mamananosh.blogfa.com

hajijon.blogfa.com

باغ بارون زده -

http://www.hajijon.blogfa.com/post-30.aspx

عاقبت با ما چه خواهد شد. دست این سوداگر دنیا چه خواهد کرد. نوشته شده در یکشنبه هفدهم بهمن ۱۳۸۹ساعت 12:2 توسط پري. من فردا فهمیدم که فردا را امیدی نیست. و پایان ها را هیچ گاه امیدی نیست. تو به سر آغاز پاک و خالص بودن میرسی. و من به جاده ی عشق ورزیدن به تو. من هرگز از تو نمیخواهم که با من به انتهای جاده برسی،. تنها آرزویم این است که در این جاده عشق را لمس کنی و محبت پاک و ناب را. پس بیا آغاز کنیم راهی را که پایانی ندارد،. بیا به امروز بیاندیشیم فردا را امیدی نیست. هفته او ل مهر ۱۳۹۰. هفته چهارم تیر ۱۳۹۰.

hajijon.blogfa.com

باغ بارون زده -

http://www.hajijon.blogfa.com/post-40.aspx

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام سلام صد تا سلام. مرسی از نظرای قشنگتون خیلی. یه روز از خواب بیدار شی و بهت بگن :. نوشته شده در شنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۳۹۰ساعت 19:17 توسط پري. من فردا فهمیدم که فردا را امیدی نیست. و پایان ها را هیچ گاه امیدی نیست. تو به سر آغاز پاک و خالص بودن میرسی. و من به جاده ی عشق ورزیدن به تو. من هرگز از تو نمیخواهم که با من به انتهای جاده برسی،. تنها آرزویم این است که در این جاده عشق را لمس کنی و محبت پاک و ناب را. پس بیا آغاز کنیم راهی را که پایانی ندارد،.

hajijon.blogfa.com

باغ بارون زده -

http://www.hajijon.blogfa.com/post-31.aspx

فقط می خواهم از اینجا روم. شاید تسلی یابد این روحم. کز برای آشیان خویش دلتنگم. مرا اینک توان و پای ماندن نیست! الا ای مردم خفته! همینک من بسوی سرزمین عشق خواهم رفت. خداحافظ اسیران اسیر عزلت و عصیان. کز برای آشیان خویش بس دلتنگ دلتنگم. نوشته شده در یکشنبه هفدهم بهمن ۱۳۸۹ساعت 12:3 توسط پري. من فردا فهمیدم که فردا را امیدی نیست. و پایان ها را هیچ گاه امیدی نیست. تو به سر آغاز پاک و خالص بودن میرسی. و من به جاده ی عشق ورزیدن به تو. من هرگز از تو نمیخواهم که با من به انتهای جاده برسی،. هفته او ل مهر ۱۳۹۰.

hajijon.blogfa.com

باغ بارون زده -

http://www.hajijon.blogfa.com/post-43.aspx

با سلام این وب به دلایلی تعطیل شد لطفا کسی نپرسه چرا . نوشته شده در سه شنبه پنجم مهر ۱۳۹۰ساعت 12:41 توسط پري. من فردا فهمیدم که فردا را امیدی نیست. و پایان ها را هیچ گاه امیدی نیست. تو به سر آغاز پاک و خالص بودن میرسی. و من به جاده ی عشق ورزیدن به تو. من هرگز از تو نمیخواهم که با من به انتهای جاده برسی،. تنها آرزویم این است که در این جاده عشق را لمس کنی و محبت پاک و ناب را. پس بیا آغاز کنیم راهی را که پایانی ندارد،. بیا به امروز بیاندیشیم فردا را امیدی نیست. هفته او ل مهر ۱۳۹۰. هفته چهارم تیر ۱۳۹۰. آرش ب...

hajijon.blogfa.com

باغ بارون زده -

http://www.hajijon.blogfa.com/post-22.aspx

حالا سالهاست که ديگر هيچ نامهای به مقصد نمیرسد. حالا همه میدانند که همهی ما يکطوری غريب. يک طوری ساده و دور. وابستهی ديرسال بوسه و لبخند و علاقهايم. همان روز که آفتاب بالا آمده بود. هنوز خواب عصر جمعه را میديد. ما از اول کتاب و کبوتر. تا ترانهی دلنشين پريا. ریرا و دريا را دوست میداشتيم. ديگر سراغت را از نارنج رها شده در پيالهی آب نخواهم گرفت. ديگر سراغت را از ماه، ماه درشت و گلگون نخواهم گرفت. ديگر سراغت را از گلدان شکسته بر ايوان آذرماه نخواهم گرفت. ديگر نه خواب گريه تا سحر،. نه ترس گمشدن از نشانی ماه،.

