MAMANTALAJON.BLOGSPOT.COM
mamantalajonSubscribe to: Posts (Atom). Simple template. Powered by Blogger.
http://mamantalajon.blogspot.com/
Subscribe to: Posts (Atom). Simple template. Powered by Blogger.
http://mamantalajon.blogspot.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Friday
LOAD TIME
0.5 seconds
16x16
32x32
64x64
128x128
PAGES IN
THIS WEBSITE
0
SSL
EXTERNAL LINKS
7
SITE IP
74.125.225.11
LOAD TIME
0.516 sec
SCORE
6.2
mamantalajon | mamantalajon.blogspot.com Reviews
https://mamantalajon.blogspot.com
Subscribe to: Posts (Atom). Simple template. Powered by Blogger.
تپه سيخي: September 2005
http://tappesikhi1.blogspot.com/2005_09_01_archive.html
Friday, September 30, 2005. در فضای کوچک و تنگ انبار و همراه با وسايلی ساده و محقر هر دو در کنار هم اوج ميگرفتيم .در تاريکی محض اطراف لحظه به لحظه دری بروی نور باز ميکرديم و روحمان در لذتی داغ و شيرين غوطه ور ميگشت.احساسی که با هر ضربان جسم من در روح او تبلور می يافت و هر دو مارا در لذتی غريب غرق می نمود. خوشبختانه تمام اين احساسات را توانسته بودم به خوبی هرچه تمام تر به او القا کنم و چندی بعد هردو هم زمان به اوج لذت رسيديم. گونی برنج را برداشتم و با هم از پله ها بالا رفتيم.گونی را در مقابل منزلشان ق...
تپه سيخي: October 2005
http://tappesikhi1.blogspot.com/2005_10_01_archive.html
Monday, October 31, 2005. زير بازارچه قسمت اخر. ر: دلم برا شهر خودم تنگ شده.واسه زنم.بچه هام .اگه بشه آخر هفته ميخوام برگردم. ر: نمی دونم.شايد آره.شايدم نه. س: بی چاره زنت.بی شوهری چی ميکشه.( و بعد آرام خنديد و دستانش را داخل شلوار رحيم کرد.). ر: امروز حوصلش رو ندارم. س: اگرم داشتی نميشد.چون نزديک عادت ماهانمه.(سودابه کير خوابيده و گرم رحيم را در دستانش گرفت و شروع به ماليدن آن کرد.). س: ما که هر چن وقت يه بار باهم رابطه داريم.اين خودش تنوعه! ر: درسته اما ار رابطه هم خسته شدم. ر: باریکلا.دکترم که شدی!
تپه سيخي: January 2006
http://tappesikhi1.blogspot.com/2006_01_01_archive.html
Monday, January 30, 2006. Posted by dadasaheb at 7:40 PM. Posted by dadasaheb at 7:36 PM. Friday, January 27, 2006. يادم نيست چي شد باهاش دوست شدم و عياق شدم فقط مي دونم كه اوايل مزاحم تلفني بود. حرف نميزد فقط گوش ميداد. بالاخره به حرفش اوردم. ولي اي كاش به حرفش نمي اوردم. از صداش معلوم بود كه چه جنده ايه. جذبه اي داشت كه نگو بيشتر با من مثل بچه ها رفتار ميكرد تا اينكه دوستم باشه. تنها بود. ميگفت شوهر نكرده. شغلشم بهم نميگفت - چيكاره اي؟ تقريبا يه ماه و نيم ديگه. چطور؟ چرا بهم نگفته بودي؟ من خيلي گشنمه -...
تپه سيخي: February 2006
http://tappesikhi1.blogspot.com/2006_02_01_archive.html
Wednesday, February 22, 2006. دوستان از همتون ممنونم. هم از اون احمقايي كه حرفايي كه لايق خودشون بود رو بهم زدن و هم از عزيزايي كه با تشويقاشون منو به ادامه راه دلگرم كردن. از اين به بعز به ادرس زير بياييد. Http:/ sikhkadeh.blogspot.com. Posted by dadasaheb at 10:21 PM. Monday, February 20, 2006. راستشو بخواين از اين به بعد براي هر داستان تا تعداد كامنت ها به عدد 10 نرسه داستان جديد نمي ذارم. Posted by dadasaheb at 10:59 PM. Saturday, February 11, 2006. بد نبود، به شما چي؟ با اجازتون ، اسم شما چيه؟ انگار...
