man-khoda-zohreh.blogfa.com

hoorisan.blogfa.com

میدانم نمی آیی ولی بازهم چشم به راهم...

http://www.hoorisan.blogfa.com/post-14.aspx

میدانم نمی آیی ولی بازهم چشم به راهم. عاشقانه ای آرام با خدا. چه شیب و نشیبی در توست. گاه چنان بلندایی داری. که یک سر می رسی به اوج. و گاه حقارتی چنان! آن چنان که می ترسانیم از آن همه انسان نبودنم . چه تناقضی دارد این عروج و هبوط تو. عروجی که قریب است به خدایت. و هبوطی که غریب است حتی برای خودت! چه بزرگوارانه همراهت است. در این مکرر پر تلاطم. چه صبری دارد بر آشفتگی هایت. و چه بی صبر است بر بازگشتت. چه رحمی دارد بر تو خداوندگار. نوشته شده توسط هوریسان در دوشنبه چهاردهم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 16:46 موضوع لینک ثابت.

hoorisan.blogfa.com

میدانم نمی آیی ولی بازهم چشم به راهم...

http://www.hoorisan.blogfa.com/9010.aspx

میدانم نمی آیی ولی بازهم چشم به راهم. ای که تقدیر تو را دور ز من ساخت سلام. نامه ای دارم از فاصله ها. وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست. نگفتم عزیزم این کار را نکن. و یک بار دیگر به من فرصت بده. وقتی پرسید دوستش دارم یا نه. حالا او رفته و من. تمام چیزهایی را که نگفتم می شنوم. چون من هم مقصر بودم. نگفتم اختلاف ها را کنار بگذاریم. چون تمام آنچه می خواهیم. و وفاداری و مهلت است. گفتم اگر راهت را انتخاب کرده ای. من آن را سد نخواهم کرد. حالا او رفته و من. مام چیزهایی را که نگفتم می شنوم. نگفتم اگر تو نباشی. بدتری...

hoorisan.blogfa.com

میدانم نمی آیی ولی بازهم چشم به راهم...

http://www.hoorisan.blogfa.com/post-6.aspx

میدانم نمی آیی ولی بازهم چشم به راهم. این روزها که می گذرد. هرروز احساس می کنم که مرا. از عمق جاده های مه آلود. یک آشنای دور صدا میزند. آهنگ آشنای صدای او. مثل عبور نور ، مثل عبور نوروز. مثل صدای آمدن روز است. آن روز که ناگزیر می آید. آن روز ، پرواز دستهای صمیمی. در جستجوی دوست آغاز می شود. روزی که دست خواهش ، کوتاه. روزی که التماس گناه است. و زانوان خسته ی مغرور. جز پیش پای عشق. با خاک آشنا نشوند. روزی که سبز ، زرد نباشد. گلها اجازه داشته باشند. هر جا که دوست داشته باشند، بشکفند. دلها اجازه داشته باشند.

hoorisan.blogfa.com

میدانم نمی آیی ولی بازهم چشم به راهم...

http://www.hoorisan.blogfa.com/post-2.aspx

میدانم نمی آیی ولی بازهم چشم به راهم. خیلی دور خیلی نزدیک. بدترین انتظار اونه که بدونی کسی که انتظارش رو می کشی هرگز نخواهد امد. تا حالا داستان های عاشقانه زیادی رو شنیدید ولی داستانی رو که من می خوام تعریف کنم. قصه از کجا شروع شد؟ از یه شکسته شدن یه دل. از بچگی باهاش بزرگ شده بودم هم بازیم بود. خیلی شیطون و پر از انرژ ی! انرژی که با یه شوکولات صد برابر میشد. با خنده های من می خندید و با گریه های من گریه می کرد. تشنه ی محبتش بودم. نه اشتباه نکنید داستان من از اینجا شروع نمیشه! تو زندگیم همه چی داشتم الا.

hoorisan.blogfa.com

میدانم نمی آیی ولی بازهم چشم به راهم...

http://www.hoorisan.blogfa.com/post-13.aspx

میدانم نمی آیی ولی بازهم چشم به راهم. از پشت شيشه هاي دلتنگي آرزو ميكنم كه كاش براي يك لحظه فقط يك لحظه آغوش گرمت احساس کنم. برای تو که نه. برای روزهای با هم بودنمان تنگ شده . برای تو که نه. برای : مواظب خودت باش : گفتن تنگ شده . برای تو که نه. ولی برای نگاهی که تا پیچ سر کوچه تعقیبت می کرد تنگ شده . برای تو که نه. برای دلی که نگرانت می شد تنگ شده . دوستت دارم رازیست . که در میان حنجره ام دق میکند وقتی که نیستی. نوشته شده توسط هوریسان در شنبه ششم اسفند ۱۳۹۰ ساعت 16:55 موضوع لینک ثابت. خیلی دور خیلی نزدیک.

