manham.blogsky.com

rahyabinstitute.blogsky.com

من بهترم یا علی؟ - راهرو

http://rahyabinstitute.blogsky.com/1387/12/17/post-41

شنبه 17 اسفندماه سال 1387. من بهترم یا علی؟ همیشه به ما گفته اند برای گرفتن حق باید جنگید .و من همیشه در تمام طول زندگیم برای گرفتن حقم جنگیده ام . برای گرفتن حقم از تمام کسانی که من بودنم را باور نکرده اند. عمو از کجا میدانست؟ چرا مارا مقایسه میکرد؟ علی دوست من بود! او مثل من بود تا وقتی عمو نگفته بود علی باهوشتر است مثل من بود. از آن موقع بود که فهمیدم بی آنکه مرا بشناسند یک برچسب دارم آن اینست که دخترم وشاید مهمتر از آن پسر نیستم. باید بگویم مادر حالا خودت ببین من بهترم یا علی؟ انعکاس خبری چیدمان کابی...

rahyabinstitute.blogsky.com

تأملاتی پیرامون بدن... - راهرو

http://www.rahyabinstitute.blogsky.com/1388/05/31/post-58

شنبه 31 مردادماه سال 1388. صفحۀ 17 مهر 87 دفتر خاطراتم:. وقتی به عنوان یک زن سعی می کنم به تماشای وضع موجود بنشینم و انتخاب کنم که چگونه باشم. می دانم برای هویت سازی و البته نشان دادن هویت ساخته شده به دیگران مانور دادن روی بدن مستقیم ترین راه است. هر کاری بکنم و هر حرفی بزنم باز هم چشم اولین ابزار برخورد بشر با اطرافش است. بدنم مرا به کجا می برد؟ جامعه بدن مرا به کجا می برد؟ جامعه مرا بر مبنای بدنم چگونه تعریف می کند؟ آگاهی به بدن و زیبایی شناسی متناسب با آن خودآگاهی. زنان انگیزه سخن گفتن و حرکت کردن ند...

rahyabinstitute.blogsky.com

چه روزهایی داریم، چه روزهایی نداریم - راهرو

http://rahyabinstitute.blogsky.com/1387/12/17/post-33

شنبه 17 اسفندماه سال 1387. چه روزهایی داریم، چه روزهایی نداریم. اساسا چرا روز جهانی زن داریم و چرا روز جهانی مرد نداریم؟ قبل از این که به این پرسش بپردازم مایلم روی کلمه ی جهانی بودن آن تأکید داشته باشم. حقیقتا چرا روز جهانی صلح داریم و روز جهانی جنگ نداریم؟ روز جهانی عشق داریم و روز جهانی نفرت نداریم؟ روز جهانی کارگر داریم و روز جهانی کارفرما نداریم؟ آیا به این خاطر است که صلح، لازم است و جنگ ویرانگر؟ عشق زیباست و نفرت نه؟ کارگر مظلوم است و کارفرما زیاده خواه؟ زنان انگیزه سخن گفتن و حرکت کردن ندارند!

rahrovaraahro.blogsky.com

پرواز را به خاطر بسپار... - راهرو

http://www.rahrovaraahro.blogsky.com/1388/11/24/post-78

پرواز را به خاطر بسپار. شنبه 24 بهمنماه سال 1388 ساعت 19:23. دلم گرفته است دلم گرفته است. به ایوان می روم و انگشتانم را بر پوست کشیده ی شب می کشم. چراغ های رابطه تاریکند. کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد. کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد. پرواز را به خاطر بسپار. پرنده مردنی است . نوشته شده توسط فروغ. ازدواج موقت و اقتصاد لذت. با کمبود پسر مواجه نیستیم. سالانه ۶۰۰۰ دختر از خانه فرار میکنند. جماعت زنان تامیل نادو. 69 درصد زنان در ترکیه بدون اجازه همسرشان جایی نمیروند. یک قرن درد دل خواهرانه.