تپه سيخي: December 2005
http://tappesikhi1.blogspot.com/2005_12_01_archive.html
Tuesday, December 27, 2005. Posted by dadasaheb at 9:44 PM. من هم که اون وري ميرفتم گفتم باشه و سوار شدم.اون هم راه افتاد. انقدر آروم ميرفت که من ديگه مشکوک شده بودم. يهو بهم گفت داشتي ميرفتي پيش دوست دخترت ديگه نه؟ من هم گفتم اي بابا کي مياد با من دوست بشه؟ گفتم بابا اين دخترا ادعاشون اون جاي آدم رو پاره ميکنه! اونم يک خنده اي کرد و گفت راست ميگي من هم دوست دارم با پسرا بگردم! اصلا تمام پسرا اينو دوست دارند.تو چي ميگي؟ منم يک خنده مصنوعي کردم. دوباره گفت تو تو خونه چطوري وقتت رو ميگذروني؟ بعد از دو دقيق...
تپه سيخي: November 2005
http://tappesikhi1.blogspot.com/2005_11_01_archive.html
Monday, November 28, 2005. مامان و خاله میترا در کیش. اینجام می ترسی آبروریزی بشه؟ اذیت نکن دیگه. توبه ما چیکار داری؟ وقتی اینو شنیدم چشمام چهارتا شد! ولی مامان گفت: نه. خاله گفت: مگه امروز نگفتی که ازامروز قدرکیر آریا رو میدونی؟ مامان گفت: خوب آره. گفتم ولی نمیشه که. اون پسرمه. من تاجایی که تونستم سعی کردم باهاش راحت باشم ولی سکس نمی شه. یه احساسی دارم که نمی تونم این کارو بکنم. خاله گفت: بالاخره دوست داری بکنتت یا نه؟ Posted by dadasaheb at 6:37 PM. صبح بعد از عشق بازي. از وبلاگ زيباي داستانهاي مسعود.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
7
Inicio
MISIÓN, VISIÓN Y VALORES. La primera noche juntos. Es un servicio de salud que capacita y apoya a mamá y papá en esta nueva aventura de la vida. Creamos un ambiente de confianza para que los padres puedan expresar sus dudas, temores e inquietudes con relación al cuidado de su bebé en el mejor lugar del mundo: su propio hogar. Animamos a mamá para que desarrolle sus aptitudes innatas y la alentamos con papá a vivir esta hermosa experiencia de una manera holística durante el posparto.
mamanta's blog - tout sur ma manta - Skyrock.com
Tout sur ma manta. Se blog parle de l histoire de ma manta bonne visite. 11/02/2007 at 10:40 AM. 08/03/2009 at 11:46 AM. Subscribe to my blog! Ben vla je commance se blog ou je parlerai que de ma manta ses modifs son histoire ect. le sans de se blog est inverser donc les articles les ressant son a la fin! Mon autre blog mantaman.skyblog.com). Posted on Sunday, 11 February 2007 at 10:48 AM. Ben vla ma manta dommage j ai po fait de foto quant je l ai acheter donc po de suivi de la restauration desolé!
Blog de mamantafille - pour ma maman - Skyrock.com
Mot de passe :. J'ai oublié mon mot de passe. Je fai ce blog pour essayer de prouvai a ma maman ke je l'aime car el ne me crois pas et c difficille a accepter. Mise à jour :. Abonne-toi à mon blog! Maman louisa nee le 28/04/1963. N'oublie pas que les propos injurieux, racistes, etc. sont interdits par les conditions générales d'utilisation de Skyrock et que tu peux être identifié par ton adresse internet (67.219.144.114) si quelqu'un porte plainte. Ou poster avec :. Posté le mardi 02 décembre 2008 15:35.