hoorisan.blogfa.com

میدانم نمی آیی ولی بازهم چشم به راهم...

http://www.hoorisan.blogfa.com/post-10.aspx

میدانم نمی آیی ولی بازهم چشم به راهم. این سؤال را را هر روز و هر شب از خودم می پرسم . کم کم دارم از خودم خجالت می کشم. می پرسم, می آید؟ و به خودم جواب می دهم : چند بار می پرسی دیگر بس است . او دیگر نمی آید. ولی هنوز امید آمدنش مرا به این سوال تکراری وا می دارد. برایم دنیایی ساخته است که. بی او بودن ". را باور ندارم و نداشتم. این داستان نقل از وبلاگ دیگریست . به عمق داستان توجه کنید. بعد هم آنها رفتند به شهر خودشون.بعد از رفتن انها منصور چند ماه افسرده شد. منصور بهترين همبازي خودشو از دست داده بود. ژاله ه...

hoorisan.blogfa.com

میدانم نمی آیی ولی بازهم چشم به راهم...

http://www.hoorisan.blogfa.com/post-4.aspx

میدانم نمی آیی ولی بازهم چشم به راهم. ای که تقدیر تو را دور ز من ساخت سلام. نامه ای دارم از فاصله ها. وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست. نگفتم عزیزم این کار را نکن. و یک بار دیگر به من فرصت بده. وقتی پرسید دوستش دارم یا نه. حالا او رفته و من. تمام چیزهایی را که نگفتم می شنوم. چون من هم مقصر بودم. نگفتم اختلاف ها را کنار بگذاریم. چون تمام آنچه می خواهیم. و وفاداری و مهلت است. گفتم اگر راهت را انتخاب کرده ای. من آن را سد نخواهم کرد. حالا او رفته و من. مام چیزهایی را که نگفتم می شنوم. نگفتم اگر تو نباشی.

hoorisan.blogfa.com

میدانم نمی آیی ولی بازهم چشم به راهم...

http://www.hoorisan.blogfa.com/post-5.aspx

میدانم نمی آیی ولی بازهم چشم به راهم. من چشم به راه یک اتفاقم. نه شاکی ام و نه غر میزنم. فقط در سکوت خودم / منتظرم. به قول یک دوست :. تعویض یا تبدیل نمی خواهم/ دلم " تغییر " می خواهد. تغییری که درونم را دگرگون کند. چیزی که ابدی باشد و برای یک بار هم که شده. بیشتر از " یک لحظه " دوام داشته باشد. با خودم می گویم شاید. شاید هنوز وقتش نرسیده. شاید هنوز راه رسیدن را پیدا نکرده. اما حسی به من می گوید بالاخره پیدا می کند. و تا آن روز فقط از من یک چیز می خواهد. گرچه کمی پیرتر شده ام. اما خیالت راحت باشد :.

hoorisan.blogfa.com

میدانم نمی آیی ولی بازهم چشم به راهم...

http://www.hoorisan.blogfa.com/9205.aspx

میدانم نمی آیی ولی بازهم چشم به راهم. عاشقانه ای آرام با خدا. چه شیب و نشیبی در توست. گاه چنان بلندایی داری. که یک سر می رسی به اوج. و گاه حقارتی چنان! آن چنان که می ترسانیم از آن همه انسان نبودنم . چه تناقضی دارد این عروج و هبوط تو. عروجی که قریب است به خدایت. و هبوطی که غریب است حتی برای خودت! چه بزرگوارانه همراهت است. در این مکرر پر تلاطم. چه صبری دارد بر آشفتگی هایت. و چه بی صبر است بر بازگشتت. چه رحمی دارد بر تو خداوندگار. نوشته شده توسط هوریسان در دوشنبه چهاردهم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 16:46 موضوع لینک ثابت.

hoorisan.blogfa.com

میدانم نمی آیی ولی بازهم چشم به راهم...

http://www.hoorisan.blogfa.com/post-11.aspx

میدانم نمی آیی ولی بازهم چشم به راهم. سلام به همه شمع های روشن وبلاگم. ببخشید چند روزی بود که گرفتار بستر بیماری شده بودم و نمی تونستم آپ کنم. خوشحالم که بهم سر می زنید و تنهام نمی زارید. این داستان رو یه دوست عزیز برای من گذاشته که تو وبلاگم بزارم . کاشکی باور عشق اینقدر سخت نبود! پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی. اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم. دختر لبخندی زد و گفت ممنونم. تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد. حال دختر خوب نبود.نیاز فوری به قلب داشت. عاشقانه ای...