hajijon.blogfa.com

باغ بارون زده -

http://www.hajijon.blogfa.com/post-23.aspx

می نگرم دور دست را. آنگاه که دیدمت و دیدی مرا. همراه شدیم در کوچه باغی سبز. و بی پروا می رفتیم. ماندم در تاریکی به انتظار. آنگاه که آفتاب برآمد تورا در کنار خود یافتم. و اینک نمی دانم این ظلمات است که مرا از دیدنت بازداشته است. من هنوز سراسیمه در کوچه باغ می گردم. امروز خیلی دلتنگ بودم. هر سو که می روم به نشانی های تو دلتنگ می شوم. با این بهانه و نشانه ها که همه جا ردی از توست برای من - زنده ام! نوشته شده در پنجشنبه نهم دی ۱۳۸۹ساعت 9:14 توسط پري. من فردا فهمیدم که فردا را امیدی نیست. هفته او ل مهر ۱۳۹۰.

hajijon.blogfa.com

باغ بارون زده -

http://www.hajijon.blogfa.com/post-33.aspx

پاییز می آید، زمانی که خاطرت شیرین گذشته ی خودم را با تو به یاد می آورم، پاییز همچون بهار دل انگیز میشود، بیا و اینک مرا با خود به آن سوی دریاها ببر، شاید دگر برای پیوستن فرصتی نباشد. نوشته شده در دوشنبه شانزدهم اسفند ۱۳۸۹ساعت 17:20 توسط پري. من فردا فهمیدم که فردا را امیدی نیست. و پایان ها را هیچ گاه امیدی نیست. تو به سر آغاز پاک و خالص بودن میرسی. و من به جاده ی عشق ورزیدن به تو. من هرگز از تو نمیخواهم که با من به انتهای جاده برسی،. تنها آرزویم این است که در این جاده عشق را لمس کنی و محبت پاک و ناب را.

hajijon.blogfa.com

باغ بارون زده -

http://www.hajijon.blogfa.com/post-36.aspx

ماه من، غصه چرا؟ ماه من، غصه چرا؟ آسمان را بنگر، که هنوز، بعد صدها شب و روز. مثل آن روز نخست. گرم و آبی و پر از مهر، به ما میخندد! یا زمینی را که دلش، از سردی شبهای خزان. نه شکست و نه نگرفت! بلکه از عاطفه لبریز شد و. نفسی از سر امید کشید. و در آغاز بهار، دشتی از یاس سپید. تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست! دل به غم دادن و از یأس سخنها گفتن. کار آنهایی نیست که خدا را دارند. غم و اندوه، اگر هم روزی، مثل باران بارید. یا دل شیشهایات، از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست. با نگاهت به خدا، چتر شادی وا کن.

hajijon.blogfa.com

باغ بارون زده -

http://www.hajijon.blogfa.com/post-42.aspx

خیمه شب بازی دهر. با همه تلخی وشیرینی خود می گذرد. عشق ها می میرند. رنگ ها رنگ دگر می گیرند. که چه شیرین وچه تلخ. دست ناخورده به جا می ماند. نوشته شده در پنجشنبه سی ام تیر ۱۳۹۰ساعت 14:6 توسط پري. من فردا فهمیدم که فردا را امیدی نیست. و پایان ها را هیچ گاه امیدی نیست. تو به سر آغاز پاک و خالص بودن میرسی. و من به جاده ی عشق ورزیدن به تو. من هرگز از تو نمیخواهم که با من به انتهای جاده برسی،. تنها آرزویم این است که در این جاده عشق را لمس کنی و محبت پاک و ناب را. پس بیا آغاز کنیم راهی را که پایانی ندارد،.

hajijon.blogfa.com

باغ بارون زده -

http://www.hajijon.blogfa.com/post-34.aspx

ماهی کوچک ان تنگ بلور. چند روز بود که تنها شده بود. خانه اش خالی بود. جفت او در یک شب. طعمه گربه زیبا شده بود. تکه سنگی می جست. جفت زیبا نکند انجا بود. پشت ان تکه سنگی که خیال. گوشه ظرف نهان ساخته بود. چشم به تنهایی او دوخته بود. از غم ماهی کوچک افسوس. ماهی کوچک غمگین دایم. عمق ان حوضچه کوچک تنهایی را. با طپشهای دل نازک خود می پیمود. خستگی پیکر لغزنده براقش را. ماهی کوچک غمگین اما. با امیدی که نداشت. یار گم کرده خود را می جست. روزها شب شد و شبها طی شد. اثری از جفت اش. هر چه می گشت نبود. بدن کوچک ماهی دیگر.