milad-memories.mihanblog.com
دفترچه خاطرات من - یک مشت روح کثیف
http://milad-memories.mihanblog.com/post/34
بعضی از خاطرات من. من و دوست خوبم امید. دریاچه نزدیک شهر پونا. به دفترچه خاطرات من خوش امدید. یک مشت روح کثیف. پدر بزرگم هیچ وقت به مادربزرگم خیانت نکرد . اساسا بحث این نیست که پدر بزرگم ادم پاکی بود . اصلا در دایره لغات پدربزرگم خیانت به همسر گنجانده نشده بود . در هیچ گوشه ذهن پدربزرگم این موضوع تعریف نشده بود. که اگر با مونیکا بلوچی در اتاق تنها شوی امکانش. هست به همسرت خیانت کنی؟ مطمئنا جواب پدر بزرگم برای این پرسش بدون هیچ فکری ترک اتاق بود . ولی من اینگونه نیستم. میتوان دزد بود . بیایید رو راست باشیم.
milad-memories.mihanblog.com
دفترچه خاطرات من - هوای خنک - مسافرت
http://milad-memories.mihanblog.com/post/29
بعضی از خاطرات من. من و دوست خوبم امید. دریاچه نزدیک شهر پونا. به دفترچه خاطرات من خوش امدید. هوای خنک - مسافرت. میدونم که خیلی وقته نبودم و ننوشتم. خب حالا چرا میزنید گارد گرفتن نداره که. خودم هم خیلی دلم واسه وبلاگم تنگ شده بود ، هر روز بهش سر میزدم و تمام تلاشم رو میکردم تا یه چیزی بنویسم حتی خیلی کوتاه اما نمیشد. جاتون خالی یه مسافرت رفتم خیلی خوب بود و خوش گذشت ، یه شهر کوچیک ساحلی ، پر از آرامش و سکوت ، توی یه محل با صفا با کلی درخت نارگیل و درخت های عجیب و غریب. لینک های مرتبط :. سه شنبه 3 تیر 1393.
dokhtarsaldovome.iran.sc
دختر سال دومی
http://dokhtarsaldovome.iran.sc/page/2
1578;بلیغات اینترنتی. انجام پایان نامه مدیریت. تابستون امسال عجیبه واقعا نمیدونم مهر به بعد چی میشه . 1580;معه 8 شهريور 1392 . امروز داشتم با دوستم حرف میزدم گف من میرم بخوابم صب مدرسه دارم : منم خو جوگیر دچار شوک روحی روانی :( ( داد زدم شهریور خحدا لعنتت کنه که تموم شدی :( ینی الان اول مهره فردا؟ 0 منکه هنوز فرم نخریدم ای امام حسینم خودت کمکم کنننننن بسم الاه:0 یا حضرت عباس چه خبره وایییی من دارم میمیرم : داشتم میرفتم با تیغ رگمو بزنم که یهو گف نه دارم پیش نیاز میرم : : :. دلم گرفته افسرده شدم نمیدونم و...
milad-memories.mihanblog.com
دفترچه خاطرات من
http://milad-memories.mihanblog.com/page/6
بعضی از خاطرات من. من و دوست خوبم امید. دریاچه نزدیک شهر پونا. به دفترچه خاطرات من خوش امدید. مردی از جنس آسمان و حس دریا. نسل من مداد سیاهش را آغشته کرد به "آب را گل نکنیم". عاشق که شد قایقی ساخت به این امید. که "پشت دریاها شهری است" و. تو با "سر سوزن ذوقی" دلمان را پ رپ ر کردی. تو ما را به عشق سپردی "سهراب". 15 مهرماه زادروز عالیجناب "سهراب سپهری". شعر از دوست عزیز ". لینک های مرتبط :. دوشنبه 15 مهر 1392. من هم این چند روز که نیستم همش استادیوم هستم و از بس داد و بیداد کردم دیگه صدام بالا نمیاد. هنوز ی...