ننه كجايي كه دلم برات تنگ شده
ننه كجايي كه دلم برات تنگ شده. به یاد عزیزی سفر کرده ام که همیشه عطر وجودش در عمق لحظه ها جاریست. ای کاش گذر زمان در دستانم بود: آنوقت لحظه های با تو بودن را آنقدر طولانی میکردم که برای بی تو بودن دیگر وقتی نمیماند. سلام دوستای عزیز ممنون بابت حضورتون این وبلاگ رو برای ننه تاجی جونم ساختم فقط دوستان هرکس مطلب زیبایی داشت که به درد این وبلاگ میخورد توی نظرات برام بذاره ممنونم. تاریخ فوت ننه تاجی جونم ۳/۱۰/۱۳۹۲روز سه شنبه است. دوستان خواهشا به وبلاگ مسافر بهشت هم سر بزنید.ازتون ممنونم زهرا. مهرش کجا تو ديدي.
mamantalajon
Subscribe to: Posts (Atom). Simple template. Powered by Blogger.
Blog de mamantall - Blog de mamantall - Skyrock.com
Mot de passe :. J'ai oublié mon mot de passe. Mise à jour :. Abonne-toi à mon blog! Ce blog n'a pas encore d'articles. Poster sur mon blog.
Maman Tambouille !
Envoyer à un ami. Entrée de la mer. Maman Tambouille a déménagé! Retrouvez toutes les recettes. Ici présentes et les nouvelles publications. Sur le nouveau blog:. Pour toutes ces raisons, j'ai choisi de déménager mon blog. Après un mois de travail pour tout migrer, le grand jour est arrivé, c'est aujourd'hui que je vous dévoile le nouveau Maman Tambouille:. J'espère que ce nouveau blog vous plaira. J'attends vos remarques, suggestions . car maintenant j'ai plus de liberté pour tout personnaliser. Je vous...
Maman Tambouille !
Entrée de la mer. Entrée de la mer. Rouleaux de printemps façon makis. Un petit plat bien frais et léger à base de saumon fumé, riz, avocat et fromage frais. Pour 4 personnes: une dizaine de feuilles de riz 4 grandes tranches de saumon fumé [.]. Grenouillettes au matcha (Tutoriel). Des petits biscuits amusants en forme de tête de grenouille au thé matcha. Ils ne sont très compliqués à réaliser, il faut juste un peu de patience. Je vous livre ici toute [.]. Galettes de pommes de terre au crabe. Un petit p...
عاشقانه های طناز و مهدی
عاشقانه های طناز و مهدی. دردونه زیبای من ممنونم. به خاطر بودنت در کنار من و به خاطر حس مادرانه ای که تو من بخشیدی. به خاطر روح لطیف و پاکت چرا که از وجود تو من به تمام زیباییها و حس ها قشنگ مادرانه رسیدم. از وجود توست که معنای واقعی اشک - لبخند و انتظار را فهمیدم . تو با لبخندت بهترین لحظات ناب را به من هدیه می کنی. و با گریه ات مرا طلب می کنی و من تمام وجودم را نثار تو می کنم. دوستت دارم به اندازه ی تمام مادران کره خاکی. نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم مهر ۱۳۸۹ساعت 20:51 توسط طناز. خوشگل و ناز و زیبا.
Tartelette is mum !!
Et voilà Tartelette est devenue môman! Une nouvelle aventure pleine de rebondissement et une question en suspens.Un c'est bien.deux c'est mieux? Vendredi 29 novembre 2013. 1 an envie aussi de me raconter, de vider mon sac pour ne pas oublier mais aussi pour passer à autre chose . et peut-être aussi un peu sans prétention aider certaines d'entre vous. Ma dépression c'est au départ un choc physique et psychologique.saupoudrée de centaines d'heures en moins de sommeil. Ma dépression c'est des paroles toujou...
