del222.blogfa.com
کاغذ مچاله
http://www.del222.blogfa.com/9105.aspx
مسافران عزیز کمربند های خودتون رو ببندید! که پاره ي تن .زیره پاره آجره. همه جا از بوی خاک و گریه و ناله پره. هرکی دنبال عزیزش توی خاک چنگ میزنه. نکنه تو دل خاک قلبی هنوزم میزنه؟ نوشته شده در جمعه بیست و هفتم مرداد ۱۳۹۱ساعت 1:58 توسط هستی. آدم های یخ زده. زندگی این دنیا ی آدم ها مثل یخ میمونه. هر یخی بالاخره عمرش تموم میشه و آب میشه . یخها با هم فرق داره! بعضی ها می رن تویه لیوان که خنکش کنن خودشون. کم کم آب میشن! بعضی ها خرد می شن . می شکنن . قطعه قطعه می شن . بعد آب می شن! داشته باشن ناپدید میشن!
maryam13771370.blogfa.com
عشقی -
http://www.maryam13771370.blogfa.com/post-7.aspx
من متولد سال 1377 هستم. ستاره ی دوست داشتنی. با تو خواهم ماند. به خروسه می گن چرا لب نداری میگه چون مرغه پسون نداره. نوشته شده توسط مریم حاج حیدری در یکشنبه دوازدهم دی ۱۳۸۹.
del222.blogfa.com
کاغذ مچاله - عکس سازه هایی از جنس یخ
http://www.del222.blogfa.com/cat-16.aspx
مسافران عزیز کمربند های خودتون رو ببندید! عکس سازه هایی از جنس یخ. عکس سازه هایی از جنس برف و یخ. عکس سازه هایی از جنس برف و یخ. عکس سازه هایی از جنس برف و یخ. مجسمه سازی با برف. مجسمه سازی با یخ. عکس مجسمه های یخی. عکس مجسمه های برفی. عکسهای برف و یخ. عکس سازه هایی از جنس برف و یخ. عکس سازه هایی از جنس برف و یخ. عکس سازه هایی از جنس برف و یخ. نوشته شده در پنجشنبه بیستم مهر ۱۳۹۱ساعت 22:6 توسط هستی. مسافران عزیز کمربند های خودتون رو ببندید! اس ام اس برای دوستاتون. آدم های یخ زده. عکس سازه هایی از جنس یخ.
del222.blogfa.com
کاغذ مچاله - داستان عم انگیز
http://www.del222.blogfa.com/cat-3.aspx
مسافران عزیز کمربند های خودتون رو ببندید! شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! کاش بودی می دیدی م...
maryam13771370.blogfa.com
عشقی -
http://www.maryam13771370.blogfa.com/post-9.aspx
من متولد سال 1377 هستم. ستاره ی دوست داشتنی. با تو خواهم ماند. نوشته شده توسط مریم حاج حیدری در دوشنبه سیزدهم دی ۱۳۸۹.
del222.blogfa.com
کاغذ مچاله - عکس بازیگران سریال کلاه پهلوی
http://www.del222.blogfa.com/post-19.aspx
مسافران عزیز کمربند های خودتون رو ببندید! عکس بازیگران سریال کلاه پهلوی. تصاویری از بازیگران سریال کلاه پهلوی در پشت صحنه این سریال تاریخی. محمد رضا شریفی نیا-امیر علی دانایی. اناهیتا نعمتی-امیر علی دانایی. ساناز طاهری و کارگردان سریال. بهاره کیان افشار بازیگر نقش شادی. نوشته شده در پنجشنبه بیستم مهر ۱۳۹۱ساعت 22:30 توسط هستی. مسافران عزیز کمربند های خودتون رو ببندید! اس ام اس برای دوستاتون. آدم های یخ زده. عکس سازه هایی از جنس یخ. عکس بازیگران سریال دیوار. عکس بازیگران سریال کلاه پهلوی. اس ام اس خنده دار.
maryam13771370.blogfa.com
عشقی -
http://www.maryam13771370.blogfa.com/post-5.aspx
من متولد سال 1377 هستم. ستاره ی دوست داشتنی. با تو خواهم ماند. با من بمون تنهام نزار.منو تو غصه جا نزار. میدونم گاهی حرفام خیلی تلخه. بگو می تونی حرفامو ببخشی. بایدگاهی تو چشمام خیره باشی. نمی دونم دخیل دلخوشیمو. به چشمای کدوم ایینه بستم. یه دنیا خاطره توکوله بارم. شبای بی چراغ زندگیمو. تومی تونی منواشتی بدی با. شبای روشن ستاره بازی. تومی تونی کنار من بمونی. تومی تونی بایه لبخندشیرین. بدی های منو اسون ببخشی. می تونی به کویرخشک قلبم. توبه اهستگی بارون ببخشی. باید دیوونگی هامو ببخشی.
maryam13771370.blogfa.com
عشقی -
http://www.maryam13771370.blogfa.com/post-13.aspx
من متولد سال 1377 هستم. ستاره ی دوست داشتنی. با تو خواهم ماند. منم غمگین و خسته منم یه دل شکسته. دل من به غم نشسته پر پرواز و شکسته. بحت و غم توی چشمامه بغض و تشویش تو صدامه. کو ستاره که بتابه به شب تلخ من؟ کو پناهی چه امیدی واسه فردای من؟ این منم اسیر دردم. دلم پر خون گل زردم. منم محکوم به جدایی. یه خزون سرده زردم. منم عاشق منم دلتنگ. خستم ازاین شبه پررنگ. دنیاست بی عاطفه دل سنگ. دنیاست پرکین پره نیرنگ. نوشته شده توسط در دوشنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۸۹.
del222.blogfa.com
کاغذ مچاله - عشق مادر
http://www.del222.blogfa.com/cat-11.aspx
مسافران عزیز کمربند های خودتون رو ببندید! مادر من فقط يك چشم داشت . من از اون متنفر بودم . اون هميشه مايه خجالت من بود. اون براي امرار معاش خانواده براي معلم ها و بچه مدرسه اي ها غذا مي پخت. يك روز اومده بود دم در مدرسه كه به من سلام كنه و منو با خود به خونه ببره. خيلي خجالت كشيدم . آخه اون چطور تونست اين كار رو بامن بكنه؟ به روي خودم نياوردم ، فقط با تنفر بهش يه نگاه كردم وفورا از اونجا دور شدم. روز بعد يكي از همكلاسي ها منو مسخره كرد و گفت هووو . مامان تو فقط يك چشم داره. اون هيچ جوابي نداد. ولي من به ...