roozhaye-marmar.blogfa.com
روزهای مرمر - فالوده
http://www.roozhaye-marmar.blogfa.com/post/43
دیشب با کلی جون کندن و دلداری به خودم که بخواب بخواب. بالاخره ۴ صبح خوابیدم. ساعت ۷ بیدار شدم. به پسر بزرگه صبحانه دادم و راهیش کردم. من نه اینکه بخوام بخوابمااا نهههه! بالشم اصرار داشت که سرم و بزارم روش. ساعت ۱۱ بیدار شدم. اقای همسر زنگ زد که مرمرم بیدار شدی؟ با اینکه بیدار بودم با کلی نازو غمزه و اظهار خستگی. گفتم که بیدارم کردی مرد من. مونده بودم چه جوری برم پسر کوچیکه رو از منزل خاله اش بیارم. که اقای همسر گفت: دورت بگردم تو استراحت کن. عصری کلاس داری بگو بچه با اژانس بیاد. روزهای زندگی یک دختر.
dokhtarsaldovome.iran.sc
دختر سال دومی
http://dokhtarsaldovome.iran.sc/archive
1578;بلیغات اینترنتی. انجام پایان نامه مدیریت. تابستون امسال عجیبه واقعا نمیدونم مهر به بعد چی میشه . تیکه کلام های ما. خب اول بریم سراغ تیکه کلام ها. گرونه (اشاره به چیزی های بالا 500 تومن ). توهم که هر دفه که مارو میبینی(بچه ها جواب های مختلفی میدن ). بره پس کارت (برو پی کارت). اینجا یه مکان اداریه. به سرلج چهارچشمی (بخاطر اینکه چهارچشمی جیگر سوز بشه). 9099072345 ( ریتمشو اینجوری نمیشه گف). 1670;هارشنبه 14 خرداد 1393 . چرا دم در وا میسین؟ حق ندارین برین سوپر : چرا رفتی اونجا نشستی؟ چرا با اون حرف زدی؟
roozhaye-marmar.blogfa.com
روزهای مرمر - فراموشی
http://www.roozhaye-marmar.blogfa.com/post/49
بعد کلی مشغله بالاخره فرصت کردم یه سر به وبلاگم بزنم. بیچاره تر از شوهرا. وبلاگا هستند که نقش دیوار کوتاه و تو زندگی دارن. هر موقع سرمون شلوغ میشه اونارو یادمون میره . Date : یکشنبه ۳ آذر۱۳۹۲ 8:54 AM. روزهای زندگی یک دختر. در سکوت یک زن.
roozhaye-marmar.blogfa.com
روزهای مرمر - طپش
http://www.roozhaye-marmar.blogfa.com/post/36
وقتی نگاهم میکنی دلم هری میریزه. چقدر خسته نگاهم میکنی. طپش قلبتو احساس میکنم. دستهای تبدار و چشمهای گر گرفته ات فقط یک چیزو صدا میزنه. ارامش. اونهم ارامشی که فقط توی اغوش من پیدا میکنی. چه حالیه وقتی عشق دلت. توی اغوشت اروم بخوابه و تو به خطوط صورتش. چشم بدوزی و برای هر خطش قصه ای بسازی. از مهر و وفا از دل و دلدادگی از ناز و نیاز. از من از تو از عشق از ما. Date : دوشنبه ۲۰ خرداد۱۳۹۲ 21:30 PM. روزهای زندگی یک دختر. در سکوت یک زن.
roozhaye-marmar.blogfa.com
روزهای مرمر - نفرین
http://www.roozhaye-marmar.blogfa.com/post/37
اروم و سنگین قدم برمیداری. چشم به زمین دوخته ای و راه میری. دلت نمیخواد حتی به روبروت نگاه کنی. وزنت سنگینه. پاهاتو به زور میکشی. گنگی که این سنگینی از غم توی قلبته. یا بار تنهایی که به دوش میکشی. نمیتونی لب باز کنی و حرف بزنی سکوت میکنی سکوتی درد اور. لبهات بسته است خنده هات گم. توی مغزت بارها وبارها محاکمه میکنی حکم صادر میکنی که:. ولی هر بار توی دلت قلم عفو می کشی که ببخشی. Date : چهارشنبه ۲۲ خرداد۱۳۹۲ 1:55 AM. روزهای زندگی یک دختر. در سکوت یک زن.