iliyati.blogsky.com

ایلیاتی

http://www.iliyati.blogsky.com/1389/04

ساحل از من دور نیست. ژاله عالمتاج قائم مقامی! در جسارت فکر و اندیشه پیش کسوت فروغ فرخزاد و. سیمین بهبهانی است یکقرن پیش از این میزیسته است. ٢٢ سال پیش از پروین. اعتصامی چشم به جهان گشوده بود. اما دریغا! بسیار کم میشناسندش. آزاده زنی. که در دورانی از زمان، و مکانی از جهان به دنیا آمد که دانش و آزادگی برای. زن حاصلی جز رنج نمیآورد، و او جان هوشیاری که سر تسلیم به زمانه خود را. نداشت از کجا و از کدامین روزنهای همه به هراسناکیها گشوده، جهانی دیگر. بلکه انکار زن بود، سرود. تا نگویی گور توست این سهمگین دریای من.

iliyati.blogsky.com

ساحل از من دور نیست - ایلیاتی

http://www.iliyati.blogsky.com/1389/04/16/post-62

ساحل از من دور نیست. ژاله عالمتاج قائم مقامی! در جسارت فکر و اندیشه پیش کسوت فروغ فرخزاد و. سیمین بهبهانی است یکقرن پیش از این میزیسته است. ٢٢ سال پیش از پروین. اعتصامی چشم به جهان گشوده بود. اما دریغا! بسیار کم میشناسندش. آزاده زنی. که در دورانی از زمان، و مکانی از جهان به دنیا آمد که دانش و آزادگی برای. زن حاصلی جز رنج نمیآورد، و او جان هوشیاری که سر تسلیم به زمانه خود را. نداشت از کجا و از کدامین روزنهای همه به هراسناکیها گشوده، جهانی دیگر. بلکه انکار زن بود، سرود. تا نگویی گور توست این سهمگین دریای من.

rahrovaraahro.blogsky.com

... - راهرو

http://www.rahrovaraahro.blogsky.com/1388/09/15/post-76

یکشنبه 15 آذرماه سال 1388 ساعت 20:14. اشک در چشمانش حلقه زده بود اما به روی خودش نمی آورد. صدایش زدم:. هنوز که هیچی معلوم نیست؟ جوابم را نداد. نگاهش را از من دزدید تا نگرانی اش را نبینم . نبینم چطور نگران است که مبادا روزهای آخر زندگی اش باشد و کلی کار نکرده و آرزوی ندیده را بگذارد و برود! اشکهایش را قورت می دهد و با جدیت می پرسد:. مامانی بهم قول می دی حتما ازدواج کنی؟ یعنی مامان فقط همین نگرانیته؟ چشم قول می دم! بچه هم باید بیاری. باید مادر شی! با کلافگی می گویم:. مادر یه موجود اسطوره ای بود نیافتنی!

rahrovaraahro.blogsky.com

اندر خواستگار و خواستگاری... - راهرو

http://www.rahrovaraahro.blogsky.com/1388/08/15/post-72

اندر خواستگار و خواستگاری. جمعه 15 آبانماه سال 1388 ساعت 20:43. مریم جان بیا خاله. اومده! من و مریم به این جمله مادرم عادت کرده بودیم . این جمله نشان از یک واقعه بود! پاشو مریم جان. یه خاله جدید پیدا کردی. مریم همیشه با آمدن این خاله ها عزا می گرفت. خاله هایی که به خانه ما می امدند و او مجبور می شد برای هر کدامشان نقش دختر مادرشوهر پسند را بازی کند! یک بار به مادرم گفتم چرا نام این زنهای خواستگار بی محل را خاله می گذارد. خودش هم نمی دانست خاله بودن آنها از چه جنسی است! خاله عکس عروسیتو نداری؟ نمی فهمم چگ...