناب دارم را میبافند" و چاقو هاشان را برای فرو کردن در قلب تپنده ام در پشت سرشان تیز میکنند به رویم لبخند میزنند. نمیدانند وقتی از دریچه حقارت هایشان به بزرگی هایم مینگرند همچون کوری که در تاریکی فیلی را لمس میکند آنچه خواهند دید را نمیفهمند و میپندارند که میپندارم برای تائیدم به رویم میخندند و من میدانم که از فرط دنائت برای تمسخرم لبخند میزنند. طرفداران دکتر علی شریعتی.

23ordibehesht.blogfa.com

رائد

http://www.23ordibehesht.blogfa.com/9102.aspx

زخمی بر پهلویم است روزگار نمک می پاشد و من پیچ وتاب میخورم و همه فکر میکنند که: میرقصم. قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم. بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید. به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم! ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند. عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است. بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم. طرفداران دکتر علی شریعتی. کانون...

23ordibehesht.blogfa.com

رائد - داروگ...کی میرسد باران...؟

http://www.23ordibehesht.blogfa.com/post-22.aspx

زخمی بر پهلویم است روزگار نمک می پاشد و من پیچ وتاب میخورم و همه فکر میکنند که: میرقصم. کجایی تا ببینی ما نیز روز و شب موعد باران را از داروگ میپرسیم. نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۰/۰۸/۲۴ساعت 1:44 توسط علی روستائی (روزی روزگاری که گذشت.تمام شد.). رائد(پیشرو،جلودار) کسیت که از طرف قبیله مامور میشود برود و محل مناسبی را برای زیست قبیله بیابد و قوم خود را از آن آگاه کند! کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت. علی روستائی (روزی روزگاری که گذشت.تمام شد.). طرفداران دکتر علی شریعتی. خسته از خنده های اجباری.